بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طه
﴿۱﴾
انصاریان: طه
خرمشاهی: طه [طا، ها] فولادوند: طه قمشهای: طه (ای مشتاق حق و هادی خلق). مکارم شیرازی: طه.
مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى
﴿۲﴾
انصاریان: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به مشقت و زحمت افتی؛
خرمشاهی: قرآن را بر تو نازل نكردهايم كه در رنج افتى فولادوند: قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى قمشهای: ما قرآن را از آن بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی. مکارم شیرازی: ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكني.
إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى
﴿۳﴾
انصاریان: [بلکه آن را نازل کردیم] تا برای کسی که [از خدا] می ترسد، زمینه توجه و یادآوری باشد.
خرمشاهی: جز اين نيست كه يادآور كسى است كه خشوع و خشيت داشته باشد فولادوند: جز اينكه براى هر كه مى ترسد پندى باشد قمشهای: تنها غرض از نزول قرآن آن است که مردم خداترس را متذکر و بیدار سازی. مکارم شیرازی: فقط آنرا براي يادآوري كساني كه (از خدا) ميترسند نازل ساختيم.
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى
﴿۴﴾
انصاریان: در حالی که به تدریج از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمان های بلند را آفریده است.
خرمشاهی: فرو فرستادهاى است از سوى كسى كه زمين و آسمانهاى برافراشته را آفريده است فولادوند: [كتابى است] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است قمشهای: این کتاب بزرگ فرستاده آن کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید. مکارم شیرازی: اين قرآن از سوي كسي نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاي بلند است.
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى
﴿۵﴾
انصاریان: [خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلّط است.
خرمشاهی: خداوند رحمان بر عرش استيلاء يافت فولادوند: خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است قمشهای: آن خدای مهربانی که بر عرش (عالم وجود و کلیه جهان آفرینش به علم و قدرت) مستولی و محیط است. مکارم شیرازی: او خداوندي است رحمن كه بر عرش مسلط است.
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى
﴿۶﴾
انصاریان: آنچه در آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو و آنچه زیر زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست.
خرمشاهی: او راست هر آنچه در آسمانها و در زمين و بين آنها و در زير زمين است فولادوند: آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آن اوست قمشهای: هر چه در آسمانها و زمین و بین آنها و زیر کره خاک موجود است همه ملک اوست. مکارم شیرازی: از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين و ميان اين دو و در اعماق زمين وجود دارد.
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى
﴿۷﴾
انصاریان: و اگر سخن خود را با صدای بلند آشکار کنی [یا پنهان بداری، برای خدا یکسان است]؛ زیرا او پنهان وپنهان تر را می داند.
خرمشاهی: و اگر سخنت را آشكار كنى [يا پوشيده بدارى] بدان كه او هر راز و هر نهفتهاى را مىداند فولادوند: و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهانتر را مى داند قمشهای: و اگر به آواز بلند یا آهسته سخن گویی (یکسان است که) همانا خدا بر نهان و مخفیترین امور جهان کاملا آگاه است. مکارم شیرازی: اگر سخن آشكارا بگوئي (يا مخفي كني) او پنهانيها و حتي پنهانتر از آنرا نيز ميداند!
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
﴿۸﴾
انصاریان: خدای یکتاست که جز او هیچ معبودی نیست، نیکوترین نام ها فقط ویژه اوست.
خرمشاهی: خداوند است كه خدايى جز او نيست، او را نامهاى نيكوست فولادوند: خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد قمشهای: به جز خدای یکتا که همه اسماء و صفات نیکو مخصوص اوست خدایی نیست. مکارم شیرازی: او خداوندي است كه معبودي جز او نيست و براي او نامهاي نيك است.
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى
﴿۹﴾
انصاریان: و آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است؟
خرمشاهی: و آيا داستان موسى به تو رسيده است؟ فولادوند: و آيا خبر موسى به تو رسيد قمشهای: و آیا داستان موسی به تو رسیده است؟ مکارم شیرازی: و آيا خبر موسي به تو رسيده است ؟
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى
﴿۱۰﴾
انصاریان: هنگامی که آتشی دید، پس به خانواده اش گفت: درنگ کنید؛ بی تردید من آتشی دیدم [می روم] شاید شعله ای از آن را برایتان بیاورم یا نزد آتش [برای پیدا کردن راه] راهنمایی بیابم.
خرمشاهی: چنين بود كه [از دور] آتشى ديد و به خانوادهاش گفت بايستيد كه من آتشى مىبينم، باشد كه اخگرى از آن براى شما بياورم، يا در پرتو آن راه را باز يابم فولادوند: هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پاره اى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم قمشهای: آنگاه که آتشی مشاهده کرد و به اهل بیت خود (که در بیابان سرد به آتش محتاج بودند) گفت: اندکی مکث کنید که از دور آتشی به چشم دیدم، باشد که یا پارهای از آن آتش بر شما بیاورم یا از آن (به جایی) راه یابم. مکارم شیرازی: هنگامي كه آتشي (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكي مكث كنيد كه من آتشي ديدم شايد شعله اي از آن را براي شما بياورم، يا به وسيله اين آتش راه را پيدا كنم.
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى
﴿۱۱﴾
انصاریان: پس چون به آن آتش رسید، ندا داده شد: ای موسی!
خرمشاهی: و چون به نزديك آن رسيد، ندا در داده شد كه اى موسى فولادوند: پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى قمشهای: چون موسی به آن آتش نزدیک شد (در میان درختی آتشی روشن دید و از آنجا) ندا شد که ای موسی، مکارم شیرازی: هنگامي كه نزد آتش آمد ندا داده شد كه اي موسي!
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
﴿۱۲﴾
انصاریان: به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی.
خرمشاهی: همانا من پروردگار تو هستم كفشهايت را [به احترام] از پا بيرون كن و بدان كه تو در وادى مقدس طوى هستى فولادوند: اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى قمشهای: منم پروردگار تو، نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهادهای. مکارم شیرازی: من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوي هستي.
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى
﴿۱۳﴾
انصاریان: و من تو را [به پیامبری] برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار.
خرمشاهی: و من تو را برگزيدهام، پس به آنچه وحى مىشود، گوش دل بسپار فولادوند: و من تو را برگزيده ام پس بدانچه وحى مى شود گوش فرا ده قمشهای: و من تو را (به رسالت خود) برگزیدم، در این صورت به سخن وحی گوش فرا ده. مکارم شیرازی: و من تو را (براي مقام رسالت) انتخاب كردم، اكنون به آنچه بر تو وحي ميشود گوش فرا ده!
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي
﴿۱۴﴾
انصاریان: همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.
خرمشاهی: همانا من خداوندم كه جز من خدايى نيست، پس مرا بپرست و نماز را به ياد من برپا دار فولادوند: منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار قمشهای: منم خدای یکتا که هیچ خدایی جز من نیست، پس مرا (به یگانگی) بپرست و نماز را مخصوصا برای یاد من به پادار. مکارم شیرازی: من الله هستم، معبودي جز من نيست، مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من به پادار.
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى
﴿۱۵﴾
انصاریان: بی تردید قیامت که می خواهم زمان وقوعش را پنهان بدارم، آمدنی است، تا هر کس را برابر تلاش و کوششی که می کند، پاداش دهند.
خرمشاهی: قيامت فرارسنده است، مىخواهم [چندى هم] پنهانش بدارم تا هر كسى بر وفق كوششش جزا يابد فولادوند: در حقيقت قيامت فرارسنده است مى خواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مى كوشد جزا يابد قمشهای: و محققا ساعت قیامت خواهد رسید و من خواهم که آن ساعت را پنهان دارم تا (مردم آزمایش شوند و) هر نفسی به پاداش اعمالش در (آن روز) برسد. مکارم شیرازی: رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من ميخواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند.
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى
﴿۱۶﴾
انصاریان: پس مبادا آنکه از هوای نفسش پیروی کرده و [به این سبب] به قیامت ایمان ندارد، تو را [از توجه به آن] باز دارد که هلاک می شوی.
خرمشاهی: مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوى و هوس خويش پيروى مىكند، تو را از آن باز دارد و به هلاكت افتى فولادوند: پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهى شد قمشهای: پس زنهار مردمی که به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفسند تو را از یاد آن (روز هولناک) بازندارند و غافل نکنند و گرنه هلاک خواهی شد. مکارم شیرازی: و هرگز نبايد افرادي كه ايمان به قيامت ندارند و از هوسهاي خويش پيروي كردند تو را از آن باز دارند كه هلاك خواهي شد.
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى
﴿۱۷﴾
انصاریان: و ای موسی! این [قطعه چوب] در دست راستت چیست؟
خرمشاهی: و اى موسى در دستت چيست؟ فولادوند: و اى موسى در دست راست تو چيست قمشهای: و ای موسی، اینک بازگو تا چه به دست راست داری؟ مکارم شیرازی: و چه چيز در دست راست توست اي موسي؟!
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى
﴿۱۸﴾
انصاریان: گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می زنم، و با آن برگ درختان را برای گوسفندانم فرو می ریزم و مرا در آن نیازهای دیگری هم هست.
خرمشاهی: گفت اين عصاى من است كه بر آن تكيه مىكنم و با آن براى گوسفندانم برگ فرو مىتكانم، و حاجتهاى ديگر نيز به آن دارم فولادوند: گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مى دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى آيد قمشهای: موسی عرضه داشت: این عصای من است که بر آن تکیه میزنم و با آن از درختان بر گوسفندانم برگ میریزم و حوائجی دیگر (چون مدد راه رفتن و دفع دشمن و غیره) نیز به آن انجام میدهم. مکارم شیرازی: گفت اين عصاي من است، بر آن تكيه ميكنم، برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو ميريزم، و نيازهاي ديگري را نيز با آن برطرف ميكنم.
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى
﴿۱۹﴾
انصاریان: خدا فرمود: ای موسی! آن را بیفکن.
خرمشاهی: فرمود اى موسى آن را به زمين بينداز فولادوند: فرمود اى موسى آن را بينداز قمشهای: خدا فرمود: ای موسی این عصا بیفکن. مکارم شیرازی: گفت اي موسي آنرا بيفكن!
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى
﴿۲۰﴾
انصاریان: پس آن را افکند، ناگهان ماری عظیم شد که به سرعت می شتافت.
خرمشاهی: آن را انداخت و ناگهان به هيئت مارى كه جنب و جوش داشت در آمد فولادوند: پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى خزيد قمشهای: موسی چون آن را به زمین افکند عصا اژدهایی مهیب شد که (به هر سو) میشتافت. مکارم شیرازی: (موسي) آنرا افكند، ناگهان مار عظيمي شد و شروع به حركت كرد!
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى
﴿۲۱﴾
انصاریان: خدا فرمود: آن را بگیر و مترس که بی درنگ آن را به کیفیت اولش باز می گردانیم.
خرمشاهی: فرمود آن را بگير و مترس، آن را به هيئت نخستينش در مىآوريم فولادوند: فرمود آن را بگير و مترس به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد قمشهای: باز (حضرت احدیت) فرمود: عصا را برگیر و از آن مترس که ما آن را به حالت اولش برمیگردانیم. مکارم شیرازی: فرمود آنرا بگير و نترس ما آنرا به همان صورت اول باز ميگردانيم.
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى
﴿۲۲﴾
انصاریان: و دستت را در گریبانت کن تا بدون هیچ عیبی [چون برص و پیسی] سفید و درخشان بیرون آید، [آن] معجزه ای دیگر است.
خرمشاهی: و دستت را در بغلت كن، تا سپيد و درخشان بدون هيچ بيمارى [پيسى] بيرون آيد كه اين نيز معجزه ديگرى است فولادوند: و دست خود را به پهلويت ببر سپيد بى گزند برمى آيد [اين] معجزه اى ديگر است قمشهای: و دست به زیر بغل خود بر تا دستی بیهیچ عیب سپید و رخشان بیرون آید و این معجزه دیگر تو خواهد بود. مکارم شیرازی: و دست خود را در گريبانت فرو بر، تا سفيد و درخشنده بيعيب بيرون آيد، و اين معجزه ديگري است.
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى
﴿۲۳﴾
انصاریان: تا برخی از بزرگ ترین معجزات خود را به تو نشان دهیم.
خرمشاهی: تا بعضى از آيات سترگ خود را به تو بنمايانيم فولادوند: تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم قمشهای: تا باز هم از آیات بزرگ خود به تو ارائه دهیم. مکارم شیرازی: مي خواهيم آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم.
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
﴿۲۴﴾
انصاریان: به سوی فرعون برو؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است.
خرمشاهی: به سوى فرعون برو كه او سر به طغيان برداشته است فولادوند: به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است قمشهای: اینک (به رسالت) به جانب فرعون روانه شو که وی سخت طغیان کرده است. مکارم شیرازی: برو به سوي فرعون كه او طغيان كرده است!
