مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
﴿۳۵﴾
انصاریان: خدا را نسزد که هیچ فرزندی [برای خود] برگیرد؛ او منزّه است؛ چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.
خرمشاهی: سزاوار نيست كه خداوند فرزندى برگيرد، او منزه است، آنگاه كه كارى را مقرر فرمايد فقط به آن مىگويد، موجود شو، و بىدرنگ موجود مىشود فولادوند: خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون كارى را اراده كند همين قدر به آن مى گويد موجود شو پس بى درنگ موجود مى شود قمشهای: خدا را هرگز نشاید که فرزندی اتخاذ کند، که وی منزه از آن است، (او قادری است که) چون حکم نافذش به ایجاد چیزی تعلق گیرد همین که گوید: «موجود باش» بیدرنگ آن چیز موجود میشود. مکارم شیرازی: هرگز براي خدا شايسته نبود فرزندي انتخاب كند، منزه است او، هر گاه چيزي را فرمان دهد ميگويد: موجود باش! آن هم موجود ميشود.
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ
﴿۳۶﴾
انصاریان: [عیسی گفت:] بی تردید خدا [یِ یکتا] پروردگار من و شماست؛ پس او را بپرستید [که] این راهی راست است.
خرمشاهی: و خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد كه اين راه راست است فولادوند: و در حقيقت خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد اين است راه راست قمشهای: خدای یکتا پروردگار من و شماست، او را پرستید که راه راست همین راه خداپرستی است. مکارم شیرازی: و خداوند پروردگار من و شماست، او را پرستش كنيد اينست راه راست.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ
﴿۳۷﴾
انصاریان: ولی گروه هایی از میان آنان [درباره عیسی] اختلاف کردند، پس وای بر کسانی که [با افراط در شأن عیسی] کافر شدند از حضور در روزی بزرگ!
خرمشاهی: ولى گروه منكران در ميان خود اختلافورزيدند، پس واى بر كافران از حضور در روزى سترگ فولادوند: اما دسته ها[ى گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك قمشهای: آنگاه طوایف مردم (یعنی نصاری) در میان خود (درباره مسیح پسر مریم) اختلاف کردند (برخی او را از کفر و جهل، خدا دانستند و برخی پسر خدا و برخی پسر یوسف نجارش خواندند)، پس وای بر این مردم کافر از حضور در آن روز بزرگ قیامت. مکارم شیرازی: ولي (بعد از او) گروهها از ميان پيروان او اختلاف كردند، واي به حال كافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخيز).
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
﴿۳۸﴾
انصاریان: آنان روزی که به سوی ما می آیند [نسبت به حقایق] چه شنوا و چه بینا می شوند، ولی امروز ستمکاران در گمراهی آشکارند.
خرمشاهی: روزى كه نزد ما آيند چقدر شنوا و چقدر بينا هستند، ولى امروز ستمگران در گمراهى آشكارند فولادوند: چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مى آيند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند قمشهای: روز محشر که خلق به سوی ما بازآیند چقدر شنوا و بینا شوند! ولی امروز (که باید حقیقت را بشنوند و ببینند) مردم ستمکار همه به گمراهی و ضلالت آشکار فرو رفتهاند. مکارم شیرازی: چه گوشهاي شنوا و چه چشمهاي بينائي (در آنروز) كه نزد ما ميآيند پيدا ميكنند؟ ولي اين ستمگران امروز در گمراهي آشكارند.
وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ
﴿۳۹﴾
انصاریان: و آنان را از روز حسرت ـ آن گاه که کار از کار بگذرد ـ بترسان، در حالی که آنان در بی خبری [شدیدی] هستند و ایمان نمی آورند.
خرمشاهی: و آنان را از روز حسرت بترسان، كه امر [الهى] تحقق يابد و آنان غافلند و ايمان نياورند فولادوند: و آنان را از روز حسرت بيم ده آنگاه كه داورى انجام گيرد و حال آنكه آنها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند قمشهای: و (ای رسول ما) امت را از روز غم و حسرت (یعنی روز مرگ و قیامت) بترسان که آن روز دیگر کارشان گذشته است و آنها سخت از آن روز غافلند و به آن ایمان نمیآورند. مکارم شیرازی: آنها را از روز حسرت (روز رستاخيز كه براي همه مايه تاسف است) بترسان، روزي كه همه چيز پايان مييابد در حالي كه آنها در غفلتند و ايمان نميآورند.
