ParsQuran
سوره 20: طه - جزء 16

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾
انصاریان: پشتم را به او محکم کن،
خرمشاهی: و با او پشتوانه‏ام را نيرومند گردان‏
فولادوند: پشتم را به او استوار كن
قمشه‌ای: پشت مرا به او محکم کن.
مکارم شیرازی: به وسيله او پشتم را محكم كن.
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿۳۲﴾
انصاریان: واو را در کارم شریک گردان،
خرمشاهی: و او را در كارم شريك گردان‏
فولادوند: و او را شريك كارم گردان
قمشه‌ای: و او را در امر (رسالت با) من شریک ساز.
مکارم شیرازی: و او را در كار من شريك گردان.
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿۳۳﴾
انصاریان: تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم،
خرمشاهی: تا تو را بسيار نيايش كنيم‏
فولادوند: تا تو را فراوان تسبيح گوييم
قمشه‌ای: تا دائم به ستایش و سپاس تو پردازیم.
مکارم شیرازی: تا تو را بسيار تسبيح گوئيم.
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿۳۴﴾
انصاریان: وبسیار به یادت باشیم،
خرمشاهی: و بسيار يادت كنيم‏
فولادوند: و بسيار به ياد تو باشيم
قمشه‌ای: و تو را بسیار یاد کنیم.
مکارم شیرازی: و تو را بسيار ياد كنيم.
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿۳۵﴾
انصاریان: بی تردید تو به ما بینایی.
خرمشاهی: كه تو خود بر احوال ما بينا بوده‏اى‏
فولادوند: زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى
قمشه‌ای: که همانا بس تویی بصیر به احوال ما.
مکارم شیرازی: چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاي.
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾
انصاریان: خدا فرمود: ای موسی! به یقین خواسته ات به تو عطا شد.
خرمشاهی: فرمود اى موسى خواسته‏ات بر آورده شد
فولادوند: فرمود اى موسى خواسته‏ ات به تو داده شد
قمشه‌ای: پروردگار فرمود: ای موسی آنچه از ما خواستی همه به تو اعطا گردید.
مکارم شیرازی: فرمود آنچه را خواستهاي به تو داده شد، اي موسي!
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾
انصاریان: و بی تردید یک بار دیگر هم به تو احسان کردیم.
خرمشاهی: و بار ديگر هم در حق تو نيكى كرده بوديم‏
فولادوند: و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم
قمشه‌ای: و همانا ما بر تو بار دیگر نیز منّت بزرگی نهادیم.
مکارم شیرازی: و ما بار ديگر نيز تو را مشمول نعمت خود ساختيم.
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾
انصاریان: آن زمان که به مادرت آنچه را که باید الهام می شد، الهام کردیم؛
خرمشاهی: آنگاه كه به مادرت آنچه بايد وحى كرديم‏
فولادوند: هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مى ‏شد وحى كرديم
قمشه‌ای: آن هنگام که (برای حفظ جان تو از بلای فرعونیان) به مادرت وحی مهمی نمودیم.
مکارم شیرازی: آن زمان كه به مادرت آنچه را لازم بود الهام كرديم.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿۳۹﴾
انصاریان: که او را در صندوق بگذار، پس او را به دریا بینداز تا دریا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وی را برگیرد. و محبوبیّتی از سوی خود بر تو انداختیم تا [همگان به تو علاقه و محبت ورزند و آنچه را انجام دادم برای این بود که] با مراقبت کامل من پرورش یابی [و ساخته شوی.]
خرمشاهی: كه او را در صندوقى بگذار و آن را در دريا بيفكن، تا دريا او را به ساحل افكند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، او را بيابد و برگيرد، و در حقت مهربانى كردم تا زير نظر من بار آيى‏
فولادوند: كه او را در صندوقچه‏ اى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى
قمشه‌ای: که کودک خود را در صندوقی گذار و به دریا افکن و باید که امواج دریا کودک را به ساحل رساند تا دشمن من و آن طفل (یعنی فرعون) از دریا طفل را برگیرد؛ و من به لطف خود از تو بر دلها (ی دشمن و دوست) محبت افکندم (تا تو را دوست بدارند) و تا تربیت و پرورشت زیر نظر من انجام گیرد.
مکارم شیرازی: كه او را در صندوقي بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آنرا به ساحل بيفكند، و دشمن من و دشمن او آنرا بگيرد و من محبتي از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابي.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿۴۰﴾
انصاریان: آن گاه که خواهرت به سوی کاخ فرعون رفت، و گفت: آیا شما را به کسی که از این نوزاد سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟ پس تو را به مادرت برگرداندیم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و کسی [از فرعونیان] را کُشتی و ما تو را از اندوه [و نگرانی بر ارتکاب قتل آن مشرک] نجات دادیم، و چنان که باید امتحانت نمودیم، پس سالیانی در میان اهل مدین ماندی، سپس ای موسی! بر اساس تقدیر الهی [برای انتخاب شدن به مقام پیامبری اینجا] آمدی،
خرمشاهی: چنين بود كه خواهرت [سرگشته‏] مى‏رفت و مى‏گفت آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهده‏دار شود؟ [گفتند آرى‏] و [سرانجام‏] تو را به آغوش مادرت باز گردانديم كه ديده‏اش روشن شود و اندوهگين نگردد، [سپس كه بزرگ شدى‏] كسى را [به غير عمد] كشتى، و تو را از غم و غصه رهانيديم و چنانكه بايد و شايد آزموديم، سپس چندى در ميان اهل مدين به سر بردى، سپس بهنگام [براى رسالت‏] آمدى‏
فولادوند: آنگاه كه خواهر تو مى ‏رفت و مى گفت آيا شما را بر كسى كه عهده‏ دار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده‏ اش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصى را كشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى
قمشه‌ای: آن‌گاه که (از مادر دور افتادی) خواهرت (در پی تو) روان بود (تا تو را نزد فرعونیان یافت) و می‌گفت: می‌خواهید یکی را که (شیر و تربیت) این طفل را تکفل کند به شما معرفی کنم؟ پس ما (بدین وسیله) تو را به مادرت برگردانیدیم تا به دیدار تو دیده‌اش روشن گردد و دیگر اندوه نخورد. و (باز منّت دیگر آنکه) یک نفر (از فرعونیان) را کشتی و ما از غم آن نیز تو را نجات دادیم و بارها تو را به امتحان و ابتلای سخت بیازمودیم، پس چند سالی در میان مردم مدین زیستی تا آنکه حال ای موسی به موقع آمدی (تا به مقام نبوت برسی).
مکارم شیرازی: در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه ميرفت و ميگفت آيا خانوادهاي را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مي‏كند (و دايه خوبي براي اوست) و به دنبال آن ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد، و تو كسي (از فرعونيان) را كشتي اما ما تو را از اندوه نجات داديم، پس از آن سالياني در ميان مردم مدين توقف نمودي و تو را بارها آزموديم سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اينجا آمدي.