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي
﴿۲۵﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،
خرمشاهی: گفت پروردگارا دل مرا برايم گشادهدار فولادوند: گفت پروردگارا سينه ام را گشاده گردان قمشهای: موسی عرضه داشت: پروردگارا، شرح صدرم عطا فرما (که از جفا و آزار مردم تنگدل نشوم). مکارم شیرازی: عرض كرد پروردگارا سينه مرا گشاده دار.
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي
﴿۲۶﴾
انصاریان: و کارم را برایم آسان ساز،
خرمشاهی: و كارم را بر من آسان كن فولادوند: و كارم را براى من آسان ساز قمشهای: و کار مرا برایم آسان گردان. مکارم شیرازی: كار مرا بر من آسان گردان.
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي
﴿۲۷﴾
انصاریان: و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای،
خرمشاهی: و گره از زبانم بگشا فولادوند: و از زبانم گره بگشاى قمشهای: و عقده را از زبانم بگشا. مکارم شیرازی: و گره از زبانم بگشا.
يَفْقَهُوا قَوْلِي
﴿۲۸﴾
انصاریان: [تا] سخنم را بفهمند،
خرمشاهی: تا سخنم را دريابند فولادوند: [تا] سخنم را بفهمند قمشهای: تا مردم سخنم را نیکو فهم کنند. مکارم شیرازی: تا سخنان مرا بفهمند.
وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي
﴿۲۹﴾
انصاریان: و از خانواده ام دستیاری برایم قرار ده،
خرمشاهی: و از خانوادهام برايم دستيارى بگمار فولادوند: و براى من دستيارى از كسانم قرار ده قمشهای: و نیز از اهل بیت من یکی را وزیر و معاون من فرما. مکارم شیرازی: وزيري از خاندانم براي من قرار بده.
هَارُونَ أَخِي
﴿۳۰﴾
انصاریان: هارون، برادرم را
خرمشاهی: برادرم هارون را فولادوند: هارون برادرم را قمشهای: برادرم هارون را (وزیر من گردان). مکارم شیرازی: برادرم هارون را.
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي
﴿۳۱﴾
انصاریان: پشتم را به او محکم کن،
خرمشاهی: و با او پشتوانهام را نيرومند گردان فولادوند: پشتم را به او استوار كن قمشهای: پشت مرا به او محکم کن. مکارم شیرازی: به وسيله او پشتم را محكم كن.
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي
﴿۳۲﴾
انصاریان: واو را در کارم شریک گردان،
خرمشاهی: و او را در كارم شريك گردان فولادوند: و او را شريك كارم گردان قمشهای: و او را در امر (رسالت با) من شریک ساز. مکارم شیرازی: و او را در كار من شريك گردان.
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا
﴿۳۳﴾
انصاریان: تا تو را [در میان مشرکان از داشتن شریک] بسیار و فراوان تنزیه کنیم،
خرمشاهی: تا تو را بسيار نيايش كنيم فولادوند: تا تو را فراوان تسبيح گوييم قمشهای: تا دائم به ستایش و سپاس تو پردازیم. مکارم شیرازی: تا تو را بسيار تسبيح گوئيم.
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا
﴿۳۴﴾
انصاریان: وبسیار به یادت باشیم،
خرمشاهی: و بسيار يادت كنيم فولادوند: و بسيار به ياد تو باشيم قمشهای: و تو را بسیار یاد کنیم. مکارم شیرازی: و تو را بسيار ياد كنيم.
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا
﴿۳۵﴾
انصاریان: بی تردید تو به ما بینایی.
خرمشاهی: كه تو خود بر احوال ما بينا بودهاى فولادوند: زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى قمشهای: که همانا بس تویی بصیر به احوال ما. مکارم شیرازی: چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاي.
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى
﴿۳۶﴾
انصاریان: خدا فرمود: ای موسی! به یقین خواسته ات به تو عطا شد.
خرمشاهی: فرمود اى موسى خواستهات بر آورده شد فولادوند: فرمود اى موسى خواسته ات به تو داده شد قمشهای: پروردگار فرمود: ای موسی آنچه از ما خواستی همه به تو اعطا گردید. مکارم شیرازی: فرمود آنچه را خواستهاي به تو داده شد، اي موسي!
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى
﴿۳۷﴾
انصاریان: و بی تردید یک بار دیگر هم به تو احسان کردیم.
خرمشاهی: و بار ديگر هم در حق تو نيكى كرده بوديم فولادوند: و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم قمشهای: و همانا ما بر تو بار دیگر نیز منّت بزرگی نهادیم. مکارم شیرازی: و ما بار ديگر نيز تو را مشمول نعمت خود ساختيم.
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى
﴿۳۸﴾
انصاریان: آن زمان که به مادرت آنچه را که باید الهام می شد، الهام کردیم؛
خرمشاهی: آنگاه كه به مادرت آنچه بايد وحى كرديم فولادوند: هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مى شد وحى كرديم قمشهای: آن هنگام که (برای حفظ جان تو از بلای فرعونیان) به مادرت وحی مهمی نمودیم. مکارم شیرازی: آن زمان كه به مادرت آنچه را لازم بود الهام كرديم.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي
﴿۳۹﴾
انصاریان: که او را در صندوق بگذار، پس او را به دریا بینداز تا دریا او را به ساحل اندازد، تا دشمن من و دشمن او، وی را برگیرد. و محبوبیّتی از سوی خود بر تو انداختیم تا [همگان به تو علاقه و محبت ورزند و آنچه را انجام دادم برای این بود که] با مراقبت کامل من پرورش یابی [و ساخته شوی.]
خرمشاهی: كه او را در صندوقى بگذار و آن را در دريا بيفكن، تا دريا او را به ساحل افكند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، او را بيابد و برگيرد، و در حقت مهربانى كردم تا زير نظر من بار آيى فولادوند: كه او را در صندوقچه اى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى قمشهای: که کودک خود را در صندوقی گذار و به دریا افکن و باید که امواج دریا کودک را به ساحل رساند تا دشمن من و آن طفل (یعنی فرعون) از دریا طفل را برگیرد؛ و من به لطف خود از تو بر دلها (ی دشمن و دوست) محبت افکندم (تا تو را دوست بدارند) و تا تربیت و پرورشت زیر نظر من انجام گیرد. مکارم شیرازی: كه او را در صندوقي بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آنرا به ساحل بيفكند، و دشمن من و دشمن او آنرا بگيرد و من محبتي از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابي.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى
﴿۴۰﴾
انصاریان: آن گاه که خواهرت به سوی کاخ فرعون رفت، و گفت: آیا شما را به کسی که از این نوزاد سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟ پس تو را به مادرت برگرداندیم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد، و کسی [از فرعونیان] را کُشتی و ما تو را از اندوه [و نگرانی بر ارتکاب قتل آن مشرک] نجات دادیم، و چنان که باید امتحانت نمودیم، پس سالیانی در میان اهل مدین ماندی، سپس ای موسی! بر اساس تقدیر الهی [برای انتخاب شدن به مقام پیامبری اینجا] آمدی،
خرمشاهی: چنين بود كه خواهرت [سرگشته] مىرفت و مىگفت آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهدهدار شود؟ [گفتند آرى] و [سرانجام] تو را به آغوش مادرت باز گردانديم كه ديدهاش روشن شود و اندوهگين نگردد، [سپس كه بزرگ شدى] كسى را [به غير عمد] كشتى، و تو را از غم و غصه رهانيديم و چنانكه بايد و شايد آزموديم، سپس چندى در ميان اهل مدين به سر بردى، سپس بهنگام [براى رسالت] آمدى فولادوند: آنگاه كه خواهر تو مى رفت و مى گفت آيا شما را بر كسى كه عهده دار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديده اش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصى را كشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى قمشهای: آنگاه که (از مادر دور افتادی) خواهرت (در پی تو) روان بود (تا تو را نزد فرعونیان یافت) و میگفت: میخواهید یکی را که (شیر و تربیت) این طفل را تکفل کند به شما معرفی کنم؟ پس ما (بدین وسیله) تو را به مادرت برگردانیدیم تا به دیدار تو دیدهاش روشن گردد و دیگر اندوه نخورد. و (باز منّت دیگر آنکه) یک نفر (از فرعونیان) را کشتی و ما از غم آن نیز تو را نجات دادیم و بارها تو را به امتحان و ابتلای سخت بیازمودیم، پس چند سالی در میان مردم مدین زیستی تا آنکه حال ای موسی به موقع آمدی (تا به مقام نبوت برسی). مکارم شیرازی: در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه ميرفت و ميگفت آيا خانوادهاي را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت ميكند (و دايه خوبي براي اوست) و به دنبال آن ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد، و تو كسي (از فرعونيان) را كشتي اما ما تو را از اندوه نجات داديم، پس از آن سالياني در ميان مردم مدين توقف نمودي و تو را بارها آزموديم سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اينجا آمدي.
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي
﴿۴۱﴾
انصاریان: و تو را برای [اجرای اهداف] خود ساختم [و انتخاب کردم.]
خرمشاهی: و تو را براى خود پروردم فولادوند: و تو را براى خود پروردم قمشهای: و تو را برای (مقام رسالت و محبت) خود پروردم. مکارم شیرازی: و من تو را براي خودم پرورش دادم!
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي
﴿۴۲﴾
انصاریان: تو و برادرت با معجزات من [برای هدایت گمراهان] بروید، و درباره ذکر من [که ابلاغ وحی است] سستی نورزید.
خرمشاهی: تو و برادرت نشانههاى معجزهوار مرا ببريد و در ياد كرد من سستىمورزيد فولادوند: تو و برادرت معجزه هاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد قمشهای: اکنون تو و برادرت با معجزات و آیاتی که به شما دادم (از پی رسالت خود) بروید و سستی در ذکر من (در نزد فرعون) روا مدارید. مکارم شیرازی: تو و برادرت با آيات من به سوي فرعون برويد، و در ياد من كوتاهي نكنيد.
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
﴿۴۳﴾
انصاریان: هر دو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است.
خرمشاهی: به سوى فرعون برويد كه سر به طغيان برداشته است فولادوند: به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته قمشهای: بروید به سوی فرعون که او سخت به راه طغیان شتافته است. مکارم شیرازی: به سوي فرعون برويد كه طغيان كرده است.
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى
﴿۴۴﴾
انصاریان: پس با گفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد [و از سرکشی باز ایستد.]
خرمشاهی: و با او سخنى نرم بگوييد، باشد كه پند گيرد يا خشوع و خشيت يابد فولادوند: و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد قمشهای: و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا (از خدا) بترسد (و ترک ظلم کند). مکارم شیرازی: اما به نرمي با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد.
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى
﴿۴۵﴾
انصاریان: گفتند: پروردگارا! ما می ترسیم که [پیش از دعوت کردنش به حق] با سخت گیری و شکنجه بر [ضد] ما پیشی گیرد یا بر سرکشی خود بیفزاید.
خرمشاهی: گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه بر ما پيشدستى يا گردنكشى كند فولادوند: آن دو گفتند پروردگارا ما مى ترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند قمشهای: موسی و هارون عرض کردند: بارالها، میترسیم که فرعون بیدرنگ بر ما ظلم و عقوبت کند یا بر کفر و سرکشی خود بیفزاید. مکارم شیرازی: (موسي و هارون) گفتند: پروردگارا! از اين ميترسيم كه او بر ما پيشي بگيرد يا طغيان كند.
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى
﴿۴۶﴾
انصاریان: خدا فرمود: نترسید که من بی تردید با شما هستم [سخن او و شما را] می شنوم و [اعمالتان را] می بینم.
خرمشاهی: فرمود مهراسيد من خود با شما هستم و مىشنوم و مىبينم فولادوند: فرمود مترسيد من همراه شمايم مى شنوم و مى بينم قمشهای: خدا فرمود: هیچ نترسید که من با شمایم (و همه گفتار و رفتار شما را با او) میشنوم و میبینم. مکارم شیرازی: فرمود نترسيد، من با شما هستم (همه چيز را) ميشنوم و ميبينم!
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
﴿۴۷﴾
انصاریان: بنابراین [بدون بیم و هراس] به سوی او بروید و بگویید: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستیم، پس بنی اسرائیل را [از قید بندگی و بردگی خود آزاد کرده] با ما روانه کن و آنان را شکنجه مکن، به راستی ما از سوی پروردگارت معجزه ای آورده ایم؛ و درود بر کسی باد که از هدایت [حق] پیروی کند.
خرمشاهی: پس به نزد او برويد و بگوييد ما فرستادگان پروردگارت هستيم، بنىاسرائيل را همراه ما بفرست، و آزارشان مكن، ما براى تو از سوى پروردگارت پديدهاى معجزهآسا آوردهايم، و سلام بر كسى كه از هدايت پيروى كند فولادوند: پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزه اى آورده ايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد قمشهای: اینک هر دو به جانب فرعون رفته و بگویید که ما دو رسول پروردگار توایم، پس بنی اسرائیل را با ما فرست و (بیش از این) عذاب به آنها نکن، که همانا ما با آیت و معجزهای از جانب خدای آفریننده تو نزد تو آمدهایم، و سلام (حق) بر آن کس که طریق هدایت را پیروی کند. مکارم شیرازی: شما به سراغ او برويد و بگوئيد: ما فرستاده هاي پروردگار توئيم، بني اسرائيل را با ما بفرست، و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما آيت روشني از سوي پروردگارت براي تو آورده ايم و سلام و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروي ميكند.
