ParsQuran
سوره 17: الإسراء - جزء 15

قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا ﴿۱۰۲﴾
انصاریان: موسی گفت: مسلماً تو می دانی این معجزه ها را که بصیرت آور هستند، جز پروردگار آسمان ها و زمین نازل نکرده است، و ای فرعون! قطعاً من تو را هلاک شده می پندارم.
خرمشاهی: [موسى‏] گفت خوب مى‏دانى كه اينها را جز پروردگار آسمانها و زمين روشنگرانه فرو نفرستاده است، و من تو را اى فرعون نابود شدنى مى‏دانم‏
فولادوند: گفت قطعا مى‏ دانى كه اين [نشانه‏ ها] را كه باعث بينشهاست جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است و راستى اى فرعون تو را تباه شده مى ‏پندارم
قمشه‌ای: موسی به فرعون پاسخ داد که تو خود کاملا دانسته‌ای که این آیات را برای هدایت و بینایی (خلق) جز خدای آسمانها و زمین نفرستاده و من ای فرعون، تو را شخصی جاهل و لایق هلاک می‌پندارم.
مکارم شیرازی: گفت: تو كه مي‏داني اين آيات را جز پروردگار آسمانها و زمين - براي روشني دلها - نفرستاده، و من گمان مي‏كنم اي فرعون تو نابود خواهي شد!
فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِيعًا ﴿۱۰۳﴾
انصاریان: پس [به دنبال این گفتگو] فرعون تصمیم گرفت آنان را از آن سرزمین برانگیزد و بیرون کند، ولی ما او و همه کسانی را که با او بودند، غرق کردیم.
خرمشاهی: [فرعون‏] مى‏خواست كه راه آنان را از سرزمين خودشان بزند، ولى او و همه كسانى را كه همراه او بودند، غرقه ساختيم‏
فولادوند: پس [فرعون] تصميم گرفت كه آنان را از سرزمين [مصر] بركند پس او و هر كه را با وى بود همه را غرق كرديم
قمشه‌ای: آن‌گاه فرعون اراده آن کرد که موسی و قومش را از زمین (مصر) براندازد، ما هم او و همدستانش را تمام به دریا غرق کردیم.
مکارم شیرازی: (فرعون) تصميم گرفت همه آنها را از آن سرزمين ريشه كن كند، ولي ما او و تمام كساني را كه با او بودند
وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا ﴿۱۰۴﴾
انصاریان: و پس از فرعون به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین ساکن شوید، زمانی که وعده آخرت برسد، همه شما را با هم [به صحرای قیامت] می آوریم.
خرمشاهی: و پس از او به بنى‏اسرائيل گفتيم در سرزمين خويش ساكن شويد، و چون وعده آخرت فرارسد همگى‏تان را با هم باز آوريم‏
فولادوند: و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم در اين سرزمين ساكن شويد پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مى ‏كنيم
قمشه‌ای: و بعد از آن بنی اسرائیل را فرمان دادیم که در آن زمین ساکن شوید تا از آن پس که وعده آخرت فرا رسد همه شما را باز جمعا مبعوث گردانیم (و هر کس را به کیفر و پاداش عمل خود برسانیم).
مکارم شیرازی: و بعد از آن به بني اسرائيل گفتيم در اين سرزمين (مصر و شام ساكن شويد، اما هنگامي كه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعي (به آن دادگاه عدل) مي‏آوريم.
وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿۱۰۵﴾
انصاریان: و قرآن را به حق نازل کردیم و به حق نازل شد، و تو را جز مژده رسان و بیم دهنده نفرستادیم.
خرمشاهی: و آن را به حق فرو فرستاديم و به حق هم فرود آمد و تو را جز مژده‏رسان و هشداردهنده نفرستاده‏ايم‏
فولادوند: و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارت‏ دهنده و بيم‏رسان نفرستاديم
قمشه‌ای: و ما این آیات (قرآن عظیم) را به حق فرستادیم و به حق و راستی هم نازل شد، و نفرستادیم تو را جز برای آنکه بشارت دهی و بترسانی.
مکارم شیرازی: ما قرآن را به حق نازل كرديم، و به حق نازل شد، و تو را جز براي بشارت و بيم دادن نفرستاديم.
وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا ﴿۱۰۶﴾
انصاریان: و قرآن را [جدا جدا و] بخش بخش قرار دادیم تا آن را با درنگ و تأمل بر مردم بخوانی و آن را به تدریج [برپایه حوادث، پیش آمدها و نیازها] نازل کردیم.
خرمشاهی: و [اين‏] قرآنى است كه آن را بخش بخش فرو فرستاده و چنانكه بايد و شايد نازل كرده‏ايم تا آن را به آهستگى و درنگ بر مردم بخوانى‏
فولادوند: و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى به مردم بخوانى و آن را به تدريج نازل كرديم
قمشه‌ای: و قرآنی را جزء جزء (و به تدریج) بر تو فرستادیم که تو نیز بر مردم به تدریج قرائت کنی (و با صبر و تأنّی به هدایت خلق پردازی)، و این قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ماست.
مکارم شیرازی: ما قرآني بر تو نازل كرديم كه به صورت آيات جدا از هم مي‏باشد، تا آن را تدريجا و با آرامش بر مردم بخواني (و جذب دلها شود) و بطور قطع اين قرآنرا ما نازل كرديم.
