قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ
﴿۷۰﴾
انصاریان: گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما بیان کند که [نهایتاً آن گاو] چه گاوی است؟ زیرا این گاو بر ما مُبهم و مُشتبه شده، و اگر خدا بخواهد [به شناخت آن] هدایت خواهیم شد.
خرمشاهی: گفتند از پروردگارت بخواه كه براى ما روشن كند كه آن چگونه است [چون و چند] گاو بر ما مشتبه شده است و ما اگر خدا بخواهد راهياب خواهيم شد فولادوند: گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت خواهيم شد قمشهای: باز گفتند: از خدایت بخواه چگونگی آن گاو را کاملا برای ما روشن گرداند که هنوز بر ما مشتبه است و (چون رفع اشتباه شود) البته به خواست خدا راه هدایت پیش گیریم. مکارم شیرازی: گفتند: از خدايت بخواه براي ما روشن كند بالاخره چگونه گاوي باشد؟ زيرا اين گاو براي ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!
قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ
﴿۷۱﴾
انصاریان: گفت: او می گوید: گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه زراعت را آبیاری نماید، [از هر عیب و نقصی] سالم است، و رنگی مخالف رنگ اصلی در آن نیست، گفتند: اکنون حق را برای ما آوردی. پس آن را ذبح کردند، در حالی که نزدیک بود فرمان خدا را اجرا نکنند!!
خرمشاهی: گفت مىفرمايد آن گاوى است كه نه رام [و كارى] است كه زمين را شيار كند و نه كشتزار را آبيارى كند، تندرست و يكرنگ گفتند اينك سخن درست آوردى سپس آن را كشتند و نزديك بود كه اين كار را نكنند فولادوند: گفت وى مى فرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بى نقص است و هيچ لكه اى در آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند قمشهای: موسی گفت: خدا میفرماید آن گاو هم آن قدر به کار رام نباشد که زمین شیار کند و آب به کشتزار دهد و هم بیعیب و یکرنگ باشد. گفتند: اکنون حقیقت را روشن ساختی. و گاوی بدان اوصاف کشتند، لیکن نزدیک بود باز نافرمانی کنند. مکارم شیرازی: گفت: خداوند ميفرمايد گاوي باشد كه براي شخم زدن رام نشده باشد، و براي زراعت آبكشي نكند، از هر عيبي بر كنار و حتي هيچ گونه رنگ ديگري در آن نباشد، گفتند: الان حق مطلب را براي ما آوردي! سپس (چنان گاوي را پيدا كردند) و آنرا سر بريدند ولي مايل نبودند اين كار را انجام دهند!
وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ
﴿۷۲﴾
انصاریان: و [یاد کنید] هنگامی که کسی را کشتید و درباره [قاتل] او به نزاع و ستیز برخاستید؛ و خدا آشکار کننده چیزی است که پنهان می داشتید.
خرمشاهی: و ياد كنيد كه چون كسى را كشتيد و درباره او به ستيزه پرداختيد [و به گردن همديگر انداختيد] و خداوند آشكاركننده چيزى است كه پنهان مىساختيد فولادوند: و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان میکرديد آشكار گردانيد قمشهای: و (به یاد آرید) وقتی که نفسی را کشتید و یکدیگر را درباره آن متهم کرده و نزاع برانگیختید، و خداوند میخواست راز پنهانی شما را آشکار کند. مکارم شیرازی: و بخاطر بياوريد هنگامي را كه فردي را به قتل رسانديد سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختيد و خداوند آنچه را مخفي داشته بوديد آشكار ميسازد.
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
﴿۷۳﴾
انصاریان: پس گفتیم: پاره ای از آن [گاو ذبح شده] را به مقتول بزنید [تا زنده شود و قاتل را معرفی کند]. خدا مردگان را این گونه زنده می کند و نشانه هایِ [قدرت و ربوبیّت] خود را به شما نشان می دهد، تا بیندیشید.