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى
﴿۴۸﴾
انصاریان: مسلماً و یقیناً به ما وحی شده است که عذاب بر کسی است که [آیات حق و پیامبران را] تکذیب کند و از آن رو برگرداند.
خرمشاهی: به راستى به ما وحى شده است كه عذاب بر كسى نازل مىشود كه تكذيب پيشه كند و روى بگرداند فولادوند: در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند قمشهای: به ما چنین وحی شده که همانا عذاب (سخت خدا) بر آن کس است که (خدا و رسولانش را) تکذیب کند و (از حق) روی بگرداند. مکارم شیرازی: (به او بگوئيد) به ما وحي شده كه عذاب بر كسي است كه (آيات الهي) را تكذيب كند و سرپيچي نمايد.
قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى
﴿۴۹﴾
انصاریان: فرعون گفت: ای موسی! پروردگار شما دو نفر کیست؟
خرمشاهی: گفت اى موسى پروردگار شما كيست؟ فولادوند: [فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست قمشهای: فرعون گفت: ای موسی، خدای شما کیست؟ مکارم شیرازی: (فرعون) گفت پروردگار شما كيست، اي موسي؟!
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى
﴿۵۰﴾
انصاریان: گفت: پروردگار ما کسی است که به هر موجودی، آفرینش [ویژه] او را [آن گونه که سزاوارش بود] به وی عطا کرده، سپس هدایت نمود.
خرمشاهی: گفت پروردگار ما همان كسى است كه به هر چيز آفرينش سزاوار او را بخشيده سپس هدايتش كرده است فولادوند: گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است قمشهای: موسی پاسخ داد که خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود خاص خودش بخشیده و سپس (به راه کمالش) هدایت کرده است. مکارم شیرازی: گفت: پروردگار ما كسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمه آفرينش او بود داده، سپس رهبريش كرده است.
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى
﴿۵۱﴾
انصاریان: فرعون [به جای دنبال کردن بحث خداشناسی، مطلب را منحرف کرد و] گفت: پس حال امت های پیشین چگونه است؟
خرمشاهی: گفت پس سرنوشت اقوام پيشين چه مىشود؟ فولادوند: گفت حال نسلهاى گذشته چون است قمشهای: فرعون گفت: پس حال اقوام سلف (که خداشناس و خداپرست نبودند) چیست؟ مکارم شیرازی: گفت: پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى
﴿۵۲﴾
انصاریان: موسی گفت: علم و دانش به [حال] آنان در کتابی [مانند لوح محفوظ] نزد پروردگار من است، که پروردگارم [بر پایه آن در پاداش دادن و کیفر نمودن] نه اشتباه می کند و نه از یاد می برد.
خرمشاهی: گفت علم آن با پروردگار من و در كتابى مكتوب است، و پروردگار من نه فرو مىگذارد و نه فراموش مىكند فولادوند: گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مى كند و نه فراموش مى نمايد قمشهای: موسی پاسخ داد که احوالشان به علم ازلی خدای من در کتاب (لوح محفوظ) ثبت است؛ هرگز از حال احدی خدای مرا خطا و فراموشی نیست. مکارم شیرازی: گفت: آگاهي مربوط به آنها نزد پروردگار من در كتابي ثبت است پروردگار من هرگز گمراه نميشود و فراموش نميكند.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى
﴿۵۳﴾
انصاریان: همان کسی که زمین را برای شما بستری گسترده قرار داد، و برای شما در آن [به خاطر آسان شدن رفت و آمدتان] راه هایی پدید آورد، و از آسمان آبی نازل کرد، پس به وسیله آن انواعی از روییدنی های گوناگون بیرون آوردیم.
خرمشاهی: همان كسى كه زمين را زيرانداز شما كرد و در آن براى شما راهها كشيد و از آسمان آبى فرو فرستاد و با آن از هر گونه گياه گوناگون برآورديم فولادوند: همان كسى كه زمين را برايتان گهواره اى ساخت و براى شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن رستنيهاى گوناگون جفت جفت بيرون آورديم قمشهای: همان خدایی که زمین را آسایشگاه شما قرار داد و در آن راهها برای شما پدید آورد؛ و هم از آسمان آب نازل کرد تا به آن آب آسمانی انواع نباتات مختلف از زمین برویانیدیم. مکارم شیرازی: همان خداوندي كه زمين را براي شما محل آسايش قرار داد، و راههائي در آن ايجاد كرد و از آسمان آبي فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره) برآورديم.
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى
﴿۵۴﴾
انصاریان: [خود از این نعمت های فراوان] بخورید و دام هایتان را بچرانید، یقیناً در این امور نشانه هایی [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای صاحبان خرد است.
خرمشاهی: بخوريد و چارپايانتان را بچرانيد، كه در اين مايههاى عبرت براى خردمندان است فولادوند: بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعا در اينها براى خردمندان نشانه هايى است قمشهای: شما از آن نعمتها تناول کنید و چهارپایانتان را هم بچرانید، که همانا در این کار آیاتی (از ربوبیت) برای خردمندان پدیدار است. مکارم شیرازی: هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد كه در اين نشانه هاي روشني است براي صاحبان عقل.
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى
﴿۵۵﴾
انصاریان: شما را از زمین آفریدیم، و به آن باز می گردانیم، و بار دیگر از آن بیرونتان می آوریم.
خرمشاهی: از آن [خاك] شما را آفريدهايم، و به آن بازتان مىگردانيم، و بار ديگر از آن بيرونتان مىآوريم فولادوند: از اين [زمين] شما را آفريده ايم در آن شما را بازمى گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى آوريم قمشهای: ما شما را هم از این خاک آفریدیم و هم به این خاک بازمیگردانیم و هم بار دیگر (روز قیامت) از این خاک بیرون میآوریم. مکارم شیرازی: ما شما را از آن (خاك) آفريديم و در آن باز ميگردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون ميآوريم.
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى
﴿۵۶﴾
انصاریان: و بی تردید ما همه معجزات خود را [که در ارتباط با نبوّت موسی و هدایت مردم بود] به فرعون نشان دادیم، ولی آنها را تکذیب کرد و به پذیرفتنش رضایت نداد.
خرمشاهی: و همه پديدههاى شگرف خويش را به او نمايانديم ولى دروغ انگاشت و سر باززد فولادوند: در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت قمشهای: و همانا ما به فرعون (به واسطه موسی) همه آیات روشن خود را نمودیم و او همه را تکذیب کرد و از آنها سرباز زد. مکارم شیرازی: ما همه آيات خود را به او نشان داديم اما او تكذيب كرد و سر باز زد!
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى
﴿۵۷﴾
انصاریان: گفت: ای موسی! آیا به سوی ما آمده ای تا ما را به وسیله جادویت از سرزمینمان بیرون کنی؟
خرمشاهی: گفت اى موسى آيا آمدهاى كه ما را با جادوى خود از سرزمينمان آواره كنى؟ فولادوند: گفت اى موسى آمده اى تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كنى قمشهای: فرعون گفت: ای موسی، تو آمدهای به طمع آنکه ما را از کشورمان به سحر و شعبده خود بیرون کنی؟ مکارم شیرازی: گفت: اي موسي! آيا آمده اي كه ما را از سرزمينمان با اين سحرت بيرون كني؟!
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى
﴿۵۸﴾
انصاریان: قطعاً ما جادویی مانند آن برایت می آوریم، پس میان ما و خودت در جایی هموار و صاف که نه ما از آن تخلف کنیم و نه تو، وعده گاهی قرار ده.
خرمشاهی: بدان كه ما نيز جادويى همانند آن برايت به ميان مىآوريم، پس بين ما و خودت موعدى بگذار در مكانى مقبول هر دو طرف كه ما و تو در آن خلاف نكنيم فولادوند: ما [هم] قطعا براى تو سحرى مثل آن خواهيم آورد پس ميان ما و خودت موعدى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو [آن هم] در جايى هموار قمشهای: ما هم در مقابل سحر تو سحری البته خواهیم آورد پس میان ما و خودت موعدی معین کن که بیآنکه هیچیک از ما خلف وعده کنیم در سرزمین مسطحی (که خلایق ببینند، برای سحر و ساحری) مهیا شویم. مکارم شیرازی: ما هم قطعا سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد، هم اكنون (تاريخش را تعيين كن و) ميعادي ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو از آن تخلف نكنيم، آنهم در مكاني كه نسبت به همه يكسان باشد!
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى
﴿۵۹﴾
انصاریان: موسی گفت: وعده گاه شما روز جشن است [روزی که] همه مردم را پیش از ظهر گرد هم می آورند.
خرمشاهی: گفت موعدتان روز جشن باشد كه مردمان نيز در روز گرد آيند فولادوند: [موسى] گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى آيند قمشهای: موسی گفت: وعده ما و شما روز زینت (یعنی روز عید قبطیان) باشد و مردم پیش از ظهر (به موعد برای مشاهده) همه گرد آورده شوند. مکارم شیرازی: گفت ميعاد ما و شما روز زينت (روز عيد) است، مشروط بر اينكه همه مردم هنگامي كه روز بالا ميآيد جمع شوند.
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى
﴿۶۰﴾
انصاریان: پس فرعون [از مجلس مناظره با موسی] برگشت، پس نیرنگش را [که جادوگران و ابزار جادویشان بود] گرد آورد، سپس به وعده گاه باز آمد.
خرمشاهی: فرعون برگشت و همه مكر و تدبير خود را به كار برد و به ميان آمد فولادوند: پس فرعون رفت و [همه] نيرنگ خود را گرد آورد و بازآمد قمشهای: آنگاه فرعون (از موسی) رو گردانید و به تدبیر جمع آوری سحر و ساحران پرداخت، سپس (با ساحران بسیار به وعدهگاه) آمد. مکارم شیرازی: فرعون آن مجلس را ترك گفت، و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد، و سپس همه را (در روز موعود) آورد.
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى
﴿۶۱﴾
انصاریان: موسی به فرعون و فرعونیان گفت: وای بر شما، بر خدا دروغ نبندید [که بت ها شریک اویند واین معجزات افسون وجادو است] که با عذابی شدید ریشه کن ونابودتان می کند، و یقیناً کسی که دروغ بست، محروم و نومید شد.
خرمشاهی: موسى به ايشان گفت واى بر شما، بر خداوند افتراء مزنيد كه شما را با عذابى ريشه كن مىسازد و هركس افتراء پيشه كند نوميد گردد فولادوند: موسى به [ساحران] گفت واى بر شما به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [سخت] هلاك مى كند و هر كه دروغ بندد نوميد مى گردد قمشهای: موسی ساحران را گفت: وای بر شما! زنهار بر خدا (به سحر) دروغ مبندید که به عذابی بنیاد شما را بر باد هلاک دهد، و هر کس به خدا افترا بست سخت زیانکار شد. مکارم شیرازی: موسي به آنها گفت: واي بر شما دروغ بر خدا نبنديد كه شما را با عذاب خود نابود ميسازد، و نوميدي و (شكست) از آن كسي است كه دروغ (بر خدا) ببندد.
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى
﴿۶۲﴾
انصاریان: پس فرعونیان میان خود در کارشان [نسبت به موسی] نزاع و ستیز کردند و این رازگویی را از دیگران پنهان داشتند.
خرمشاهی: آنان در ميان خود درباره كار و بارشان اختلاف پيدا كردند و رازگويىشان را پنهان داشتند فولادوند: [ساحران] ميان خود در باره كارشان به نزاع برخاستند و به نجوا پرداختند قمشهای: پس آنها در کارشان به گفت و شنید پرداختند و (در نتیجه گفتند که کار موسی سحر و ساحری نیست ولی) راز خود را پنهان داشتند. مکارم شیرازی: آنها در ميان خود در ادامه راهشان به نزاع برخاستند و مخفيانه و درگوشي با هم سخن گفتند.
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى
﴿۶۳﴾
انصاریان: گفتند: مسلماً این دو نفر جادوگرند، می خواهند شما را با جادویشان از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شما را از بین ببرند.
خرمشاهی: [و] ادعا كردند اين دو جادوگرانى هستند كه مىخواهند با جادوشان شما را از سرزمينتان آواره كنند و آيين پسنديده شما را از بين ببرند فولادوند: [فرعونيان] گفتند قطعا اين دو تن ساحرند [و] مى خواهند شما را با سحر خود از سرزمينتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند قمشهای: فرعونیان گفتند: این دو تن (موسی و هارون) دو ساحرند که میخواهند به سحرانگیزی خود، شما مردم را از سرزمین خود بیرون کنند و طریقه نیکوی شما را (که اطاعت فرعون است) از میان ببرند. مکارم شیرازی: گفتند: اين دو مسلما ساحرند، ميخواهند شما را با سحرشان از سرزمينتان بيرون كنند، و آئين عالي شما را از بين ببرند!
