ParsQuran
سوره 15: الحجر - جزء 14

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُبِينٍ ﴿۱﴾
انصاریان: الر ـ این [آیات بلندمرتبه] آیات کتاب الهی و آیات قرآنِ روشنگر [با عظمت] است.
خرمشاهی: الر الف لام راء اين آيات كتاب آسمانى و قرآن مبين است‏
فولادوند: الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر
قمشه‌ای: الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) این است آیات کتاب خدا و قرآنی که (راه حق و باطل را) روشن و آشکار می‌گرداند.
مکارم شیرازی: الر - اين آيات كتاب و قرآن مبين است.
رُبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِينَ ﴿۲﴾
انصاریان: کافران [هنگام روبرو شدن با عذاب] چه بسا آرزو می کنند که کاش تسلیم [فرمان های خدا] بودند.
خرمشاهی: چه بسا كافران آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند
فولادوند: چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند
قمشه‌ای: کافران (چون چشم حقیقت بین بگشایند) ای بسا آرزو کنند که کاش مسلم و خداپرست بودند.
مکارم شیرازی: كافران (هنگامي كه آثار شوم اعمال را ببينند) چه بسا آرزو مي‏كنند مسلمان بودند!
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿۳﴾
انصاریان: بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادی و زودگذر] کامرانی کنند، و آرزوها، سرگرمشان نماید؛ سپس [حقّانیّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.
خرمشاهی: رهايشان كن تا بخورند و بهره‏مند شوند، و آرزوها سرگرمشان بدارد، زودا كه بدانند
فولادوند: بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند پس به زودى خواهند دانست
قمشه‌ای: (ای رسول ما) این کافران (لجوج) را واگذار تا به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی سرگرم باشند و آمال و اوهام دنیوی آنان را غافل گرداند، پس (نتیجه این کامرانی بیهوده را) به زودی خواهند یافت.
مکارم شیرازی: بگذار آنها بخورند و بهره گيرند و آرزوها آنانرا غافل سازد، ولي به زودي خواهند فهميد
وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَعْلُومٌ ﴿۴﴾
انصاریان: و هیچ شهری را [به خاطر فساد فراگیرش] نابود نکردیم مگر اینکه برای آن سرنوشتی معین [وروزگار ودوره ای تغییرناپذیر] بود.
خرمشاهی: و ما [اهل‏] هيچ شهرى را نابود نكرديم مگر آنكه اجل مكتوب و معينى داشت‏
فولادوند: و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معين بود
قمشه‌ای: و ما هیچ ملک و ملتی را هلاک نکردیم جز به هنگامی معین.
مکارم شیرازی: ما (اهل) هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه اجل معين (و زمان تغيير ناپذيري) داشتند.
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ﴿۵﴾
انصاریان: هیچ ملتی از اجل معین خود نه پیش می افتد و نه پس می ماند.
خرمشاهی: هيچ امتى از اجلش پيش و پس نيفتد
فولادوند: هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى‏ افتد و نه پس مى‏ ماند
قمشه‌ای: هیچ قومی از اجل خود (از آنچه در علم حق معین است یک لحظه) پس و پیش نخواهند افتاد.
مکارم شیرازی: هيچ گروهي از اجل خود پيشي نمي‏گيرد و از آن عقب نخواهد افتاد.
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿۶﴾
انصاریان: و گفتند: ای کسی که قرآن بر او نازل شده! قطعاً تو دیوانه ای!
خرمشاهی: و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانه‏اى‏
فولادوند: و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏ اى
قمشه‌ای: و کافران گفتند: ای کسی که (مدعی آنی که) قرآن از جانب خدا بر تو نازل شده تو (به عقیده ما) محققا دیوانه‌ای.
مکارم شیرازی: و گفتند اي كسي كه «ذكر» (قرآن) بر تو نازل شده، مسلما ديوانه‏ اي!!
لَوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۷﴾
انصاریان: اگر [درباره پیامبری ات] راست می گویی، چرا فرشتگان را نزد ما نمی آوری؟!
خرمشاهی: و اگر راست مى‏گويى چرا فرشتگان را براى ما نمى‏آورى؟
فولادوند: اگر راست مى‏ گويى چرا فرشته ‏ها را پيش ما نمى ‏آورى
قمشه‌ای: اگر راست می‌گویی (و بر تو فرشتگان خدا نازل می‌شوند) چرا فرشتگان را نزد ما نمی‌آری؟
مکارم شیرازی: اگر راست مي‏گوئي چرا فرشتگان را براي ما نمي‏آوري؟!
مَا نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُنْظَرِينَ ﴿۸﴾
انصاریان: [اینان بدانند که] ما فرشتگان را جز به درستی و راستی نازل نمی کنیم، و در آن هنگام [که نازل شوند، این منکران لجوج از دچار شدن به عذاب] مهلت نمی یابند.