خرمشاهی: آنگاه گفتيم بخشى از بدن گاو را به او [بدن آن كشته] بزنيد [تا زنده شود] و خداوند اين چنين مردگان را زنده مىكند و معجزات خويش را به شما مىنماياند تا بينديشيد فولادوند: پس فرموديم پاره اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما مى نماياند باشد كه بينديشيد قمشهای: پس دستور دادیم بعضی از اعضاء گاو را بر بدن کشته زنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند). این گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود، و قدرت کامله خویش را به شما آشکار مینماید، باشد که عقل خود را به کار برید. مکارم شیرازی: سپس گفتيم قسمتي از گاو را به مقتول بزنيد (تا زنده شود و قاتل را معرفي كند) خداوند اين گونه مردگان را زنده ميكند و آيات خود را به شما نشان ميدهد شايد درك كنيد.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۷۴﴾
انصاریان: سپس دل های شما بعد از آن [معجزه شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سخت تر؛ زیرا پاره ای از سنگ هاست که از آنها نهرها می جوشد، و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن بیرون می آید، و پاره ای از آنها از ترس خدا [از بلندی] سقوط می کند؛ و خدا از آنچه انجام می دهید بی خبر نیست.
خرمشاهی: سپس دلهايتان پس از آن سخت شد، همانند سنگ، يا از آن سختتر، چرا كه بعضى از سنگهاست كه از آنها جويباران مىشكافد و بعضى از آنهاست كه مىشكند و آب از آنها بيرون مىآيد و بعضى از آنهاست كه از خشيت الهى [از كوه] فرو مىافتد و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست فولادوند: سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت تر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مى زند و پاره اى از آنها مى شكافد و آب از آن خارج مى شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى ريزد و خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست قمشهای: پس با این معجزه باز چنان سخت دل شدید، که دلهایتان چون سنگ یا سختتر از آن شد، چه آنکه از پارهای سنگها نهرها بجوشد و برخی دیگر از سنگها بشکافد و آب از آن بیرون آید و پارهای از ترس خدا فرود آیند. و (ای سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. مکارم شیرازی: سپس دلهاي شما بعد از اين جريان سخت شد، همچون سنگ، يا سختتر! چرا كه پاره اي از سنگها ميشكافد و از آن نهرها جاري ميشود، و پاره اي از آنها شكاف بر ميدارد و آب از آن تراوش ميكند، و پاره اي از خوف خدا (از فراز كوه) به زير ميافتد (اما دلهاي شما نه از خوف خدا ميطپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انساني است) و خداوند از اعمال شما غافل نيست.
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
﴿۷۵﴾
انصاریان: آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالی که گروهی از آنان کلام خدا را همواره می شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک می کردند، [به سبب دنیاطلبی و امور مادی] به دلخواه خود تغییرش می دادند، در صورتی که می دانستند [به کلام خدا و به مردم جویای حق خیانت می کنند].
خرمشاهی: [اى مؤمنان] آيا اميد داريد كه [يهوديان] به [حقانيت] شما ايمان آورند، و حال آنكه گروهى از آنان كلام الهى را مىشنيدند و پس از آنكه آن را در مىيافتند آگاهانه دگرگونش مىساختند فولادوند: آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف میکردند و خودشان هم مى دانستند قمشهای: آیا طمع دارید که یهودان به (دین) شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود تحریف میکنند با آنکه در کلام خود تعقل کرده و معنی آن را دریافتهاند. مکارم شیرازی: آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينكه عدهاي از آنها سخنان خدا را ميشنيدند و پس از فهميدن آنرا تحريف ميكردند در حالي كه علم و اطلاع داشتند.
وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
﴿۷۶﴾
انصاریان: و هنگامی که با مؤمنان دیدار کنند، می گویند: ما ایمان آوردیم. و چون با هم خلوت می کنند [از روی اعتراض و ایراد] به یکدیگر می گویند: چرا حقایقی را که خدا [در تورات درباره پیامبر اسلام] برای شما بیان کرده به مؤمنان می گویید تا [روز قیامت با این حقایق] در پیشگاه پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا تعقّل نمی کنید [که نباید زمینه استدلال بر ضد خود را در اختیار مؤمنان گذارید؟!]