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى
﴿۶۴﴾
انصاریان: پس حیله و نیرنگتان را گرد آورید، آن گاه صف کشیده بیایید که قطعاً امروز کسی کامیاب است که برتری یابد.
خرمشاهی: پس همفكرى كنيد و هماهنگ عمل كنيد و امروزه هر كه چيره شود، رستگار است فولادوند: پس نيرنگ خود را گرد آوريد و به صف پيش آييد در حقيقت امروز هر كه فايق آيد خوشبخت مى شود قمشهای: پس (ای ساحران) باید شما با هر مکر و تدبیری توانید مهیا شده و (مقابل این دو ساحر) صف آرایی کنید، که امروز آنکس که غلبه و برتری یابد محققا او فیروزی یافته است. مکارم شیرازی: اكنون كه چنين است تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد و در يك صف (به ميدان مبارزه) بيائيد، و رستگاري امروز از آن كسي است كه برتري خودش را اثبات كند!
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى
﴿۶۵﴾
انصاریان: [ساحران] گفتند: ای موسی! یا تو [عصایت را] می افکنی یا ما نخستین کسی باشیم که [ابزار و وسایل جادویش را] می افکند؟
خرمشاهی: گفتند اى موسى تو [اول] مىاندازى يا ما اول بيندازيم؟ فولادوند: [ساحران] گفتند اى موسى يا تو مى افكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه مى اندازيم قمشهای: ساحران گفتند: ای موسی تو نخست به کار خواهی پرداخت یا ما اول بساط خود بیفکنیم؟ مکارم شیرازی: (ساحران) گفتند اي موسي آيا تو اول (عصاي خود را) ميافكني يا ما اول بيفكنيم؟!
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى
﴿۶۶﴾
انصاریان: گفت: بلکه شما بیفکنید. پس [چون افکندند] ناگهان ریسمان ها و چوب دستی هایشان بر اثر جادویشان در خیال، چنان وانمود شد که با سرعت به راه افتادند.
خرمشاهی: گفت شما بيندازيد، و [انداختند و] ناگهان از جادوى آنان چنين به نظرش آمد كه ريسمانهايشان و چوبدستىهايشان [مار شده و] جنب و جوش دارد فولادوند: گفت [نه] بلكه شما بيندازيد پس ناگهان ريسمانها و چوبدستى هايشان بر اثر سحرشان در خيال او [چنين] مى نمود كه آنها به شتاب مى خزند قمشهای: موسی گفت: شما اول بساط خود درافکنید، (آنها بساط خویش افکندند) که ناگاه در اثر سحر آنان رسنها و چوبهاشان پنداشتی در نظر به جنبش و رفتار آمد. مکارم شیرازی: گفت: شما اول بيفكنيد، در اين هنگام طنابها و عصاهايشان بخاطر سحر آنها چنان به نظر ميرسيد كه حركت ميكنند!
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى
﴿۶۷﴾
انصاریان: پس موسی در دلش ترسی احساس کرد.
خرمشاهی: پس موسى در دل خود بيمى احساس كرد فولادوند: و موسى در خود بيمى احساس كرد قمشهای: در آن حال موسی در دل خویش سخت بترسید (که مبادا امر بر مردم مشتبه شود و میان سحر ساحران با معجز موسی فرق نگذارند و حجت او بر خلق آشکار نگردد). مکارم شیرازی: در اين هنگام موسي ترس خفيفي در دل احساس كرد.
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى
﴿۶۸﴾
انصاریان: گفتیم: مترس که بی تردید تو برتری.
خرمشاهی: گفتيم مترس كه تو برترى فولادوند: گفتيم مترس كه تو خود برترى قمشهای: ما گفتیم: مترس که تو البته همیشه غلبه و برتری خواهی داشت. مکارم شیرازی: گفتيم: نترس تو مسلما (پيروز و) برتري!
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى
﴿۶۹﴾
انصاریان: آنچه را در دست راست داری بیفکن تا همه ساخته هایشان را ببلعد؛ یقیناً آنچه را ساخته اند [واقعیت ندارد] فقط نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر جا درآید، پیروز نمی شود.
خرمشاهی: و آنچه در دست دارى بينداز تا برساختههايشان را ببلعد، كه آنچه برساختهاند، نيرنگ جادوگر است و جادوگر هر چه كند رستگار نمىشود فولادوند: و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساخته اند ببلعد در حقيقت آنچه سرهمبندى كرده اند افسون افسونگر است و افسونگر هر جا برود رستگار نمى شود قمشهای: و اینک عصایی که در دست داری بیفکن تا (اژدها شود و یکباره) بساط سحر و ساحری اینان را فرو بلعد، که کار اینان حیله ساحری بیش نیست و ساحر هر جا رود (و هر چه کند) هرگز فلاح و فیروزی نخواهد یافت. مکارم شیرازی: و چيزي را كه در دست راست داري بيفكن، تمام آنچه را آنها ساخته اند ميبلعد، چرا كه آن تنها مكر ساحر است، و ساحر هر كجا برود رستگار نخواهد شد.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى
﴿۷۰﴾
انصاریان: [چون عصایش را انداخت و ساخته های جادوگران را بلعید، جادوگران از عظمت کار دریافتند که امری است خدایی نه جادویی] پس سجده کنان به رو درافتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم.
خرمشاهی: آنگاه جادوگران به سجده در افتادند [و] گفتند به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم فولادوند: پس ساحران به سجده درافتادند گفتند به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم قمشهای: پس همه ساحران به سجده افتاده و گفتند: ما به خدای موسی و هارون ایمان آوردیم. مکارم شیرازی: (موسي عصاي خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد) ساحران همگي به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسي و هارون ايمان آورديم!!
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى
﴿۷۱﴾
انصاریان: [فرعون] گفت: آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم، به او ایمان آوردید؟ یقیناً او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس بی تردید دست ها و پاهایتان را یکی از راست و یکی از چپ قطع خواهم کرد، و شما را بر تنه های درخت خرما خواهم آویخت تا کاملاً بدانید که کدام یک از ما [من یا خدای موسی] عذابش سخت تر و پایدارتر است؟!
خرمشاهی: [فرعون] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد، بىشك او بزرگتر [و آموزگار] شماست كه به شما جادوگرى آموخته است، بدانيد كه دستها و پاهايتان را بر خلاف جهت يكديگر مىبرم و شما را بر تنههاى درخت خرما به دار مىكشم، و خواهيد دانست كه كداممان عذابى شديدتر و پايندهتر دارد فولادوند: [فرعون] گفت آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است پس بيشك دستهاى شما و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى كنم و شما را بر تنه هاى درخت خرما به دار مى آويزم تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت تر و پايدارتر است قمشهای: فرعون گفت: شما چرا پیش از آنکه من اجازه دهم به موسی ایمان آوردید؟ معلوم است که او در سحر معلم شما بوده، باری من شما را دست و پا بر خلاف یکدیگر میبرم و بر تنه نخلهای خرما به دار میآویزم و خواهید دانست که عذاب (من و موسی) کدام سختتر و پایندهتر است. مکارم شیرازی: (فرعون) گفت آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه سحر به شما آموخته، بيقين دست و پاهاي شما را بطور مختلف قطع ميكنم و بر فراز شاخه هاي نخل به دار ميآويزم، و خواهيد دانست كداميك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است!
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
﴿۷۲﴾
انصاریان: گفتند: ما هرگز تو را بر دلایل روشنی که به سوی ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمی دهیم؛ پس هر حکمی را که می توانی صادر کن، تو فقط در این زندگی دنیا می توانی حکم کنی.
خرمشاهی: [جادوگران] گفتند هرگز تو را بر روشنگريهايى كه براى ما آمده است، و بر كسى كه ما را آفريده است، بر نمىگزينيم، هر چه خواهى بكن، جز اين نيست كه تو فقط در زندگى دنيوى كارى توانى كرد فولادوند: گفتند ما هرگز تو را بر معجزاتى كه به سوى ما آمده و [بر] آن كس كه ما را پديد آورده است ترجيح نخواهيم داد پس هر حكمى مى خواهى بكن كه تنها در اين زندگى دنياست كه [تو] حكم مى رانى قمشهای: ساحران به فرعون پاسخ دادند که ما تو را هرگز بر این معجزات آشکار که به ما آمده و بر خدایی که ما را آفریده مقدم نخواهیم داشت، پس در حق ما هر چه توانی بکن که هر ظلمی کنی همین حیات دو روزه دنیاست. مکارم شیرازی: گفتند به خدائي كه ما را آفريده ما تو را هرگز بر دلائل روشني كه به ما رسيده مقدم نخواهيم داشت، هر حكمي ميخواهي بكن كه تنها ميتواني در اين زندگي دنيا داوري كني.
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى
﴿۷۳﴾
انصاریان: بی تردید ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن جادویی که ما را به آن واداشتی بر ما بیامرزد؛ وخدا بهتر وپایدارتر است.
خرمشاهی: ما به پروردگارمان ايمان آوردهايم تا گناهانمان را و همين جادويى را كه تو به آن وادارمان كردهاى ببخشد و خداوند است كه بهتر و پايندهتر است فولادوند: ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آن سحرى كه ما را بدان واداشتى بر ما ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است قمشهای: ما به راستی به خدای خود ایمان آوردیم تا از خطاهای ما درگذرد و گناه سحری که تو ما را به اجبار بر آن داشتی ببخشد، و (لطف و مغفرت) خدا بهتر و پایندهتر (از حیات فانی دنیا) است. مکارم شیرازی: ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردي ببخشد، و خدا بهتر و باقيتر است.
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى
﴿۷۴﴾
انصاریان: مسلماً کسی که گنهکار به پیشگاه پروردگارش بیاید، دوزخ برای اوست که در آن نه می میرد و نه زندگی می کند.
خرمشاهی: به راستى هركس گناهكار به نزد پروردگارش بيايد، جهنم نصيب اوست كه در آن نه مىميرد و نه زنده مىماند فولادوند: در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود جهنم براى اوست در آن نه مى ميرد و نه زندگى مى يابد قمشهای: که همانا هر کس به خدای خود طاغی و گنهکار وارد شود جزاء او جهنّم است که در آنجا نه بمیرد (تا از عذاب برهد) و نه زنده شود (که از لذت زندگی برخوردار باشد). مکارم شیرازی: هر كس مجرم در محضر پروردگارش حاضر شود آتش دوزخ براي اوست، كه نه در آن ميميرد و نه زنده ميشود!
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى
﴿۷۵﴾
انصاریان: و کسانی که مؤمن بیایند در حالی که کارهای شایسته انجام داده اند، برای آنان برترین درجات است.
خرمشاهی: و هركس مؤمن به نزد او بيايد، و كارهاى شايسته كرده باشد، اينانند كه درجات عالى دارند فولادوند: و هر كه مؤمن به نزد او رود در حالى كه كارهاى شايسته انجام داده باشد براى آنان درجات والا خواهد بود قمشهای: و هر کس به خدای خود مؤمن باشد و با اعمال صالح بر او وارد شود اجر آنها هم عالیترین درجات بهشتی است. مکارم شیرازی: و هر كس مؤ من باشد و عمل صالح انجام داده باشد در محضر او حاضر شود درجات عالي براي اوست.
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّى
﴿۷۶﴾
انصاریان: [و آن] بهشت های پایداری است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است که در آن جاودانه اند؛ و این است پاداش کسانی که خود را [با ایمان و عمل صالح از آلودگی ها] پاک کرده اند.
خرمشاهی: [در] بهشتهاى عدن كه جويباران از فرودست آن جارى است، و جاودانه در آنند، و اين پاداش كسى است كه پاكى پيشه كند فولادوند: بهشتهاى عدن كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن مى مانند و اين است پاداش كسى كه به پاكى گرايد قمشهای: آن بهشتهای عدنی که دائم زیر درختانش نهرها جاری است و تا ابد در آنجا (از نعمت و حیات برخوردار) هستند و آن بهشت پاداش کسی است که خود را (از کفر و عصیان و شرک و طغیان) پاک و پاکیزه گرداند. مکارم شیرازی: باغهاي جاويدان بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است هميشه در آن خواهند بود و اينست پاداش كسي كه خود را پاك كند!
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى
﴿۷۷﴾
انصاریان: و همانا به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه [از مصر] حرکت بده، و برای آنان راهی خشک در دریا قرار ده که [در آن موقعیت] نه از رسیدن فرعونیان بترسی و نه از غرق شدن بهراسی.
خرمشاهی: و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه روانه كن، و براى آنان راهى خشك در دريا بشكاف، به طورى كه نه از فرارسيدن [دشمن] بيمناك باشى و نه [از غرق] بترسى فولادوند: و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه ببر و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [دشمن] بترسى و نه [از غرق شدن] بيمناك باشى قمشهای: و همانا به موسی وحی کردیم که بندگان (مؤمن) مرا شبانه (از شهر مصر) بیرون برو (به اعجاز و لطف ما) راهی خشک از میان دریا بر آنها پدید آور که نه از تعقیب و رسیدن فرعونیان ترسناک باشی و نه (از غرق شدن) اندیشه داری. مکارم شیرازی: ما به موسي وحي فرستاديم كه بندگانم را شبانه (از مصر) با خود ببر، و براي آنها راهي خشك در دريا بگشا كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهي ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا!