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا ﴿۱۰۷﴾
انصاریان: بگو: به آن ایمان بیاورید یا نیاورید [برای آن یکسان است]، همانا کسانی که پیش از [نزول] آن معرفت و دانش یافته اند، زمانی که بر آنان می خوانند، سجده کنان به رو در می افتند.
خرمشاهی: بگو شما چه به آن ايمان بياوريد چه نياوريد، كسانى كه پيش از آن دانش يافته‏اند، چون بر آنان خوانده شود، سجده كنان به رو در مى‏افتند
فولادوند: بگو [چه] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد بى‏ گمان كسانى كه پيش از [نزول] آن دانش يافته‏ اند چون [اين كتاب] بر آنان خوانده شود سجده‏ كنان به روى درمى‏ افتند
قمشه‌ای: بگو که شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است که) البته آنها که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند هرگاه این آیات بر ایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنی سر طاعت بر حکم آن فرود آورند.
مکارم شیرازی: بگو: چه شما ايمان بياوريد، و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين علم و دانش به آنان داده شده هنگامي كه (اين آيات) بر آنها خوانده ميشود به خاك ميافتند و سجده مي‏كند.
وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا ﴿۱۰۸﴾
انصاریان: و می گویند: منزّه و پاک است پروردگارمان بی تردید وعده پروردگارمان [به پاداش مؤمنان و کیفر مجرمان] قطعاً انجام شدنی است.
خرمشاهی: و مى‏گويند پاك و منزه است پروردگار ما، وعده پروردگار ما انجام يافتنى است‏
فولادوند: و مى‏ گويند منزه است پروردگار ما كه وعده پروردگار ما قطعا انجام‏شدنى است
قمشه‌ای: و گویند: پروردگار ما پاک و منزه است، البته وعده خدای ما محققا واقع خواهد شد.
مکارم شیرازی: و ميگويند منزه است پروردگار ما كه وعده‏ هايش قطعا انجام شدني است.
وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا ﴿۱۰۹﴾
انصاریان: و گریه کنان به رو در می افتند و [شنیدن قرآن] بر فروتنی و خشوعشان می افزاید.
خرمشاهی: و به رو در مى‏افتند و مى‏گريند و بر خشوع و خشيت آنان مى‏افزايد
فولادوند: و بر روى زمين مى‏ افتند و مى‏ گريند و بر فروتنى آنها مى‏ افزايد
قمشه‌ای: و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده، و پیوسته بر فروتنی و ترسشان (از خدا) می‌افزاید.
مکارم شیرازی: آنها (بي اختيار) به زمين ميافتند (و سجده مي‏كنند) و اشك مي‏ريزند و هر زمان خشوعشان فزونتر ميشود.
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا ﴿۱۱۰﴾
انصاریان: بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید [ذات یکتای او را خوانده اید] نیکوترین نام ها [که این دو نام هم از آنهاست] فقط ویژه اوست. و نماز خود را با صدای بلند و نیز با صدای آهسته مخوان و میان این دو [صدا] راهی میانه بجوی.
خرمشاهی: بگو او را چه الله بخوانيد چه رحمان، هر چه بخوانيد او را نامهاى نيك است، و نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته، و راهى ميانه برگزين‏
فولادوند: بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد براى او نامهاى نيكوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته‏ اش مكن و ميان اين [و آن] راهى [ميانه] جوى
قمشه‌ای: بگو که خواه خدا را به اسم اللّه یا به اسم رحمان بخوانید، به هر اسمی بخوانید اسماء نیکو همه مخصوص اوست. و تو در نماز نه صدا را بسیار بلند و نه بسیار آهسته گردان بلکه حدّ وسط را اختیار کن.
مکارم شیرازی: بگو «الله» را بخوانيد، يا «رحمن» را، هر كدام را بخوانيد (ذات پاكش يكي است و) براي او نامهاي نيك است، و نمازت را زياد بلند يا آهسته مخوان و در ميان اين دو راهي (معتدل) انتخاب كن.
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا ﴿۱۱۱﴾
انصاریان: و بگو: همه ستایش ها ویژه خداست که نه فرزندی گرفته و نه در فرمانروایی شریکی دارد و نه او را به سبب ناتوانی و ذلت یار و یاوری است. و او را بسیار بزرگ شمار.
خرمشاهی: و بگو سپاس خداوندى را كه نه فرزندى برگزيده و نه در جهاندارى شريكى دارد و نه از سر ناچارى دوستى دارد، و او را چنانكه بايد و شايد بزرگ بشمار
فولادوند: و بگو ستايش خدايى را كه نه فرزندى گرفته و نه در جهاندارى شريكى دارد و نه خوار بوده كه [نياز به] دوستى داشته باشد و او را بسيار بزرگ شمار
قمشه‌ای: و بگو: ستایش مخصوص خداست که نه هرگز فرزندی برگرفته و نه شریکی در ملک خود دارد و نه هرگز عزت و اقتدار او را نقصی رسد که به دوست و مددکاری نیازمند شود، و پیوسته ذات الهی را به بزرگترین اوصاف کمال ستایش کن.
مکارم شیرازی: و بگو ستايش براي خداوندي است كه نه فرزندي براي خود انتخاب كرده، و نه شريكي در حكومت دارد و نه ولي (و حامي) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسيار بزرگ بشمر.