كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا
﴿۹۱﴾
انصاریان: [سرگذشت ذوالقرنین و ملت ها] این گونه [بود]، و یقیناً ما به آنچه [از وسایل و امکانات مادی و معنوی] نزد او بود، احاطه [علمی] داشتیم.
خرمشاهی: بدينسان از كار و بار او آگاهى داشتيم فولادوند: اين چنين [مى رفت] و قطعا به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم قمشهای: همچنین بود، و البته ما از احوال او کاملا باخبر بودیم. مکارم شیرازی: (آري) اين چنين بود (كار ذو القرنين) و ما به خوبي از امكاناتي كه نزد او بود آگاه بوديم.
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
﴿۹۲﴾
انصاریان: سپس [با توسل به وسیله،] راهی را [برای سفر دیگر] دنبال کرد.
خرمشاهی: آنگاه سررشته [كار خود] را دنبال گرفت فولادوند: باز راهى را دنبال نمود قمشهای: باز وسیله و رشتهای را پی گرفت (و به سمت شمال سفر را ادامه داد). مکارم شیرازی: (باز) از اسباب مهمي (كه در اختيار داشت) استفاده كرد.
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
﴿۹۳﴾
انصاریان: تا زمانی که میان دو کوه رسید، نزد آن دو کوه، قومی را یافت که هیچ سخنی را به آسانی نمی فهمیدند.
خرمشاهی: تا به فاصله ميان دو كوه سدآسا رسيد و در پيش آن مردمانى را يافت كه زبانى نمىفهميدند فولادوند: تا وقتى به ميان دو سد رسيد در برابر آن دو [سد] طايفه اى را يافت كه نمى توانستند هيچ زبانى را بفهمند قمشهای: تا چون رسید میان دو سد (دو کوه بین دو کشور در شمال یا جنوب خاک ترکستان) آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمیکردند (و سخت وحشی و زبان نفهم بودند) مکارم شیرازی: (و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد، و در آنجا گروهي غير از آن دو را يافت كه هيچ سخني را نميفهميدند!
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
﴿۹۴﴾
انصاریان: [آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می کنند؛ آیا می پذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟
خرمشاهی: گفتند اى ذوالقرنين قوم ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فتنه و فساد برپا مىكنند، آيا [مىخواهى] خراجى به تو بپردازيم كه بين ما و آنان سدى بسازى؟ فولادوند: گفتند اى ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مى كنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى قمشهای: آنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار میکنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها میبندی (که ما از شر آنان آسوده شویم). مکارم شیرازی: (آن گروه به او) گفتند اي ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد ميكنند آيا ممكن است ما هزينه اي براي تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني ؟
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
﴿۹۵﴾
انصاریان: گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکّن و قدرت داده [از مزد شما] بهتر است؛ پس شما مرا با نیرویی یاری دهید [تا] میان شما و آنان سدّی سخت و استوار قرار دهم.
خرمشاهی: گفت تمكنى كه پروردگارم به من داده است بهتر [از خراج شما] است، ولى مرا به نيرو[ى انسانى] يارى دهيد كه بين شما و ايشان حايلى بسازم فولادوند: گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدى استوار قرار دهم قمشهای: ذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود). مکارم شیرازی: (ذو القرنين) گفت: آنچه را خدا در اختيار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد ميكنيد) مرا با نيروئي ياري كنيد، تا ميان شما و آنها سد محكمي ايجاد كنم.
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
﴿۹۶﴾
انصاریان: برای من قطعه های [بزرگ] آهن بیاورید [و در شکاف این دو کوه بریزید، پس آوردند و ریختند] تا زمانی که میان آن دو کوه را هم سطح و برابر کرد، گفت: [در کوره ها] بدمید تا وقتی که آن [قطعه های آهن] را چون آتش سرخ کرد. گفت: برایم مس گداخته شده بیاورید تا روی آن بریزم.