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ
﴿۷۸﴾
انصاریان: پس فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کرد، و [بخشی] از دریا آنان را فروگرفت، چه فروگرفتنی!
خرمشاهی: آنگاه فرعون با سپاهيانش آنان را دنبال كرد، و آب دريا آنان را فراگرفت و فروپوشاند فولادوند: پس فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كرد و[لى] از دريا آنچه آنان را فرو پوشانيد فرو پوشانيد قمشهای: و فرعون با سپاهش از پی آنها تاختند پس موج دریا چنان آنها را فرو برد که از آنان اثری باقی نگذاشت. مکارم شیرازی: (به اين ترتيب) فرعون با لشگريانش آنها را دنبال كردند، و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد!
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى
﴿۷۹﴾
انصاریان: و فرعون، قومش را گمراه کرد و راهنمایی ننمود.
خرمشاهی: و [بدينسان] فرعون قومش را به گمراهى كشاند و به جايى نرساند فولادوند: و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هدايت ننمود قمشهای: و فرعون پیروان خود را علاوه بر اینکه هدایت نکرد سخت به ضلالت و بدبختی افکند. مکارم شیرازی: و فرعون قوم خود را گمراه ساخت، و هرگز هدايت نكرد!
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى
﴿۸۰﴾
انصاریان: ای بنی اسرائیل! به راستی شما را از دشمنتان نجات دادیم، و با شما در جانب راست طور وعده گذاشتیم و ترنجبین و مرغ بریان را بر شما نازل کردیم،
خرمشاهی: اى بنىاسرائيل به راستى شما را از دشمنتان رهانيديم و با شما در جانب طور ايمن وعده گذارديم و بر شما من و سلوى فرو فرستاديم فولادوند: اى فرزندان اسرائيل در حقيقت [ما] شما را از [دست] دشمنتان رهانيديم و در جانب راست طور با شما وعده نهاديم و بر شما ترنجبين و بلدرچين فرو فرستاديم قمشهای: ای بنی اسرائیل، محققا ما شما را از شر دشمن نجات دادیم و با شما در جانب راست کوه طور وعده نهادیم (تا به مناجات موسی کلام حق را بشنوید) و (در بیابان که سرگردان شدید) برای قوت شما ترنجبین و مرغ بریان فرستادیم. مکارم شیرازی: اي بني اسرائيل ما شما را از (چنگال) دشمنتان نجات داديم، و در طرف راست كوه طور با شما وعده گذارديم، و من و سلوي بر شما نازل كرديم.
كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى
﴿۸۱﴾
انصاریان: [و گفتیم:] از خوردنی های پاکیزه [و مطبوع] که روزی شما نمودیم، بخورید و در [مورد] آن از حدود الهی تجاوز نکنید که خشم من بر شما فرود آید، و کسی که خشم من بر او فرود آید، یقیناً هلاک شده است.
خرمشاهی: [و گفتيم] از هر آنچه از پاكيزهها روزيتان كردهايم، بخوريد و در آن از حد تجاوز مكنيد، كه خشم من بر شما فرود مىآيد، و هركس كه خشم من بر او فرود آيد، به راستى نابود شود فولادوند: از خوراكيهاى پاكيزه اى كه روزى شما كرديم بخوريد و[لى] در آن زياده روى مكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كس خشم من بر او فرود آيد قطعا در [ورطه] هلاكت افتاده است قمشهای: (و دستور دادیم که) از این رزق حلال و پاکیزه که نصیبتان کردیم تناول کنید و در آن (به کفر نعمت و ترک شکرگزاری) طغیان و سرکشی مکنید وگرنه مستحق غضب و خشم من میشوید، و هر کس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاک خواهد شد. مکارم شیرازی: بخوريد از روزيهاي پاكيزهاي كه به شما داديم، ولي در آن طغيان نكنيد كه غضب من بر شما وارد خواهد شد، و هر كس غضبم بر او وارد شود سقوط ميكند.
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى
﴿۸۲﴾
انصاریان: و مسلماً من آمرزنده کسی هستم که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، سپس در راه مستقیم پایداری و استقامت ورزید.
خرمشاهی: و من در حق كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كارى شايسته پيش گيرد و به راه آيد آمرزگارم فولادوند: و به يقين من آمرزنده كسى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد و به راه راست راهسپر شود قمشهای: و البته بر آن کس که (از کفر) توبه کند و (به خدا) ایمان آرد و نکوکار گردد و درست به راه هدایت رود مغفرت و آمرزش من بسیار است. مکارم شیرازی: من كساني را كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت شوند ميآمرزم.
وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَى
﴿۸۳﴾
انصاریان: ای موسی! چه چیز تو را شتابان کرد که قبل از قوم خود [در آمدن به کوه طور] پیشی گرفتی؟
خرمشاهی: و [گفتيم] اى موسى چه چيز باعث شد كه بر قومت پيشى بگيرى؟ فولادوند: و اى موسى چه چيز تو را [دور] از قوم خودت به شتاب واداشته است قمشهای: و ای موسی بازگو که بر قومت چرا سبقت گرفته و با شتاب به وعدهگاه آمدی؟ مکارم شیرازی: اي موسي چه چيز سبب شد كه از قومت پيشي گيري و (براي آمدن به كوه طور) عجله كني؟!
قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى
﴿۸۴﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! من به سوی تو شتافتم تا خشنود شوی. آنان گروهی هستند که اینک به دنبال من می آیند.
خرمشاهی: گفت آنان به دنبال من روانند و من پروردگارا به سوى تو شتافتم تا از من خشنود باشى فولادوند: گفت اينان در پى منند و من اى پروردگارم به سويت شتافتم تا خشنود شوى قمشهای: موسی عرضه داشت: هم اینک قوم از پی من هستند و من خود برای خشنودی تو تعجیل کرده و بر آنها تقدم جستم. مکارم شیرازی: عرض كرد: پروردگارا! آنها به دنبال منند، و من عجله كردم به سوي تو تا از من راضي شوي.
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ
﴿۸۵﴾
انصاریان: [خدا] گفت: ای موسی! ما به راستی قوم تو را پس از آمدن تو امتحان کردیم و سامری آنان را گمراه کرد.
خرمشاهی: فرمود ما قومت را در غياب تو امتحان كرديم و سامرى آنان را گمراه ساخت فولادوند: فرمود در حقيقت ما قوم تو را پس از [عزيمت] تو آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت قمشهای: خدا فرمود: همانا ما قوم تو را پس از آمدن تو آزمایش کردیم و سامری آنان را گمراه کرد. مکارم شیرازی: فرمود ما قوم تو را بعد از تو به آزمايش گذارديم، و سامري آنها را گمراه كرد!
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي
﴿۸۶﴾
انصاریان: پس موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قومش بازگشت، گفت: ای قوم من! آیا پروردگارتان به شما [درباره نزول تورات] وعده ای نیکو نداد؟ آیا زمان آن وعده بر شما طولانی آمد یا خواستید که خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که با وعده من مخالفت کردید؟!
خرمشاهی: آنگاه موسى خشمگين و اندوهگين [و شتابان] به سوى قومش بازگشت و گفت اى قوم من آيا پروردگارتان با شما وعدهاى نيكو نگذارد، آيا به نظرتان اين عهد طولانى شد، يا خواستيد كه خشم پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه در وعدهتان با من خلاف كرديد فولادوند: پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [و] گفت اى قوم من آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد آيا اين مدت بر شما طولانى مى نمود يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد قمشهای: موسی (که از فتنه سامری آگاه شد) متأسف و غضبناک به سوی قوم بازگشت و گفت: ای قوم من، مگر خدای شما به شما وعده احسان نداد (که شما را نعمت کتاب بزرگ تورات عطا کند)؟ آیا وعده خدا بر شما طولانی شد، یا مایل شدید که مستوجب قهر و غضب خدای خود شوید، که وعده مرا خلاف کردید (و عهد من شکستید). مکارم شیرازی: موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت و گفت: مگر پروردگار شما وعده نيكوئي به شما نداد؟ آيا مدت جدائي من از شما بطول انجاميده ؟ يا ميخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟!
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ
﴿۸۷﴾
انصاریان: گفتند: ما با اراده خود با وعده تو مخالفت نکردیم، بلکه ما را وادار کردند که بارهایی سنگین از زیور و زینت این قوم را حمل کنیم، پس آنان را [در آتش] انداختیم و به همین صورت سامری هم [آنچه از زیور و زینت داشت] در آتش انداخت.
خرمشاهی: گفتند، در وعده تو به اختيار خود خلاف نكرديم، بلكه از زر و زيور مردم انبوهى برگرفتيم و آنها را [در آتش] انداختيم، و سامرى چنين راهنمايى كرد فولادوند: گفتند ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم ولى از زينت آلات قوم بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينت آلاتش را] همين گونه بينداخت قمشهای: قوم به موسی گفتند: ما به میل و اختیار خود خلاف وعده تو نکردیم و لیکن اسباب تجمل و زینت بسیاری (از فرعونیان) بار دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افکندیم و چنین سامری (فتنهانگیز بر ما) القا کرد. مکارم شیرازی: گفتند: ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم، ولي ما مقداري از زينت آلات قوم را كه با خود داشتيم افكنديم، و سامري اينچنين القا كرد.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ
﴿۸۸﴾
انصاریان: پس برای آنان مجسمه گوساله ای که صدای گاو داشت بیرون آورد، آن گاه [او و پیروانش] گفتند: این معبود شما و معبود موسی است که [موسی آن را] فراموش کرد [به این خاطر برای طلب معبود به طور رفت.]
خرمشاهی: و [چنين بود كه سامرى] براى آنان پيكر گوسالهاى ساخت و پرداخت كه بانگ گاو داشت، آنگاه گفتند اين خداى شما و موسى است كه فراموشش كرده بود فولادوند: پس براى آنان پيكر گوساله اى كه صدايى داشت بيرون آورد و [او و پيروانش] گفتند اين خداى شما و خداى موسى است و [پيمان خدا را] فراموش كرد قمشهای: آنگاه سامری با آن زر و زیورها مجسّمه گوسالهای بساخت که صدایی شگفت داشت و (با این شعبده سامری و پیروانش) گفتند: خدای شما و خدای موسی همین گوساله است که موسی فراموش کرده است. مکارم شیرازی: و براي آنها مجسمهاي از گوساله كه صدائي همچون صداي گوساله داشت خارج ساخت، و گفتند اين خداي شما و خداي موسي است! و او فراموش كرد (پيماني را كه با خدا بسته بود).
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا
﴿۸۹﴾
انصاریان: پس آیا درک نمی کنند [و نمی فهمند] که [گوساله، هنگامی که آن را می خوانند] پاسخی به آنان نمی دهد و مالک و صاحب اختیار هیچ سود و زیانی برای آنان نیست؟!
خرمشاهی: آيا اينان نينديشيدند كه [اين گوساله] پاسخ سخنى به آنان نمىدهد و زيان و سودى براى آنان ندارد؟ فولادوند: مگر نمى بينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمى دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد قمشهای: آیا این گوسالهپرستان نمینگرند که آن گوساله هیچ حرف و اثری و هیچ خیر و شری به آنها عاید نمیسازد؟ مکارم شیرازی: آيا آنها نميبينند كه (اين گوساله) پاسخ آنها را نميدهد؟ و مالك هيچگونه نفع و ضرري از آنها نيست؟!
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي
﴿۹۰﴾
انصاریان: و به راستی هارون پیش از این به آنان گفته بود: ای قوم من! شما به وسیله این گوساله مورد امتحان قرار گرفته اید، و بی تردید پروردگارتان [خدای] رحمان است، بنابراین از من [که پیامبر او هستم] پیروی کنید و فرمانم را اطاعت نمایید.
خرمشاهی: و هارون پيش از آن به آنان گفته بود، اى قوم من شما با آن امتحان پس مىدهيد، و پروردگار [حقيقى] شما خداوند رحمان است، از من پيروى و از دستور من اطاعت كنيد فولادوند: و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد قمشهای: و هارون هم پیش از آنکه موسی باز آید به آنان گفت: ای قوم، این گوساله اسباب فتنه و امتحان شما گردیده و محققا آفریننده شما خدای مهربان است (نه این گوساله سامری) پس شما پیرو من شوید و امر مرا فرمان برید. مکارم شیرازی: و هارون قبل از آن به آنها گفته بود كه اي قوم! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتيد، پروردگار شما خداوند رحمان است، از من پيروي كنيد و اطاعت فرمان من نمائيد.
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى
﴿۹۱﴾
انصاریان: گفتند: ما همواره بر پرستیدن گوساله باقی می مانیم تا موسی به سوی ما باز گردد.
