فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى
﴿۱۱﴾
انصاریان: پس چون به آن آتش رسید، ندا داده شد: ای موسی!
خرمشاهی: و چون به نزديك آن رسيد، ندا در داده شد كه اى موسى فولادوند: پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى قمشهای: چون موسی به آن آتش نزدیک شد (در میان درختی آتشی روشن دید و از آنجا) ندا شد که ای موسی، مکارم شیرازی: هنگامي كه نزد آتش آمد ندا داده شد كه اي موسي!
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
﴿۱۲﴾
انصاریان: به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی.
خرمشاهی: همانا من پروردگار تو هستم كفشهايت را [به احترام] از پا بيرون كن و بدان كه تو در وادى مقدس طوى هستى فولادوند: اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى قمشهای: منم پروردگار تو، نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهادهای. مکارم شیرازی: من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوي هستي.
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى
﴿۱۳﴾
انصاریان: و من تو را [به پیامبری] برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار.
خرمشاهی: و من تو را برگزيدهام، پس به آنچه وحى مىشود، گوش دل بسپار فولادوند: و من تو را برگزيده ام پس بدانچه وحى مى شود گوش فرا ده قمشهای: و من تو را (به رسالت خود) برگزیدم، در این صورت به سخن وحی گوش فرا ده. مکارم شیرازی: و من تو را (براي مقام رسالت) انتخاب كردم، اكنون به آنچه بر تو وحي ميشود گوش فرا ده!
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي
﴿۱۴﴾
انصاریان: همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.
خرمشاهی: همانا من خداوندم كه جز من خدايى نيست، پس مرا بپرست و نماز را به ياد من برپا دار فولادوند: منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار قمشهای: منم خدای یکتا که هیچ خدایی جز من نیست، پس مرا (به یگانگی) بپرست و نماز را مخصوصا برای یاد من به پادار. مکارم شیرازی: من الله هستم، معبودي جز من نيست، مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من به پادار.
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى
﴿۱۵﴾
انصاریان: بی تردید قیامت که می خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدنی است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششی که می کند، پاداش دهند.
خرمشاهی: قيامت فرارسنده است، مىخواهم [چندى هم] پنهانش بدارم تا هر كسى بر وفق كوششش جزا يابد فولادوند: در حقيقت قيامت فرارسنده است مى خواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مى كوشد جزا يابد قمشهای: و محققا ساعت قیامت خواهد رسید و من خواهم که آن ساعت را پنهان دارم تا (مردم آزمایش شوند و) هر نفسی به پاداش اعمالش در (آن روز) برسد. مکارم شیرازی: رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من ميخواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند.
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى
﴿۱۶﴾
انصاریان: پس مبادا آنکه از هوای نفسش پیروی کرده و [به این سبب] به قیامت ایمان ندارد، تو را [از توجه به آن] باز دارد که هلاک می شوی.
خرمشاهی: مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوى و هوس خويش پيروى مىكند، تو را از آن باز دارد و به هلاكت افتى فولادوند: پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهى شد قمشهای: پس زنهار مردمی که به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفسند تو را از یاد آن (روز هولناک) بازندارند و غافل نکنند و گرنه هلاک خواهی شد. مکارم شیرازی: و هرگز نبايد افرادي كه ايمان به قيامت ندارند و از هوسهاي خويش پيروي كردند تو را از آن باز دارند كه هلاك خواهي شد.
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى
﴿۱۷﴾
انصاریان: و ای موسی! این [قطعه چوب] در دست راستت چیست؟
خرمشاهی: و اى موسى در دستت چيست؟ فولادوند: و اى موسى در دست راست تو چيست قمشهای: و ای موسی، اینک بازگو تا چه به دست راست داری؟ مکارم شیرازی: و چه چيز در دست راست توست اي موسي؟!
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى
﴿۱۸﴾
انصاریان: گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می زنم، و با آن برگ درختان را برای گوسفندانم فرو می ریزم و مرا در آن نیازهای دیگری هم هست.
خرمشاهی: گفت اين عصاى من است كه بر آن تكيه مىكنم و با آن براى گوسفندانم برگ فرو مىتكانم، و حاجتهاى ديگر نيز به آن دارم فولادوند: گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مى دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى آيد قمشهای: موسی عرضه داشت: این عصای من است که بر آن تکیه میزنم و با آن از درختان بر گوسفندانم برگ میریزم و حوائجی دیگر (چون مدد راه رفتن و دفع دشمن و غیره) نیز به آن انجام میدهم. مکارم شیرازی: گفت اين عصاي من است، بر آن تكيه ميكنم، برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو ميريزم، و نيازهاي ديگري را نيز با آن برطرف ميكنم.
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى
﴿۱۹﴾
انصاریان: خدا فرمود: ای موسی! آن را بیفکن.
خرمشاهی: فرمود اى موسى آن را به زمين بينداز فولادوند: فرمود اى موسى آن را بينداز قمشهای: خدا فرمود: ای موسی این عصا بیفکن. مکارم شیرازی: گفت اي موسي آنرا بيفكن!
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى
﴿۲۰﴾
انصاریان: پس آن را افکند، ناگهان ماری عظیم شد که به سرعت می شتافت.
خرمشاهی: آن را انداخت و ناگهان به هيئت مارى كه جنب و جوش داشت در آمد فولادوند: پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى خزيد قمشهای: موسی چون آن را به زمین افکند عصا اژدهایی مهیب شد که (به هر سو) میشتافت. مکارم شیرازی: (موسي) آنرا افكند، ناگهان مار عظيمي شد و شروع به حركت كرد! |
||