خرمشاهی: [آنگاه كه شالوده را ريختند گفت] برايم پارههاى آهن بياوريد [و برهم بينباريد] تا آنكه بين دو كوه را انباشت و همسطح ساخت گفت [در كورههاى آتش] بدميد [و دميدند] تا آنكه آن [آهن] را [گداخته و] آتش گونه ساخت گفت اينك برايم روى گداخته بياوريد تا بر آن بريزم فولادوند: براى من قطعات آهن بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد گفت بدميد تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد گفت مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم قمشهای: برایم قطعات آهن بیاورید. (آنگاه دستور داد که زمین را تا به آب بکنند و از عمق زمین تا مساوی دو کوه از سنگ و آهن دیواری بسازند) تا چون میان آن دو کوه را برابر ساخت گفت: در آتش بدمید؛ تا چون آهن را بسان آتش بگداخت، گفت: برایم مس گداخته آورید تا بر آن فرو ریزم. مکارم شیرازی: قطعات بزرگ آهن براي من بياوريد (و آنها را به روي هم چيند) تا كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت (آتش در اطراف آن بيافروزيد و) در آتش بدميد، (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، گفت (اكنون) مس ذوب شده براي من بياوريد تا به روي آن بريزم.
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
﴿۹۷﴾
انصاریان: [هنگامی که سد ساخته شد] یأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن بالا روند، و نتوانستند در آن رخنه ای وارد کنند.
خرمشاهی: [سد سكندرى ساخته شد و ياجوج و ماجوج] نتوانستند بر آن دست يابند و نتوانستند در آن رخنه كنند فولادوند: [در نتيجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند قمشهای: از آن پس آن قوم نه هرگز بر بالای آن سد شدن و نه بر شکستن آن سد و رخنه در آن توانایی یافتند. مکارم شیرازی: (سرانجام آنچنان سد نيرومندي ساخت) كه آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نميتوانستند نقبي در آن ايجاد كنند.
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
﴿۹۸﴾
انصاریان: [ذوالقرنین پس از پایان یافتن کار سد] گفت: این رحمتی است از پروردگار من، ولی زمانی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم کوبد [و به صورت خاکی مساوی با زمین قرار دهد]، و وعده پروردگارم حق است.
خرمشاهی: گفت اين رحمتى از سوى پروردگار من است چون وعده پروردگارم [قيامت] فرارسد، آن را پخش و پريشان كند و وعده پروردگار من حق است فولادوند: گفت اين رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم كوبد و وعده پروردگارم حق است قمشهای: ذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آنگاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است. مکارم شیرازی: گفت اين از رحمت پروردگار من است اما هنگامي كه وعده پروردگارم فرا رسد آنرا در هم ميكوبد و وعده پروردگارم حق است.
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا
﴿۹۹﴾
انصاریان: و در آن روز که برخی با برخی دیگر درهم و مخلوط، موج می زنند، رهایشان می کنیم و در صور دمیده شود، پس همه آنان را [در عرصه قیامت] گرد می آوریم.
خرمشاهی: و آن روز آنان را رها كنيم كه در هم و برهم شوند، [و آنگاه] در صور دميده شود و آنان را چنانكه بايد گرد آوريم فولادوند: و در آن روز آنان را رها مى كنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود همه آنها را گرد خواهيم آورد قمشهای: و روز آن وعده که فرا رسد (طایفه یأجوج و مأجوج یا) همه خلایق محشر چون موج مضطرب و سرگردان باشند و درهم آمیزند، و نفخه صور دمیده شود و همه خلق را در صحرای قیامت جمع آریم. مکارم شیرازی: در آن روز (كه جهان پايان ميگيرد) ما آنها را چنان رها ميكنيم كه درهم موج ميزنند و در صور دميده ميشود و ما همه را جمع ميكنيم.
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا
﴿۱۰۰﴾
انصاریان: و دوزخ را در آن روز [به صورتی بسیار ترسناک] برای کافران آشکار می کنیم.
خرمشاهی: و در آن روز جهنم را بر كافران چنانكه بايد و شايد بنمايانيم فولادوند: و آن روز جهنم را آشكارا به كافران بنماييم قمشهای: و در آن روز دوزخ را (که انکار میکردند) آشکار به کافران بنماییم. مکارم شیرازی: در آن روز جهنم را به كافران عرضه ميداريم |
||