خرمشاهی: گفتند همچنان در خدمت او [گوساله] مىايستيم تا موسى به نزد ما بازگردد فولادوند: گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد قمشهای: قوم گفتند: ما بر این پرستش گوساله ثابت هستیم تا وقتی که موسی به سوی ما بازگردد. مکارم شیرازی: ولي آنها گفتند ما همچنان بر گرد آن ميگرديم (و به پرستش گوساله ادامه ميدهيم) تا موسي به سوي ما بازگردد!
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا
﴿۹۲﴾
انصاریان: [هنگامی که موسی بازگشت، به هارون] گفت: ای هارون! وقتی دیدی آنان گمراه شدند چه چیز تو را مانع شد،
خرمشاهی: [موسى آمد و برآشفت و گفت] اى هارون چون ديدى كه گمراه شدهاند فولادوند: [موسى] گفت اى هارون وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد قمشهای: موسی (چون بازگشت با عتاب به هارون) گفت: ای هارون مانع تو چه بود که چون دیدی که قوم گمراه شدند، مکارم شیرازی: گفت: اي هارون! چرا هنگامي كه ديدي آنها گمراه شدند.
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي
﴿۹۳﴾
انصاریان: از اینکه مرا [در برخورد شدید با گمراهان] پیروی کنی؟ آیا از فرمان من سرپیچی کردی؟
خرمشاهی: چه چيزى تو را از متابعت من بازداشت؟ آيا از دستور من سرپيچى كردى؟ فولادوند: كه از من پيروى كنى آيا از فرمانم سر باز زدى قمشهای: از پی من نیامدی؟ آیا نافرمانی امر من کردی؟! مکارم شیرازی: از من پيروي نكردي؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟!
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي
﴿۹۴﴾
انصاریان: گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه سرم را، من ترسیدم که بگویی: میان بنی اسرائیل تفرقه و جدایی انداختی و سفارش مرا [در حفظ وحدت بنی اسرائیل] رعایت نکردی.
خرمشاهی: [هارون] گفت اى پسر مادرم ريش مرا و سرم را مگير [و با من درشتى مكن] من ترسيدم كه بگويى بين بنىاسرائيل تفرقه انداختى و سخن مرا پاس نداشتى فولادوند: گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه [موى] سرم را من ترسيدم بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى قمشهای: هارون گفت: ای برادر مهربان (بر من قهر و عتاب مکن و) سر و ریش من مگیر، ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و به سخنم وقعی ننهادی. مکارم شیرازی: گفت: اي فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير!، من ترسيدم بگوئي تو ميان بني - اسرائيل تفرقه انداختي و سفارش مرا به كار نبستي.
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ
﴿۹۵﴾
انصاریان: [موسی] گفت: ای سامری! سبب کار [بسیار خطرناک] تو چه بود؟
خرمشاهی: [سپس رو به سامرى كرد و] گفت اى سامرى كار و بار تو چيست؟ فولادوند: [موسى] گفت اى سامرى منظور تو چه بود قمشهای: آنگاه موسی گفت: ای سامری این فتنه چه بود که تو برپا کردی؟ مکارم شیرازی: (موسي رو به سامري كرد و) گفت، تو چرا اين كار كردي، اي سامري؟!
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
﴿۹۶﴾
انصاریان: گفت: من به حقایق و اسراری آگاه شدم که آنان آگاه نشدند، پس اندکی از دانش و اسرار رسول را گرفتم و [بر اثر هواپرستی] آن را دور انداختم [و به گوساله سازی پرداختم]؛ و این گونه نفس من [آن کار بسیار خطرناک را برای گمراه کردن بنی اسرائیل] در نظرم آراست.
خرمشاهی: [سامرى] گفت من چيزى را ديدم كه ديگران نديده بودند، و مشتى از خاك پاى جبرئيل برگرفتم، و آن را [در خمير مايه گوساله] انداختم، و بدينسان بود كه نفسم بدى را به من آراسته جلوه داد فولادوند: گفت به چيزى كه [ديگران] به آن پى نبردند پى بردم و به قدر مشتى از رد پاى فرستاده [خدا جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد قمشهای: سامری گفت: من چیزی را دیدم که قوم ندیدند، من مشتی خاک از اثر قدم رسول (حق، جبرئیل) برگرفته و (در گوساله) ریختم و نفس من چنین (فتنه انگیزی را) به نظرم جلوه داد. مکارم شیرازی: گفت: من چيزي ديدم كه آنها نديدند، من قسمتي از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آنرا افكندم، و اين چنين نفس من مطلب را در نظرم جلوه داد!
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا
﴿۹۷﴾
انصاریان: [موسی] گفت: پس [از میان مردم] برو، یقیناً کیفر تو [به خاطر دور انداختن آثار رسالت و ساختن گوساله] در زندگی این است که [دچار بیماری مُسری ویژه ای شوی تا هر کس نزدیکت آید بگویی:] به من دست نزنید؛ و تو را وعده گاهی [از عذاب بسیار سخت قیامت] است که هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و [اکنون] به معبودت که همواره ملازمش بودی نگاه کن که حتماً آن را در آتش بسوزانیم، سپس سوخته اش را در دریا می پاشیم.
خرمشاهی: گفت پس برو و بدان كه جزاى تو اين است كه در زندگى بگويى به من نزديك مشويد، و براى تو موعدى است كه در آن با تو خلاف نشود، و به "خدايت" كه در خدمتش معتكف بودى بنگر كه مىسوزانيمش، سپس آن را بر دريا مىافشانيم فولادوند: گفت پس برو كه بهره تو در زندگى اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويى [به من] دست مزنيد و تو را موعدى خواهد بود كه هرگز از آن تخلف نخواهى كرد و [اينك] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر آن را قطعا مى سوزانيم و خاكسترش مى كنيم [و] در دريا فرو مى پاشيم قمشهای: موسی گفت: از میان ما برو که تو در زندگانی دنیا (به مرضی معذب خواهی شد که همه از تو متنفر شوند و) دایم گویی کسی مرا نزدیک نشود، و (در آخرت) هم وعدهگاهی (در دوزخ) داری که با تو تخلف نخواهد شد، و اکنون این خدایت را که بر پرستش و خدمتش ایستادی بنگر که آن را در آتش میسوزانیم و خاکسترش را به آب دریا میدهیم. مکارم شیرازی: (موسي) گفت: برو كه بهره تو در زندگي دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) خواهي گفت با من تماس نگير! و تو ميعادي (از عذاب خدا) داري كه هرگز از آن تخلف نخواهي كرد، (اكنون) بنگر به معبودت كه پيوسته آن را پرستش ميكردي و ببين ما آنرا نخست ميسوزانيم، سپس ذرات آن را به دريا ميپاشيم!
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا
﴿۹۸﴾
انصاریان: معبود شما فقط خدای یکتاست که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است.
خرمشاهی: همانا خداى شما خداوند است كه خدايى جز او نيست، كه علمش بر همه چيز احاطه دارد فولادوند: معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و دانش او همه چيز را در بر گرفته است قمشهای: تنها خدای شما آن یگانه خدایی است که جز او هیچ خدایی نیست و علمش به همه ذرات عوالم هستی محیط است. مکارم شیرازی: معبود شما تنها خداوندي است كه جز او معبودي نميباشد، و علم او همه چيز را فرا گرفته.
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا
﴿۹۹﴾
انصاریان: این گونه بخشی از اخبار گذشته را برای تو بیان می کنیم و بی تردید ذکری [چون قرآن] از نزد خود به تو عطا کردیم.
خرمشاهی: بدينسان بر تو از اخبار گذشته مىخوانيم و به راستى از سوى خويش به تو پندآموزى بخشيدهايم فولادوند: اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مى رانيم و مسلما به تو از جانب خود قرآنى داده ايم قمشهای: و ما اخبار گذشتگان دیگر را این چنین بر تو حکایت خواهیم کرد و از نزد خود این ذکر (یعنی کتاب عظیم الشأن قرآن) را به تو عطا کردیم. مکارم شیرازی: اينچنين اخبار گذشته را براي تو بازگو ميكنيم، و ما از ناحيه خود ذكر (و قرآني) به تو داديم.
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا
﴿۱۰۰﴾
انصاریان: کسانی که از آن روی برگردانند، مسلماً روز قیامت وزر و وبال سنگینی بر دوش خواهند کشید.
خرمشاهی: هركس از آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش كشد فولادوند: هر كس از [پيروى] آن روى برتابد روز قيامت بار گناهى بر دوش مى گيرد قمشهای: هر کس از این ذکر اعراض کند روز قیامت بار سنگینی از گناه را به دوش خواهد داشت. مکارم شیرازی: هر كس از آن روي گردان شود روز قيامت بار سنگيني (از گناه و مسئوليت) بر دوش خواهد داشت!
خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا
﴿۱۰۱﴾
انصاریان: در آن [وزر و وبال،] جاودانه اند و چه بد باری روز قیامت برای آنان خواهد بود.
خرمشاهی: جاودانه در آن [عذاب] مىمانند و در روز قيامت سربار بدى براى آنهاست فولادوند: پيوسته در آن [حال] مى ماند و چه بد بارى روز قيامت خواهند داشت قمشهای: اینان در عذاب آن اعمال زشت مخلدند و سخت است بسی در قیامت بار اعمال زشتی که به دوش گرفتهاند. مکارم شیرازی: جاودانه در آن خواهند ماند، و بد باري است براي آنها در روز قيامت!
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا
﴿۱۰۲﴾
انصاریان: [آن] روزی که در صور دمیده می شود و گنهکاران را در آن روز، کبودچشم و نابینا محشور می کنیم.
خرمشاهی: همان روزى كه در صور دميده شود، و ما گناهكاران را در آن روز سبز چشم محشور گردانيم فولادوند: [همان] روزى كه در صور دميده مى شود و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمى انگيزيم قمشهای: روزی که در صور دمیده شود و (در آن روز) بدکاران را کبود چشم محشور کنیم (و چشم کبودشان نشانه جرم خواهد بود). مکارم شیرازی: همان روز كه در صور دميده ميشود و مجرمان را با بدنهاي كبود در آن روز جمع ميكنيم.
يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا
﴿۱۰۳﴾
انصاریان: در میان خودشان پنهانی و بسیار آهسته می گویند: که [در برزخ] جز ده روز درنگ نکرده اید.
خرمشاهی: آهسته در ميان خود سخن گويند كه جز ده روز [در دنيا] به سر نبردهايد فولادوند: ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مى گويند شما [در دنيا] جز ده [روز بيش] نمانده ايد قمشهای: و آنها (از هول و هراس آن روز) با یکدیگر آهسته زیر لب گویند که (ای افسوس) ده روزی بیش (در زندگی دنیا) درنگ نکردید (و نعمت ابدی بهشت را برای دنیای فانی از دست بدادید). مکارم شیرازی: آنها در ميان خود آهسته گفتگو ميكنند (بعضي ميگويند) شما تنها ده (شبانه روز در عالم برزخ)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا
﴿۱۰۴﴾
انصاریان: ما به آنچه می گویند داناتریم، آن گاه که مُنصف ترینشان می گوید: جز یک روز درنگ نکرده اید،
خرمشاهی: ما به آنچه مىگويند آگاهتريم آنگاه كه رهيافتهترين آنها به ايشان گويد جز [به اندازه] يك روز به سر نبردهايد فولادوند: ما داناتريم به آنچه مى گويند آنگاه كه نيكآيينترين آنان مى گويد جز يك روز بيش نمانده ايد قمشهای: ما به آنچه میگویند بهتر آگاهیم، که از آن بدکاران بهتر و درستترینشان به آنها خواهد گفت: شما روزی بیش درنگ نکردید (دریغا چه زود عمر در شهوت و معصیت بگذشت و جرم و عقابش بماند!) مکارم شیرازی: ما به آنچه آنها ميگويند آگاه تريم، هنگامي كه آن كس كه از همه آنها روشي بهتر دارد ميگويد شما تنها يك روز درنگ كرديد!
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا
﴿۱۰۵﴾
انصاریان: و از تو درباره کوه ها می پرسند، بگو: پروردگارم آنان را ریشه کن می کند و از هم می پاشد.
خرمشاهی: و از تو درباره كوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را پخش و پريشان مىكند فولادوند: و از تو در باره كوهها مى پرسند بگو پروردگارم آنها را [در قيامت] ريز ريز خواهد ساخت قمشهای: و (ای رسول) از تو پرسند که کوهها (در روز قیامت) چه میشود؟ جواب ده که خدای من کوهها را چنان از بنیاد برکند که خاک شده و خاکش بر باد دهد. مکارم شیرازی: و از تو در باره كوهها سؤ ال ميكنند، بگو: پروردگارم آنها را (متلاشي كرد).
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا
﴿۱۰۶﴾
انصاریان: پس آنها را به صورت دشتی هموار و صاف وامی گذارد،
خرمشاهی: و زمين را همچون دشتى هموار رها مىكند فولادوند: پس آنها را پهن و هموار خواهد كرد قمشهای: آنگاه پست و بلندیهای زمین را چنان هموار گرداند. مکارم شیرازی: سپس زمين را صاف و هموار و بيآب و گياه رها ميسازد!
