ParsQuran
سوره 19: مريم - جزء 16

قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا ﴿۲۱﴾
انصاریان: گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرموده است: این کار بر من آسان است و [فرزندی بدون ازدواج به او بخشیدن] برای این [است] که او را نشانه ای [از قدرت خود] برای مردم و رحمتی از سوی خود قرار دهیم؛ و این کار شدنی است.
خرمشاهی: گفت همين است، پروردگارت فرموده است آن كار بر من آسان است، تا او را پديده شگرفى براى مردم قرار دهيم و رحمتى از ماست و كارى انجام يافتنى است‏
فولادوند: گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانه‏ اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود
قمشه‌ای: گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.
مکارم شیرازی: گفت مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است، ما مي‏خواهيم او را نشانه‏ اي براي مردم قرار دهيم و رحمتي از سوي ما باشد، و اين امري است پايان يافته (و جاي گفتگو ندارد).
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿۲۲﴾
انصاریان: پس به عیسی حامله شد و به خاطر او در مکانی دور کناره گرفت.
خرمشاهی: سپس [مريم‏] به او باردار شد و با او در جايى دوردست كناره گرفت‏
فولادوند: پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‏ اى پناه جست
قمشه‌ای: پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.
مکارم شیرازی: سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا ﴿۲۳﴾
انصاریان: آن گاه درد زاییدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانید؛ [در آن حال] گفت: ای کاش پیش از این میمردم و یکسره از خاطره ها فراموش شده بودم.
خرمشاهی: آنگاه درد زايمان او را به پناه تنه درخت خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و از ياد رفته بودم و فراموش شده بودم‏
فولادوند: تا درد زايمان او را به سوى تنه درخت‏ خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‏شده بودم
قمشه‌ای: آن‌گاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلی نامم فراموش شده بود.
مکارم شیرازی: درد وضع حمل او را به كنار تنه درخت خرمائي كشاند، (آنقدر ناراحت شد كه) گفت اي كاش پيش از اين مرده بودم و به كلي فراموش شده بودم.
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿۲۴﴾
انصاریان: پس کودک از زیر [پای] او ندایش داد: غمگین مباش که پروردگارت از زیر [پای] تو نهر آبی پدید آورده است [تا بیاشامی و شستشو کنی.]
خرمشاهی: از فرودست او ندا در داد كه اندوهگين مباش، پروردگارت از فرودست تو جويبارى روان كرده است‏
فولادوند: پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است
قمشه‌ای: پس از زیر آن درخت (روح القدس یا فرزندش عیسی) او را ندا کرد که غمگین مباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد.
مکارم شیرازی: ناگهان از طرف پائين پايش او را صدا زد كه غمگين مباش ‍ پروردگارت زير پاي تو چشمه آب (گوارائي) قرار داده است.
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿۲۵﴾
انصاریان: و تنه خرما را به سوی خود بجنبان تا برایت خرمای تازه و از بار چیده بریزد.
خرمشاهی: و تنه درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو رطب تازه چيده فرو ريزد
فولادوند: و تنه درخت‏ خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مى ‏ريزد
قمشه‌ای: شاخ درخت را به سوی خود حرکت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ریزد.
مکارم شیرازی: و تكاني به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد.
فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا ﴿۲۶﴾
انصاریان: پس [از آن خرما] بخور و [از آن نهر] بیاشام و خاطرت را شاد و خوش دار، و اگر از مردم کسی را دیدی [که درباره نوزادت پرسید] بگو: من برای [خدای] رحمان روزه [سکوت] نذر کرده ام، پس هرگز امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت.
خرمشاهی: پس بخور و بياشام و ديده روشن دار، آنگاه اگر انسانى را ديدى بگو براى خداوند رحمان روزه‏[ى سكوت‏] گرفته‏ام و هرگز امروز با هيچ انسانى سخن نمى‏گويم‏
فولادوند: و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسى از آدميان را ديدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كرده‏ ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت
قمشه‌ای: پس (از این رطب) تناول کن و (از این چشمه آب) بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن دار، و هر کس از جنس بشر را که ببینی (به اشاره) با او بگو: برای خدای رحمن نذر روزه (سکوت) کرده‌ام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت.
مکارم شیرازی: از (اين غذاي لذيذ) بخور، و از (آن آب گوارا) بنوش، و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار، و هر گاه كسي از انسانها را ديدي با اشاره بگو: من براي خداي رحمان روزه گرفته‏ ام و با احدي امروز سخن نمي‏گويم (اين نوزاد خودش از تو دفاع خواهد كرد).
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿۲۷﴾
انصاریان: آن گاه نوزاد را در حالی که [در آغوشش] حمل می کرد، نزد قومش آورد. گفتند: ای مریم! به راستی که تو کاری شگفت [و بی سابقه و ناپسندی] مرتکب شده ای.
خرمشاهی: سپس او [عيسى‏] را برداشت و به نزد قومش آورد گفتند اى مريم كار شگرفى پيش آوردى‏
فولادوند: پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده‏ اى
قمشه‌ای: آن‌گاه کودک را برداشته نزد قوم خود آورد گفتند: ای مریم عجب کاری منکر و شگفت‌آور کردی!
مکارم شیرازی: (مريم) او را در آغوش گرفته به سوي قومش آمد، گفتند: اي مريم! كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي!
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿۲۸﴾
انصاریان: ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره بود [این طفل را از کجا آورده ای؟]
خرمشاهی: اى خواهر هارون نه پدرت مردى نابكار، و نه مادرت پليدكار بود
فولادوند: اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود
قمشه‌ای: ای خواهر هارون، تو را نه پدری ناصالح بود و نه مادری بدکار (پس تو دختر بکر از کجا فرزند یافتی).
مکارم شیرازی: اي خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدي بود، و نه مادرت زن بدكاره‏ اي!
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿۲۹﴾
انصاریان: پس مریم به نوزاد اشاره کرد [که از او بپرسید.] گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوییم؟!
خرمشاهی: آنگاه [مريم‏] به او [نوزاد] اشاره كرد گفتند چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوييم‏
فولادوند: [مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است‏ سخن بگوييم
قمشه‌ای: مریم به اشاره حواله به طفل کرد، آنها گفتند: ما چگونه با طفل گهواره‌ای سخن گوییم؟
مکارم شیرازی: (مريم) اشاره به او كرد، گفتند ما چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوئيم؟!
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿۳۰﴾
انصاریان: نوزاد [از میان گهواره] گفت: بی تردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.
خرمشاهی: [نوزاد به سخن درآمده و] گفت من بنده خداوندم كه به من كتاب آسمانى داده است و مرا پيامبر گردانيده است‏
فولادوند: [كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است
قمشه‌ای: آن طفل (به امر خدا به زبان آمد و) گفت: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود.
مکارم شیرازی: (ناگهان عيسي زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسماني) داده و مرا پيامبر قرار داده است.