خرمشاهی: و چون با مؤمنان روبهرو شوند گويند ايمان آوردهايم و چون با همديگر تنها شوند گويند آيا آنچه خدا بر شما آشكار كرده است، با آنان درميان مىگذاريد، تا در پيشگاه خداوند با آن بر شما حجت آورند، مگر انديشه نمىكنيد؟ فولادوند: و [همين يهوديان] چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند مى گويند ما ايمان آورده ايم و وقتى با همديگر خلوت مى كنند مى گويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مى كنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمى كنيد قمشهای: و هرگاه با مؤمنان روبرو شوند گویند: ما نیز ایمان آوردهایم؛ و چون با یکدیگر خلوت کنند گویند: چرا دری که خدا از علوم به روی شما گشوده به روی مسلمانان باز میکنید تا به کمک همان علوم با شما نزد خدایتان محاجّه کنند؟ چرا راه عقل و اندیشه نمیپویید؟ مکارم شیرازی: و هنگامي كه مؤ منان را ملاقات كنند ميگويند ايمان آورديم، ولي هنگامي كه با هم خلوت ميكنند (بعضي به بعضي ديگر اعتراض ميكنند و) ميگويند چرا مطالبي را كه خداوند (درباره صفات پيامبر اسلام) براي شما بيان كرد به مسلمانان بازگو ميكنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه خدا بر ضد شما بان استدلال كنند؟ آيا نميفهميد ؟
أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ
﴿۷۷﴾
انصاریان: آیا [آن سخت دلان] نمی دانند که خدا آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می داند؟!
خرمشاهی: آيا نمىدانند كه خداوند آنچه پنهان و آنچه آشكار مىدارند مىداند؟ فولادوند: آيا نمى دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى دارند و آنچه را آشكار مى كنند مى داند قمشهای: آیا نمیدانند که خدا بر آنچه پنهان داشته و یا آشکار کنند آگاه است؟ مکارم شیرازی: آيا اينها نميدانند خداوند از اسرار درون و برون آنان آگاه است ؟
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ
﴿۷۸﴾
انصاریان: و گروهی از یهود، که جاهل و بی سوادند [غیر از تورات فعلی] که جز بافته های دروغین [عالمان خائن آنان نیست] نمی دانند، و حال آن که [در امر دین به سبب عدم تحقیق و دنبال نکردن علم و دانش] فقط در مسیر گمان و خیال واهی قدم برمی دارند.
خرمشاهی: و از آنان بىسوادانى هستند كه كتاب آسمانى [تورات] را جز طوطىوار [و لقلقه زبان] نمىدانند و جز پندار نمىبافند فولادوند: و [بعضى] از آنان بى سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى دانند و فقط گمان مى برند قمشهای: و بعضی عوام یهود که خواندن و نوشتن هم ندانند تورات را جز آمال باطل خود نپندارند و تنها پابست خیالات خام و بیهوده خویشند. مکارم شیرازی: و پاره اي از آنها عواماني هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نميدانند، و تنها به پندارهايشان دل بسته اند!
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ
﴿۷۹﴾
انصاریان: پس وای بر کسانی که با دست هاشان نوشته ای را می نویسند، سپس می گویند: این [نوشته] از سوی خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه] بهایی ناچیز به دست آورند؛ پس وای بر آنان از آنچه دست هاشان نوشت، و وای بر آنان از آنچه به دست می آورند.
خرمشاهی: پس واى بر كسانى كه [اينگونه] كتاب را به دست خويش مىنويسند و سپس براى آنكه آن را به بهاى ناچيزى بفروشند مىگويند اين از نزد خداوند است، واى بر آنان از آنچه به دست خويش نوشتهاند و واى بر آنان از آنچه به دست مىآورند فولادوند: پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشده اى] با دستهاى خود مى نويسند سپس مى گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى آورند قمشهای: پس وای بر آن کسانی که از پیش خود کتاب را نوشته و به خدای متعال نسبت دهند تا به بهای اندک بفروشند، پس وای بر آنها از آن نوشتهها و آنچه از آن به دست آرند. مکارم شیرازی: واي بر آنها كه مطالبي با دست خود مينويسند سپس ميگويند: از طرف خدا است تا به بهاي كمي آن را بفروشند، واي بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واي بر آنها از آنچه از اين راه به دست ميآورند! |
||