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا
﴿۱۰۷﴾
انصاریان: که در آن هیچ کژی و پستی و بلندی نمی بینی.
خرمشاهی: كه در آن نه نشيبى مىبينى و نه فرازى فولادوند: نه در آن كژى مى بينى و نه ناهموارى قمشهای: که در آن ابدا هیچ بلندی و پستی نخواهی دید. مکارم شیرازی: به گونه اي كه در آن هيچ پستي و بلندي نميبيني!
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا
﴿۱۰۸﴾
انصاریان: در آن روز همه انسان ها دعوت کننده را که هیچ انحرافی ندارد [برای ورود به محشر] پیروی می کنند و صداها در برابر [خدای] رحمان فرو می نشیند و جز صدایی آهسته [چیزی] نمی شنوی.
خرمشاهی: در آن روز همه از منادى [اسرافيل] پيروى مىكنند، كه در كارش هيچگونه كژى نيست، و صداها همه در برابر خداى رحمان به خاموشى گرايد، آنگاه جز نوايى نرم نشنوى فولادوند: در آن روز [همه مردم] داعى [حق] را كه هيچ انحرافى در او نيست پيروى مى كنند و صداها در مقابل [خداى] رحمان خاشع مى گردد و جز صدايى آهسته نمى شنوى قمشهای: در آن روز خلایق همه از پی کسی که آنها را به راه مستقیم به عرصه قیامت دعوت کند (یعنی اسرافیل) ناچار خواهند رفت، و صداها پیش خدای رحمان خاشع و خاموش گردد که جز زیر لب و آهسته صدایی نخواهی شنید. مکارم شیرازی: در آن روز همگي از دعوت كننده الهي پيروي كرده (و دعوت او را به حيات مجدد لبيك ميگويند) و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان خاضع ميگردد، و جز صداي آهسته چيزي نميشنوي!
يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا
﴿۱۰۹﴾
انصاریان: در آن روز شفاعت کسی سودی ندهد مگر آنکه [خدای] رحمان به او اذن دهد و گفتارش را [در مورد شفاعت از دیگران] بپسندد.
خرمشاهی: در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر براى كسى كه خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد فولادوند: در آن روز شفاعت [به كسى] سود نبخشد مگر كسى را كه [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد قمشهای: در آن روز، شفاعت هیچکس سود نبخشد جز آنکس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد. مکارم شیرازی: در آن روز شفاعت (هيچكس) سودي نميبخشد، جز كسي كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضي است.
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا
﴿۱۱۰﴾
انصاریان: [خدا] آنچه را [از احوال و اعمال بندگان] پیش روی آنهاست و آنچه را [از ثواب و کیفر] در آینده دارند، می داند و آنان از جهت دانش به او احاطه ندارند،
خرمشاهی: آنچه پيشرو و آنچه پشتسرشان است، مىداند و آنان به او احاطه علمى ندارند فولادوند: آنچه را كه آنان در پيش دارند و آنچه را كه پشت سر گذاشته اند مى داند و حال آنكه ايشان بدان دانشى ندارند قمشهای: و خدا (به علم ازلی) بر همه آینده و گذشته خلایق آگاه است و خلق را ابدا به او احاطه و آگاهی نیست. مکارم شیرازی: آنچه را آنها (مجرمان) در پيش دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشتند ميداند، ولي آنها احاطه به (علم) او ندارند.
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا
﴿۱۱۱﴾
انصاریان: و همه چهره ها در برابر [خدای] زنده قائم به ذات خاضع و فروتن می شوند، و کسی که بار ظلم و ستمی با خود برداشت، مسلماً محروم و ناامید شود،
خرمشاهی: و سرها در برابر [پروردگار] زنده پاينده فرود آيد، و هر كسى بار ستمى برداشته باشد، نوميد گردد فولادوند: و چهره ها براى آن [خداى] زنده پاينده خضوع مى كنند و آن كس كه ظلمى بر دوش دارد نوميد مى ماند قمشهای: و بزرگان عالم همه در پیشگاه عزت آن خدای حی توانا ذلیل و خاضعند و (در آن روز) هر که بار ظلم و ستم به دوش دارد سخت زبون و زیانکار است. مکارم شیرازی: و همه چهره ها (در آن روز) در برابر خداوند حي قيوم خاضع ميشود، و مايوس (و زيانكار) كساني كه بار ظلم بر دوش كشيدند!
وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا
﴿۱۱۲﴾
انصاریان: و هر که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ستمی [درباره حقّش] بیم و هراس خواهد داشت و نه از کاستی و نقصانی [در اجر و مزدش.]
خرمشاهی: و هركس كه كارهاى شايسته كرده باشد و مؤمن باشد از ستم و كاستى [در پاداشش] نترسد فولادوند: و هر كس كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد نه از ستمى مى هراسد و نه از كاسته شدن [حقش] قمشهای: و هر کس اعمالش نیکو است و (به خدا هم) ایمان دارد از هیچ ستم و آسیبی بیمناک نخواهد بود. مکارم شیرازی: (اما) آن كس كه اعمال صالحي انجام دهد در حالي كه مؤ من باشد نه از ظلمي ميترسد، و نه از نقصان حقش.
وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا
﴿۱۱۳﴾
انصاریان: و این گونه آن را قرآنی به زبان عربی [فصیح و گویا] نازل کردیم، و در آن هشدارها و تهدیدهای گوناگون آوردیم، امید است [از عقاید و آرای بی پایه و گناه و طغیان] بپرهیزند، یا برای آنان بیداری و هشیاری پدید آورد.
خرمشاهی: و بدينسان آن را به صورت قرآنى عربى نازل كرديم و در آن گونهگونه هشدار آورديم، باشد كه پروا پيشه كنند، يا پندى براى آنان پديد آورد فولادوند: و اين گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند يا [اين كتاب] پندى تازه براى آنان بياورد قمشهای: و ما اینگونه این (قرآن عظیم) را قرآنی با فصاحت کامل عربی بر تو فرستادیم و در آن وعدهها و اهوال قیامت را به انواع گوناگون تذکر دادیم، باشد که مردم پرهیزکار شوند یا پندی از نو بر ایشان آورد. مکارم شیرازی: و اينگونه آنرا قرآني عربي (فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذار) را در آن بازگو نموديم، شايد آنها تقوا پيشه كنند، يا براي آنان تذكري ايجاد نمايد!
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا
﴿۱۱۴﴾
انصاریان: برتر و بلند مرتبه است خدا [یِ یگانه] که فرمانروای هستی و حقّ محض است؛ و پیش از آنکه وحی کردن قرآن بر تو پایان گیرد در خواندنش شتاب مکن، و بگو: پروردگارا! دانش مرا بیفزای.
خرمشاهی: بزرگا خداوندى كه پادشاه بر حق است، و در [باز خوانى] قرآن پيش از به پايان رسيدن وحى آن شتاب مكن، و بگو پروردگارا مرا دانشافزاى فولادوند: پس بلندمرتبه است خدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بيفزاى قمشهای: پس بلند مرتبه است و بزرگوار خدایی که به حق و راستی پادشاه ملک وجود است و تو (ای رسول) پیش از آنکه وحی قرآن تمام و کامل به تو رسد تعجیل در (تلاوت و تعلیم) آن مکن و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا. مکارم شیرازی: پس بلند مرتبه است خداوندي كه سلطان حق است، و نسبت به قرآن عجله مكن پيش از آن كه وحي آن بر تو تمام شود، و بگو پروردگارا علم مرا افزون كن!
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا
﴿۱۱۵﴾
انصاریان: یقیناً پیش از این به آدم سفارش کردیم [که از میوه آن درخت نخورد] پس فراموش کرد و عزمی استوار برای او نیافتیم.
خرمشاهی: و از پيش به آدم سفارش كرديم، ولى فراموش كرد، و در او عزمى استوار نيافتيم فولادوند: و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم و[لى آن را] فراموش كرد و براى او عزمى [استوار] نيافتيم قمشهای: و همانا ما پیش از این با آدم عهدی بستیم (که فریب شیطان نخورد) و او فراموش کرد و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم. مکارم شیرازی: ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم، اما او فراموش كرد، عزم استواري براي او نيافتيم!
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى
﴿۱۱۶﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. همه سجده کردند مگر ابلیس که روی برتافت.
خرمشاهی: و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده بريد، همه سجده بردند مگر ابليس كه سر باززد فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند قمشهای: و (یاد آر) هنگامی که فرشتگان را گفتیم به آدم سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس که امتناع ورزید. مکارم شیرازی: آن هنگام كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد، همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد (و سجده نكرد).
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
﴿۱۱۷﴾
انصاریان: پس گفتیم: ای آدم! مسلماً این [ابلیس] دشمنی است برای تو و همسرت، پس شما را از بهشت بیرون نکند که در مشقت و رنج افتی.
خرمشاهی: آنگاه گفتيم اى آدم اين [ابليس] دشمن تو و [دشمن] همسرت است، مبادا شما را از بهشت آواره كند كه در رنج افتى فولادوند: پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گردى قمشهای: آنگاه گفتیم: ای آدم محققا این شیطان با تو و جفتت دشمن است، مبادا شما را از بهشت بیرون آرد و از آن پس به شقاوت و بدبختی گرفتار شوی. مکارم شیرازی: گفتيم: اي آدم اين دشمن تو و همسر تو است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهي افتاد.
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى
﴿۱۱۸﴾
انصاریان: قطعاً برای تو [در این مکان موقعیتی است که] است که نه گرسنه شوی و نه برهنه گردی.
خرمشاهی: براى تو مقرر است كه در آنجا [بهشت] گرسنه و برهنه نمايى فولادوند: در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى قمشهای: همانا برای تو این هست که نه هرگز آنجا گرسنه شوی و نه برهنه و عریان مانی. مکارم شیرازی: (اما تو در بهشت راحت هستي) در آن گرسنه نميشوي، و برهنه نخواهي شد.
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى
﴿۱۱۹﴾
انصاریان: و نه در آن تشنه شوی و نه دچار آفتاب زدگی گردی.
خرمشاهی: و همچنين آنجا تشنه و آفتابزده نشوى فولادوند: و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مى گردى و نه آفتابزده قمشهای: و نه هرگز در آنجا به تشنگی و به گرمای آفتاب آزار بینی. مکارم شیرازی: و در آن تشنه نميشوي و حرارت آفتاب آزارت نميدهد!
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى
﴿۱۲۰﴾
انصاریان: پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت جاودان و سلطنتی که کهنه نمی شود، راهنمایی کنم؟
خرمشاهی: سپس شيطان او را وسوسه كرد، گفت اى آدم آيا مىخواهى درخت جاودانگى و سلطنت بىانقراض را نشانت دهم؟ فولادوند: پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اى آدم آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى شود راه نمايم قمشهای: باز شیطان در او وسوسه کرد، گفت: ای آدم آیا (میل داری) تو را بر درخت ابدیت و ملک جاودانی دلالت کنم؟ مکارم شیرازی: ولي شيطان او را وسوسه كرد و گفت اي آدم! آيا ميخواهي تو را به درخت عمر جاويدان و ملك فناناپذير راهنمائي كنم؟!
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
﴿۱۲۱﴾
انصاریان: پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان] از میوه آن [درخت] خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد و شروع به چسباندن برگ های درختان بهشت بر [شرمگاه] خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند.
خرمشاهی: آنگاه از آن [ميوه ممنوعه] خوردند و عورتهايشان بر آنان آشكار شد و بر آنها از برگ [درختان] بهشتى مىچسباندند [تا پوشيده شود] و بدينسان آدم از امر پروردگارش سرپيچى كرد و گمراه شد فولادوند: آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت قمشهای: پس آدم و حوّا (فریب خوردند و) از آن درخت تناول کردند، بدین جهت (لباسهای بهشتی از تنشان دور و عیوب و) عورت آنها در نظرشان پدیدار شد و شروع کردند به ساتری از برگ درختان بهشت خود را پوشاندن. و آدم نافرمانی خدای کرد و گمراه شد. مکارم شیرازی: سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتيشان فرو ريخت) و عورتشان آشكار گشت و از برگهاي (درختان) بهشتي براي پوشاندن خود جامه دوختند، (بالاخره) آدم نافرماني پروردگارش را كرد و از پاداش او محروم شد!
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى
﴿۱۲۲﴾
انصاریان: آن گاه پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را راهنمایی کرد.
خرمشاهی: سپس پروردگارش باز او را برگزيد و از او درگذشت و هدايتش كرد فولادوند: سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد قمشهای: سپس خدا او را (به مقام نبوتش) برگزید و توبه او را پذیرفت و هدایتش فرمود. مکارم شیرازی: سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه اش را پذيرفت، و هدايتش كرد.
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى
﴿۱۲۳﴾
انصاریان: [خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت [به سوی زمین] فرود آیید که برخی از شما دشمن برخی دیگرند، پس اگر از سوی من هدایتی به شما رسید، هر کس از هدایتم پیروی کند، نه گمراه می شود و نه به مشقت و رنج می افتد.
