مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
﴿۵۱﴾
انصاریان: من ابلیس و نسلش را در آفرینش آسمان ها و [در پدید آوردن]، زمین و در آفرینش خودشان شاهد و گواه نگرفتم [تا یاریم دهند]؛ و من گمراه کنندگان را یار و مددکار خود نگرفته ام.
خرمشاهی: آنان را در هنگام آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش خودشان گواه نگرفتم و من آن نيستم كه گمراهكنندگان را به يارى بگيرم فولادوند: [من] آنان را نه در آفرينش آسمانها و زمين به شهادت طلبيدم و نه در آفرينش خودشان و من آن نيستم كه گمراهگران را همكار خود بگيرم قمشهای: من در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم. مکارم شیرازی: من آنها را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين حاضر نساختم، و نه بهنگام آفرينش نوع خودشان، و من گمراه كنندگان را دستيار خود
وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ مَوْبِقًا
﴿۵۲﴾
انصاریان: و [یاد کن] روزی را که [خدا به مشرکان] می گوید: کسانی [چون فرشتگان، جنّ و بت ها را] که می پنداشتید شریکان من [در قدرت و ربوبیّت] هستند، صدا بزنید [تا شما را از عذاب نجات دهند] پس آنان را صدا می زنند، ولی پاسخشان را نمی دهند و میان آنان و معبودهایشان هلاکت گاهی قرار می دهیم [که هر نوع رابطه ای را بین آنان ناممکن خواهد ساخت.]
خرمشاهی: و روزى كه فرمايد شركايى را كه براى من مىانگاشتيد فراخوانيد، آنگاه ايشان را بخوانند و پاسخى به ايشان ندهند، و در ميان آنان مهلكهاى فاصله اندازيم فولادوند: و [ياد كن] روزى را كه [خدا] مى گويد آنهايى را كه شريكان من پنداشتيد ندا دهيد پس آنها را بخوانند و[لى] اجابتشان نكنند و ما ميان آنان ورطه اى قرار دهيم قمشهای: و (یاد آر) روزی که خدا به کافران گوید: اکنون آنان را که شریک من گمان داشتید بخوانید (تا به فریاد شما رسند)، آنها بخوانند و هیچ یک اجابت نکنند، و میان همه آنها (یعنی مشرکان و معبودانشان) جایگاهی سخت مهلک مقرر سازیم. مکارم شیرازی: بخاطر بياوريد روزي را كه خدا ميگويد شريكهائي را كه براي من ميپنداشتيد صدا بزنيد (تا به كمك شما بشتابند) ولي هر چه آنها را ميخوانند جوابشان نميدهند، و ما در ميان اين دو گروه كانون هلاكتي قرار داده ايم.
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
﴿۵۳﴾
انصاریان: مجرمان، آتش را می بینند ویقین می کنند که در آن خواهند افتاد و راه بازگشتی از آن نمی یابند.
خرمشاهی: و گناهكاران آتش دوزخ را ببينند و بدانند كه در آن خواهند افتاد و از آن گريزى نيابند فولادوند: و گناهكاران آتش [دوزخ] را مى بينند و درمى يابند كه در آن خواهند افتاد و از آن راه گريزى نيابند قمشهای: و آنگاه مردم بدکار آتش دوزخ را به چشم مشاهده کنند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن ابدا مفرّی ندارند. مکارم شیرازی: و گنهكاران آتش (دوزخ) را ميبينند و يقين ميكنند كه بر آتش افكنده ميشوند و هم آتش بر آنها، و هيچگونه راه گريزي از آن نخواهند يافت!
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
﴿۵۴﴾
انصاریان: بی تردید در این قرآن از هر گونه مثلی برای مردم بیان کردیم [ولی مردم به انکار آنها برخاستند]؛ و انسان از هر چیزی [با اصرار بر یک اعتقاد بی پایه] برخوردش [خصمانه تر و] ستیزه جو تر است.
خرمشاهی: و در اين قرآن براى مردم هر گونه مثلى را گونهگون بيان داشتهايم و انسان از هر موجودى جدلپيشهتر است فولادوند: و به راستى در اين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آورديم و[لى] انسان بيش از هر چيز سر جدال دارد قمشهای: و ما در این قرآن هرگونه مثال و بیان برای (هدایت) خلق آوردیم و لیکن آدمی بیشتر از هر چیز (با سخن حق) به جدال و خصومت برخیزد. مکارم شیرازی: ما در اين قرآن هر گونه مثلي را براي مردم بيان كرده ايم، ولي انسان بيش از هر چيز به جدل ميپردازد.
