ParsQuran
سوره 21: الأنبياء - جزء 17

قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۹﴾
انصاریان: [چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است.
خرمشاهی: گفتند چه كسى اين كار را در حق خدايان ما انجام داده است، بى‏شك كه از ستمكاران است‏
فولادوند: گفتند چه كسى با خدايان ما چنين [معامله‏ اى] كرده كه او واقعا از ستمكاران است
قمشه‌ای: قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است.
مکارم شیرازی: گفتند: هر كس با خدايان ما چنين كرده قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر ببيند)!
قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿۶۰﴾
انصاریان: گفتند: از جوانی شنیدیم که از بتان ما [به عنوان عناصری بی اثر و بی اختیار] یاد می کرد که به او ابراهیم می گویند.
خرمشاهی: گفتند، شنيديم جوانى كه به او ابراهيم گفته مى‏شد، از آنان سخن مى‏گفت‏
فولادوند: گفتند شنيديم جوانى از آنها [به بدى] ياد میکرد كه به او ابراهيم گفته مى ‏شود
قمشه‌ای: (آنان که لعن بتان را از ابراهیم شنیده بودند) گفتند که ما جوانی ابراهیم نام را شنیده‌ایم که بتان را (به بدی و زشتی) یاد می‌کرد.
مکارم شیرازی: (گروهي) گفتند: شنيديم جواني از (مخالفت با) بتها سخن ميگفت كه او را ابراهيم ميگفتند.
قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿۶۱﴾
انصاریان: گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این کار او] شهادت دهند.
خرمشاهی: گفتند او را در پيش چشمان مردم حاضر كنيد تا آنان حاضر و ناظر باشند
فولادوند: گفتند پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد باشد كه آنان شهادت دهند
قمشه‌ای: قوم گفتند: او را حاضر سازید در حضور جماعت تا بر این کار او گواهی دهند.
مکارم شیرازی: (عدهاي) گفتند: او را در برابر چشم مردم بياوريد تا گواهي دهند.
قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿۶۲﴾
انصاریان: گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده ای؟
خرمشاهی: [آوردندش و] گفتند اى ابراهيم آيا تو اين كار را با خدايان ما كردى؟
فولادوند: گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى
قمشه‌ای: به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟
مکارم شیرازی: (هنگامي كه ابراهيم را حاضر كردند) گفتند تو اين كار را با خدايان ما كردهاي، اي ابراهيم؟!
قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿۶۳﴾
انصاریان: گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان می دهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن می گویند، از خودشان بپرسید.
خرمشاهی: [به ريشخند] گفت نه بلكه همين بزرگترشان چنين كارى كرده است، اگر سخن مى‏گويند از آنها بپرسيد
فولادوند: گفت [نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است اگر سخن مى‏ گويند از آنها بپرسيد
قمشه‌ای: ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن می‌گویند.
مکارم شیرازی: گفت: بلكه بزرگشان كرده باشد! از آنها سؤ ال كنيد اگر سخن مي‏گويند!!
فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۶۴﴾
انصاریان: پس آنان [با تفکر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار] ستمکارید [نه ابراهیم.]
خرمشاهی: به خود آمدند و گفتند شما خود ستمگريد
فولادوند: پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند در حقيقت‏ شما ستمكاريد
قمشه‌ای: آن‌گاه با خود فکر کردند و باهم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بی‌اثر را می‌پرستید نه ابراهیم که آنها را درهم شکسته است).
مکارم شیرازی: آنها به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: حقا كه شما ستمگريد.
ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ ﴿۶۵﴾
انصاریان: آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند [ولی از روی ستیزه جویی به ابراهیم گفتند:] مسلماً تو می دانی که اینان سخن نمی گویند.
خرمشاهی: سپس سرهايشان را تكان دادند [و گفتند] خوب مى‏دانى كه اينها سخن نمى‏گويند
فولادوند: سپس سرافكنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته‏ اى كه اينها سخن نمى‏ گويند
قمشه‌ای: و سپس همه سر به زیر شدند و گفتند: تو می‌دانی که این بتان را نطق و گویایی نیست.
مکارم شیرازی: سپس بر سرهاشان واژگونه شدند (و حكم وجدان را به كلي فراموش كردند و گفتند:) تو ميداني كه اينها سخن نمي‏گويند!
قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ ﴿۶۶﴾
انصاریان: گفت: [با توجه به این حقیقت] آیا به جای خدا چیزهایی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رسانند؟!
خرمشاهی: گفت آيا پس به جاى خداوند چيزى را كه نه سودى به شما مى‏رساند و نه زيانى مى‏پرستيد؟
فولادوند: گفت آيا جز خدا چيزى را مى ‏پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى ‏رساند
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: پس چرا خدا را (که هر نفعی به دست اوست) رها کرده و بتهایی را می‌پرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند؟
مکارم شیرازی: (ابراهيم) گفت: آيا جز خدا چيزي را ميپرستيد كه نه كمترين سودي براي شما دارد، و نه زياني مي‏رساند (كه به سودشان چشم دوخته باشيد يا از زيانشان بترسيد).
أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۷﴾
انصاریان: اُف بر شما و بر آنچه به جای خدا می پرستید؛ پس آیا نمی اندیشید؟
خرمشاهی: اف بر شما و بر آنچه به جاى خداوند مى‏پرستيد، آيا انديشه نمى‏كنيد؟
فولادوند: اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى ‏پرستيد مگر نمى‏ انديشيد
قمشه‌ای: اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا می‌پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ‌کار نمی‌بندید؟
مکارم شیرازی: اف بر شما و بر آنچه غير از خدا پرستش ميكنيد، آيا انديشه نمي‏كنيد (و عقل نداريد)؟!
قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۶۸﴾
انصاریان: گفتند: اگر می خواهید کاری انجام دهید [و مرد کار هستید] او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید.
خرمشاهی: گفتند او را بسوزانيد و اگر مى‏توانيد خدايانتان را يارى دهيد
فولادوند: گفتند اگر كارى مى ‏كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد
قمشه‌ای: قوم گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر (بر رضای خدایان) کاری خواهید کرد.
مکارم شیرازی: گفتند: او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري كنيد، اگر كاري از شما ساخته است.