خرمشاهی: [و] فرمود همگى از آن [بهشت] پايين رويد -برخى دشمن برخى ديگرو چون از سوى من رهنمودى برايتان آمد، هركس كه رهنمود مرا پيروى كند، نه گمراه شود و نه به رنج افتد فولادوند: فرمود همگى از آن [مقام] فرود آييد در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى شود و نه تيره بخت قمشهای: آنگاه خدا (به آدم و حوا) فرمود: اکنون از عالی رتبه بهشت فرود آیید که برخی از شما با برخی دیگر دشمنید، پس اگر از جانب من برای شما راهنمایی بیاید آن هنگام هر که از راه من پیروی کند نه هرگز گمراه شود و نه شقی و بدبخت گردد. مکارم شیرازی: (خداوند) فرمود: هر دو (همچنين شيطان) از آن (بهشت) فرود آئيد، در حالي كه دشمن يكديگر خواهيد بود، ولي هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد هر كس از هدايت من پيروي كند نه گمراه ميشود، و نه در رنج خواهد بود.
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى
﴿۱۲۴﴾
انصاریان: و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است] روی بگرداند، برای او زندگی تنگ [و سختی] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.
خرمشاهی: و هركس از ياد من دل بگرداند، زندگانى او تنگ خواهد بود، و او را روز قيامت نابينا برانگيزيم فولادوند: و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم قمشهای: و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامتش نابینا محشور کنیم. مکارم شیرازی: و هر كس از ياد من رويگردان شود زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم.
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا
﴿۱۲۵﴾
انصاریان: می گوید: پروردگارا! برای چه مرا نابینا محشور کردی، در حالی که [در دنیا] بینا بودم؟
خرمشاهی: گويد پروردگارا چرا مرا نابينا برانگيختى و حال آنكه من بينا بودم فولادوند: مى گويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم قمشهای: گوید: الها، چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم؟ مکارم شیرازی: مي گويد: پروردگارا! چرامرا نابينا محشور كردي ؟ من كه بينا بودم!
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى
﴿۱۲۶﴾
انصاریان: [خدا] می گوید: همین گونه که آیات ما برای تو آمد و آنها را فراموش کردی این چنین امروز فراموش می شوی.
خرمشاهی: فرمايد بدينسان بود كه آيات ما براى تو آمد و آنها را فراموش كردى و به همان گونه امروز فراموش شده باشى فولادوند: مى فرمايد همان طور كه نشانه هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى شوى قمشهای: خدا به او فرماید: (آری) بدین گونه آیات ما برای هدایت تو آمد و همه را به طاق فراموشی و غفلت نهادی، و امروز هم تو فراموش (و بیبهره) خواهی شد. مکارم شیرازی: ميفرمايد: اين بخاطر آن است كه آيات من به تو رسيد و آنها را فراموش كردي. امروز نيز تو فراموش خواهي شد!
وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى
﴿۱۲۷﴾
انصاریان: و کسی را که [از هدایت حق] تجاوز کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده، این گونه کیفر می دهیم، و بی تردید عذاب آخرت سخت تر و پایدارتر است.
خرمشاهی: و بدينسان هركس را كه از حد درگذرد و به آيات پروردگارش ايمان نياورده باشد، جزا مىدهيم، و عذاب آخرت سنگينتر و پايندهتر است فولادوند: و اين گونه هر كه را به افراط گراييده و به نشانه هاى پروردگارش نگرويده است سزا مى دهيم و قطعا شكنجه آخرت سخت تر و پايدارتر است قمشهای: و این چنین ما هر کس را که ظلم و نافرمانی کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد مجازات سخت میکنیم با آنکه عذاب آخرتش سختتر و پایندهتر خواهد بود. مکارم شیرازی: و اينگونه جزا ميدهيم كسي را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد و عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است!
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى
﴿۱۲۸﴾
انصاریان: پس آیا [این حقیقت] سبب هدایتشان نشده است که چه بسیار امت ها را پیش از آنان هلاک کردیم که [اینان] در مساکن آنان رفت و آمد می کنند؟ مسلماً در این [امور] نشانه هایی [عبرت آموز] برای صاحبان خرد است.
خرمشاهی: آيا براى آنان روشن نشده است كه پيش از آنان چه بسيار نسلهايى را نابود كرديم كه [آنان اكنون] در خانه و كاشانههايشان آمد و رفت مىكنند، بىگمان در اين براى خردمندان مايههاى عبرت است فولادوند: آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آنها] در سراهاى ايشان راه مى روند به راستى براى خردمندان در اين [امر] نشانه هايى [عبرتانگيز] است قمشهای: آیا این کفار قریش را از مشاهده حال طوایف بسیاری از گذشتگان که ما همه را هلاک کردیم و اینان در منازل و عمارات آنها میروند (عبرت و پند و) هدایت نبود؟ بیشک احوال گذشتگان برای خردمندان بسیار مایه عبرت و آیه هدایت است. مکارم شیرازی: آيا براي هدايت آنها كافي نيست كه بسياري از پيشينيان را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك كرديم و اينها در مساكن (ويران شده) آنان رفت و آمد دارند در اينها دلائل روشني است براي صاحبان عقل.
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى
﴿۱۲۹﴾
انصاریان: و اگر سنت و روشی از پروردگارت [نسبت به تأخیر افتادن عذاب از آنان] نگذشته بود و نیز مدتی که [برای زندگی آنان] مشخص و معین شده است، قطعاً عذاب خدا بدون تأخیر بر آنان لازم و حتم می شد.
خرمشاهی: و اگر كلمه [/وعده] پيشين پروردگارت و اجل معينى در كار نبود، آن عذاب [هماكنون] لازم مىشد فولادوند: و اگر سخنى از پروردگارت پيشى نگرفته و موعدى معين مقرر نشده بود قطعا [عذاب آنها] لازم مى آمد قمشهای: اگر نه این بود که کلمه پروردگار (و تقدیر ازلیش بر این کار) سبقت یافته (که کافران و بدکاران این امت در قیامت به کیفر رسند) همانا عذاب (در دنیا بر آنها) لزوم مییافت و آن اجل معین فرا میرسید. مکارم شیرازی: و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود عذاب الهي به زودي دامان آنها را ميگرفت.
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى
﴿۱۳۰﴾
انصاریان: پس در برابر آنچه [مشرکان] می گویند، شکیبا باش، و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و [نیز] در بخشی از ساعات شب و اطراف روز تسبیح گوی تا [به سنت ها و تدبیرهای او] خشنود شوی.
خرمشاهی: پس بر آنچه مىگويند شكيبايى كن و شاكرانه پروردگارت را پيش از طلوع خورشيد و پيش از غروب آن، و در پاسهايى از شب و در دو سوى روز [به نماز برخيز و] تسبيح بگوى، باشد كه خشنود شوى فولادوند: پس بر آنچه مى گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى قمشهای: پس تو بر آنچه (امت جاهل بر انکار و طعن تو) میگویند صبر و تحمل پیش گیر و خدای را پیش از طلوع خورشید و بعد از غروب آن و ساعاتی از شب تار و اطراف روز روشن ستایش و تسبیح گو، باشد که (به مقام رفیع شفاعت) خشنود شوی. مکارم شیرازی: بنابراين در برابر آنچه آنها ميگويند صبر كن و قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و همچنين در اثناء شب و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور تا خشنود شوي.
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى
﴿۱۳۱﴾
انصاریان: دیدگانت را به آنچه برخی از اصناف آنان را بهره مند کردیم مدوز، [آنچه به آنان داده ایم] شکوفه [بی میوه و زیور و زینت] دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم، و رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است.
خرمشاهی: به چيزى كه اصنافى از آنان را به آن بهرهمند گرداندهايم چشم مدوز كه تجمل زندگى دنيوى است تا سرانجام آنان را بدان بيازماييم، و روزى پروردگارت بهتر و پايندهتر است فولادوند: و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است قمشهای: و هرگز به متاع ناچیزی که به قومی از آنان (قومی کافر و جاهل) در جلوه حیات دنیای فانی برای امتحان دادهایم چشم آرزو مگشا، و رزق خدای تو بسیار بهتر و پایندهتر است. مکارم شیرازی: و هرگز چشم خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههائي از آنها دادهايم ميفكن كه اينها شكوفه هاي زندگي دنياست و براي آنست كه آنان را با آن بيازمائيم و روزي پروردگارت بهتر و پايد
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى
﴿۱۳۲﴾
انصاریان: و خانواده ات را به نماز فرمان بده و خود نیز بر آن شکیبایی ورز؛ از تو رزقی نمی طلبیم، ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای پرهیزکاری است.
خرمشاهی: و خانوادهات را به نماز فرمان ده و در آن صبورانه بكوش، ما از تو روزى نخواستهايم بلكه ما خود تو را روزى مىدهيم، و سرانجام نيك، با پروا و پرهيز است فولادوند: و كسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش ما از تو جوياى روزى نيستيم ما به تو روزى مى دهيم و فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است قمشهای: تو اهل بیت خود را به نماز و طاعت خدا امر کن و خود نیز بر نماز و ذکر حق صبور باش، ما از تو روزی (کسی را) نمیطلبیم بلکه ما به تو (و دیگران) روزی میدهیم، و عاقبت نیکو مخصوص (اهل) پرهیزکاری و تقواست. مکارم شیرازی: و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش ما از تو روزي نميخواهيم بلكه ما به تو روزي ميدهيم و عاقبت نيك براي تقوا است.
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى
﴿۱۳۳﴾
انصاریان: و [مشرکان] گفتند: چرا [پیامبر] معجزه ای از سوی پروردگارش برای ما نمی آورد؟ آیا [این قرآن که] شاهد و دلیلی روشن بر [معارف] کتاب های پیشین [آسمانی است] برای آنان نیامده؟!
خرمشاهی: و گويند چرا پديده روشنگرى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد، [بگو] آيا پديده روشنگرى كه در كتابهاى آسمانى پيشين است براى آنان نيامده است؟ فولادوند: و گفتند چرا از جانب پروردگارش معجزه اى براى ما نمى آورد آيا دليل روشن آنچه در صحيفه هاى پيشين است براى آنان نيامده است قمشهای: و کافران گفتند: چرا (محمد) آیت و دلیلی روشن از جانب خدا برای ما نمیآورد؟ آیا آیات بیّنه کتب پیشین (چون تورات و انجیل و صحف که در همه ذکر اوصاف نبوت هست) بر آنان نیامد؟ مکارم شیرازی: و آنها گفتند چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاي از سوي پروردگارش براي ما نميآورد بگو آيا خبرهاي روشن اقوام پيشين كه در كتب آسماني نخستين بوده است براي آنها نيامد.
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى
﴿۱۳۴﴾
انصاریان: و اگر آنان را پیش از نزول قرآن هلاک می کردیم، قطعاً می گفتند: پروردگارا! چرا رسولی به سوی ما نفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم، آیات تو را پیروی کنیم.
خرمشاهی: و اگر آنان را پيش از آن [آيات بينات] به عذابى نابود مىساختيم بىشك مىگفتند كه پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى، تا پيش از آنكه خوار و زار شويم، از آيات تو پيروى كنيم؟ فولادوند: و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابى هلاك میکرديم قطعا مى گفتند پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم از آيات تو پيروى كنيم قمشهای: و اگر ما پیش از فرستادن پیغمبر، کافران (و مشرکان قریش) را همه به نزول عذاب هلاک میکردیم البته آنها میگفتند: پروردگارا چرا بر ما رسولی نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه به این عذاب و ذلت و خواری گرفتار شویم؟ مکارم شیرازی: و اگر ما آنها را قبل از آن (قبل از نزول قرآن) با عذابي هلاك ميكرديم (در قيامت) ميگفتند پروردگارا چرا براي ما پيامبري نفرستادي تا از آيات تو پيروي كنيم پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم.
قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى
﴿۱۳۵﴾
انصاریان: بگو: هر یک [از ما و شما] منتظریم، پس منتظر باشید که به زودی خواهید دانست که رهروان راهِ راست و ره یافتگان چه کسانی هستند؟
خرمشاهی: بگو همه منتظرند، پس شما هم منتظر باشيد، زودا كه خواهيد دانست رهروان راه راست و رهيافتگان چه كسانى هستند فولادوند: بگو همه در انتظارند پس در انتظار باشيد زودا كه بدانيد ياران راه راست كيانند و چه كسى راهيافته است قمشهای: بگو: هر یک (از ما و شما) منتظریم، پس مترصد و منتظر (امر خدا) باشید که به زودی خواهید دانست (ما و شما) کدام به راه مستقیم سعادت رفته و طریق هدایت یافتهایم. مکارم شیرازی: بگو همه (ما و شما) در انتظاريم (ما در انتظار وعده پيروزي بر شما هستيم و شما در انتظار شكست ما) حال چنين است انتظار بكشيد اما به زودي ميدانيد چه كسي از اصحاب صراط مستقيم است و چه كسي هدايت يافته است. |
||