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
﴿۵۵﴾
انصاریان: و هنگامی که هدایت به سوی مردم آمد، چیزی مانع ایمان آوردن آنان و درخواست آمرزش از پروردگارشان نشد، مگر [کبر و دشمنی آنان با حق که در چنان فضایی آکنده از کبر و دشمنی گویی انتظار می بردند] که روش های [جاری ما در عذاب] پیشینیان [متکبّر کفر پیشه] به سراغشان آید، یا عذاب رویاروی به آنان رسد [تا آن زمان ایمان بیاورند و درخواست آمرزش کنند.]
خرمشاهی: و مردمان را به هنگامى كه هدايت به سويشان آمد، چيزى از ايمان آوردن و آمرزش خواهى از پروردگارشان باز نداشت، مگر آنكه سنت پيشينيان براى آنان نيز پيش آمد، يا عذاب رويا رويشان آمد فولادوند: و چيزى مانع مردم نشد از اينكه وقتى هدايت به سويشان آمد ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اينكه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پيشينيان در باره آنان [نيز] به كار رود يا عذاب رويارويشان بيايد قمشهای: و چون هدایت (الهی قرآن) به خلق رسید چیزی مردم را منع نکرد که آن هدایت را بپذیرند و به درگاه پروردگار خود توبه و استغفار کنند به جز آنکه (خواستند مستحق شوند تا) سنّت (عقوبت و هلاک) پیشینیان به اینان هم برسد و یا با مجازات و عذاب خدا روبرو شوند. مکارم شیرازی: تنها مانع انسانها از اينكه هنگامي كه هدايت به سراغشان آمد ايمان بياورند و از پروردگارشان تقاضاي آمرزش كنند اين بود كه سرنوشت پيشينيان دامانشان را بگيرد، و يا عذاب الهي را در برابر خود مشاهده كنند!
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا
﴿۵۶﴾
انصاریان: و ما پیامبران را جز مژده رسان و بیم دهنده نمی فرستیم، و آنان که کافرند به وسیله سخن باطل، ستیزه جویی و نزاع می کنند تا به وسیله آن حق را تباه کنند! و آیات من و عذاب هایی که به آن بیمشان داده اند، به مسخره گرفتند.
خرمشاهی: و ما پيامبران را جز مژده آور و هشداردهنده نمىفرستيم و كافران از باطل دفاع مىكنند كه حق را با آن ابطال كنند، و آيات من و هشدار خويش را به ريشخند گرفتند فولادوند: و پيامبران [خود] را جز بشارت دهنده و بيمرسان گسيل نمى داريم و كسانى كه كافر شده اند به باطل مجادله مى كنند تا به وسيله آن حق را پايمال گردانند و نشانه هاى من و آنچه را [بدان] بيم داده شده اند به ريشخند گرفتند قمشهای: و ما رسولان را جز برای بشارت (نیکان) و ترسانیدن (بدان) نمیفرستیم و کافران با سخنان بیهوده باطل میخواهند جدل کرده و حق را پایمال کنند، و آیات مرا و آنچه برای تنبیه و انذارشان آمد به استهزاء گرفتند. مکارم شیرازی: ما پيامبران را جز براي بشارت و انذار نميفرستيم، اما كافران همواره مجادله به باطل ميكنند تا (به گمان خود) حق را از ميان بردارند، و آيات ما و مجازاتهائي را كه به آنها وعده داده شده است به باد مسخر گيرند.
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
﴿۵۷﴾
انصاریان: و کیست ستمکارتر از کسی که به وسیله آیات پروردگارش پند داده شود، ولی از آنها روی برگرداند و دست آورد پیشین خود را [که کفر، جدال و ستیز با حق است] فراموش کند؟ به راستی ما بر دل های آنان پوشش هایی قرار داده ایم تا قرآن را نفهمند، و در گوش هایشان سنگینی نهادیم [تا آن را نشنوند]؛ و اگر آنان را به راه هدایت فراخوانی، هرگز و هیچ گاه هدایت نیابند.