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ
﴿۴۰﴾
انصاریان: یقیناً ماییم که زمین و همه کسانی را که روی آن قرار دارند به میراث می بریم و [همه] به سوی ما بازگردانده می شوند.
خرمشاهی: ما زمين را با هر كه روى آن است، ميراث مىبريم و به سوى ما بازگردانده شوند فولادوند: ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مى بريم و [همه] به سوى ما بازگردانيده مى شوند قمشهای: تنها ماییم که (پس از فنای خلق و انتقالشان به عالم آخرت) زمین و اهلش را وارث میشویم و همه به سوی ما بازگردانده خواهند شد. مکارم شیرازی: ما زمين و تمام كساني را كه بر آن هستند به ارث ميبريم و همگي به سوي ما باز ميگردند.
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا
﴿۴۱﴾
انصاریان: و در این کتاب، [سرگذشتِ] ابراهیم را یاد کن، یقیناً او بسیار راستگو و پیامبر بود.
خرمشاهی: و در كتاب آسمانى از ابراهيم ياد كن كه صديقى پيامبر بود فولادوند: و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود قمشهای: و یاد کن در کتاب خود شرح حال ابراهیم را که او شخص بسیار راستگو و پیغمبری بزرگ بود. مکارم شیرازی: در اين كتاب از ابراهيم ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر خدا بود.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا
﴿۴۲﴾
انصاریان: آن گاه که به پدر [خوانده] اَش گفت: پدرم! چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و نمی تواند هیچ آسیب و گزندی را از تو برطرف کند، می پرستی!؟
خرمشاهی: آنگاه كه به پدرش گفت پدرجان چرا چيزى را مىپرستى كه نمىبيند و نمىشنود و به حال تو سودى ندارد فولادوند: چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمى شنود و نمى بيند و از تو چيزى را دور نمى كند مى پرستى قمشهای: هنگامی که با پدر خود (یعنی عموی خویش آزر) گفت: ای پدر، چرا بتی جماد را که چشم و گوش (و حس و هوشی) ندارد و هیچ رفع حاجتی از تو نتواند کرد پرستش میکنی؟ مکارم شیرازی: هنگامي كه به پدرش گفت اي پدر! چرا چيزي را پرستش ميكني كه نميشنود و نميبيند و هيچ مشكلي را از تو حل نميكند؟!
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا
﴿۴۳﴾
انصاریان: پدرم! همانا برای من [از طریق وحی] دانشی آمده که تو را نیامده؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی راست راهنمایی کنم.
خرمشاهی: پدرجان از علم [وحى] چيزى به من رسيده است كه به تو نرسيده است، پس از من پيروى كن كه تو را به راهى راست رهنمايى كنم فولادوند: اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقايقى به دست] آمده كه تو را نيامده است پس از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم قمشهای: ای پدر، مرا (از وحی خدا) علمی آموختند که تو را آن علم نیاموختهاند، پس تو مرا پیروی کن تا به راه راستت هدایت کنم. مکارم شیرازی: اي پدر! علم و دانشي نصيب من شده است كه نصيب تو نشده، بنابراين از من پيروي كن تا تو را به راه راست هدايت کنم.
يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا
﴿۴۴﴾
انصاریان: پدرم! شیطان را مپرست؛ زیرا شیطان همواره نسبت به خدا نافرمان است.
خرمشاهی: پدرجان شيطان را مپرست، كه شيطان در برابر خداوند رحمان سركش است فولادوند: پدر جان شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است قمشهای: ای پدر، هرگز شیطان را نپرست که شیطان سخت با خدای رحمان مخالفت و عصیان کرد. مکارم شیرازی: اي پدر! شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداوند رحمن عصيانگر بود. |
||