خرمشاهی: و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش پند داده شود و از آن روى بگرداند و كار و كردار پيشين خود را فراموش كند، ما بر دلهايشان پردههايى كشيدهايم كه آن [پيام] را در نيابند و در گوشهاى آنان سنگينىاى [نهادهايم] و اگر ايشان را به سوى هدايت فراخوانى، هرگز و به هيچ وجه راه نيابند فولادوند: و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده و از آن روى برتافته و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم] و اگر آنها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد قمشهای: و کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد و ما (پس از اتمام حجت) بر دلهایشان پردهها (ی جهل و قساوت) انداختیم تا دیگر آیات ما را فهم نکنند، و گوش آنها را (از شنیدن سخن حق) سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان بخوانی دیگر ابدا هدایت نخواهند یافت. مکارم شیرازی: چه كسي ستمكارتر است از آنها كه به هنگام يادآوري آيات پروردگارشان از آن روي مي گردانند، و آنچه را با دست خود انجام داده فراموش ميكنند، ما بر دلهاشان پرده افكنده ايم تا نفهمند، و در گوشهايشان سنگيني قرار داده ايم (تا صداي حق را نشنوند!) و لذا اگر آنها را به سوي هدايت بخواني هرگز هدايت نميشوند!
وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا
﴿۵۸﴾
انصاریان: و پروردگارت بسیار آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر می خواست آنان را به کیفر گناهانی که مرتکب شده اند، مؤاخذه کند، قطعاً در عذابشان شتاب می نمود [اما چنین نمی کند]، بلکه آنان را وعده گاهی است که هرگز در برابر آن کمترین پناهگاهی نخواهند یافت.
خرمشاهی: و پروردگار تو آمرزگار صاحب رحمت است، اگر آنان را به خاطر آنچه كردهاند، فرو مىگرفت، عذابشان را پيش مىانداخت، ولى براى آنان ميعادى مقرر است كه در برابر آن پناهگاهى نمىيابند فولادوند: و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است اگر به [جرم] آنچه مرتكب شده اند آنها را مؤاخذه میکرد قطعا در عذاب آنان تعجيل مى نمود [ولى چنين نمى كند] بلكه براى آنها سر رسيدى است كه هرگز از برابر آن راه گريزى نمى يابند قمشهای: و خدای تو بسیار آمرزنده و بینهایت دارای کرم و رحمت است، اگر خواهد تا خلق را به کردارشان مؤاخذه کند همانا در عذابشان تعجیل و تسریع کند و لیکن برای (عذاب) آنان وقت معین (در عالم قیامت) مقرر است که از آن هرگز پناه و گریزگاهی نخواهند یافت. مکارم شیرازی: و پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر ميخواست آنها را مجازات كند عذاب هر چه زودتر براي آنها ميفرستاد، ولي براي آنها موعدي است كه با فرا رسيدنش راه فراري نخواهند داشت.
وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا
﴿۵۹﴾
انصاریان: و آن شهرها [یی که داستانشان را بر تو خواندیم] هنگامی که اهل آنها [با کفر و تکذیب آیات خدا] به خود ستم ورزیدند، هلاکشان کردیم، و برای هلاکتشان وقتی معلوم مقرّر نمودیم.
خرمشاهی: و اين شهرهايى است كه چون [اهلش] ستم ورزيدند، نابودشان كرديم، و براى نابوديشان ميعادى مقرر داشتيم فولادوند: و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند هلاكشان كرديم و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم قمشهای: و این است شهر و دیارهایی که اهل آن را چون ظلم و ستم کردند هلاک ساختیم و بر وقت هلاکشان موعدی معلوم مقرر گردانیدیم. مکارم شیرازی: اينها شهرها و آباديهائي است (كه ويرانه هايش را با چشم ميبينيد) ما آنها را به هنگامي كه ستم كرده اند هلاك كرديم و (در عين حال) براي هلاكتشان موعدي قرار داديم.
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
﴿۶۰﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که موسی به جوان [خدمت گزار] خود گفت: همواره می روم تا به محل برخورد آن دو دریا برسم [چه اینکه زود برسم] یا روزگاری طولانی به سفرم ادامه دهم، [در هر حال می روم تا برای تحصیل دانش بیشتر، عبد صالح حق را بیابم.]
خرمشاهی: و چنين بود كه موسى به شاگردش گفت دست از سير و طلب برندارم تا به مجمعالبحرين برسم، يا آنكه روزگارانى دراز راه بپيمايم فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه موسى به جوان [همراه] خود گفت دست بردار نيستم تا به محل برخورد دو دريا برسم هر چند سالها[ى سال] سير كنم قمشهای: و (به یاد آر) وقتی که موسی به شاگردش (یوشع که وصی و خلیفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع البحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم یا سالها عمر در طلب بگذرانم. مکارم شیرازی: بخاطر بياور هنگامي كه موسي به دوست خود گفت: من دست از طلب برنميدارم تا به محل تلاقي دو دريا برسم هر چند مدت طولاني به راه خود ادامه دهم. |
||