خرمشاهی: [بايد بدانند كه‏] ما فرشتگان را جز به حق نازل نمى‏كنيم، و در آن صورت هم [كه نازل كنيم‏] مهلت نخواهند يافت‏
فولادوند: فرشتگان را جز به حق فرو نمى‏ فرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند
قمشه‌ای: ما فرشتگان را جز به حق (و حکمت و مصلحت) نمی‌فرستیم، و آن گاه که بفرستیم دیگر کافران مهلتی نخواهند یافت.
مکارم شیرازی: (اما اينها بايد بدانند) ما فرشتگان را جز به حق نازل نمي‏كنيم و هرگاه نازل شوند ديگر به اينها مهلت داده نمي‏شود (و در صورت انكار به عذاب الهي نابود مي‏گردند)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿۹﴾
انصاریان: همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن [از تحریف و زوال] هستیم.
خرمشاهی: همانا ما قرآن را نازل كرده‏ايم و ما خود نگهبان آنيم‏
فولادوند: بى‏ ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود
قمشه‌ای: البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت.
مکارم شیرازی: ما قرآن را نازل كرديم، و ما بطور قطع آن را پاسداري مي‏كنيم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و بی تردید ما پیش از تو هم پیامبرانی را در امت های پیشین فرستادیم.
خرمشاهی: و به راستى پيش از تو [پيامبرانى‏] به ميان امتهاى نخستين فرستاده‏ايم‏
فولادوند: و به يقين پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى] فرستاديم
قمشه‌ای: و ما پیش از تو هم رسولانی بر امم سالفه فرستادیم.
مکارم شیرازی: ما پيش از تو (نيز) پيامبراني در ميان امتهاي نخستين فرستاديم.
وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۱﴾
انصاریان: و هیچ پیامبری به سوی آنان نمی آمد مگر آنکه او را مسخره می کردند.
خرمشاهی: و هيچ پيامبرى براى آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مى‏كردند
فولادوند: و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى‏ گرفتند
قمشه‌ای: و هیچ رسولی بر آن مردم نمی‌آمد جز آنکه به استهزای او می‌پرداختند.
مکارم شیرازی: هيچ پيامبري به سراغ آنها نمي‏آمد مگر اينكه او را به باد استهزاء مي‏گرفتند.
كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿۱۲﴾
انصاریان: ما این گونه [که قابل فهمیدن باشد] قرآن را وارد قلوب بدکاران می کنیم.
خرمشاهی: بدين‏سان آن را در دل گناهكاران راه مى‏دهيم‏
فولادوند: بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى‏ دهيم
قمشه‌ای: این گونه ما قرآن را (روشن) در دل زشتکاران وارد سازیم،
مکارم شیرازی: ما اينچنين (و با استفاده از تمام وسائل) قرآن را به درون دلهاي مجرمان راه مي‏دهيم.
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳﴾
انصاریان: [با این همه] به آن ایمان نمی آورند، و البته روش پیشینیان هم [در مسخره کردن آیات خدا و استهزای پیامبران] به همین صورت بوده است.
خرمشاهی: [كه‏] به آن ايمان نمى‏آورند، و سنت پيشينيان [نيز چنين‏] گذشته است‏
فولادوند: [كه] به او ايمان نمى ‏آورند و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است
قمشه‌ای: لیکن به آن ایمان نمی‌آورند، و البته عادت امم سابقه هم (مانند امت تو بر همین انکار و استهزا نسبت به رسولان و کتب آسمانی) گذشت.
مکارم شیرازی: (اما با اين حال) آنها به آن ايمان نمي‏آورند، و سنت اقوام پيشين نيز چنين بود.
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ ﴿۱۴﴾
انصاریان: و اگر [برای دریافت حقایق ومعارف] دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، که همواره از آن بالا روند.
خرمشاهی: و اگر بر آنان درى از [درهاى‏] آسمان مى‏گشوديم و آنان به آن عروج مى‏كردند
فولادوند: و اگر درى از آسمان بر آنان مى‏ گشوديم كه همواره از آن بالا مى ‏رفتند
قمشه‌ای: و اگر ما بر این کافران امتت دری از آسمان بگشاییم تا دائم بر آسمانها عروج (یا فرشتگان بر آنها نزول) کنند،
مکارم شیرازی: و اگر دري از آسمان به روي آنان بگشائيم و آنها مرتبا در آن بالا روند...
لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ ﴿۱۵﴾
انصاریان: باز خواهند گفت: یقیناً ما چشم بندی شده ایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم.
خرمشاهی: باز بى‏شبهه مى‏گفتند ما فقط چشم‏بندى شده‏ايم، بلكه قومى جادوزده هستيم‏
فولادوند: قطعا مى گفتند در حقيقت ما چشم‏بندى شده‏ ايم بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‏ ايم
قمشه‌ای: باز هم خواهند گفت: چشمان ما را فرو بسته‌اند، بلکه در ما سحر و جادویی به کار برده‌اند.
مکارم شیرازی: باز مي‏گويند: ما را چشم بندي كرده‏ اند! بلكه ما (سر تا پا) سحر شده‏ ايم!!
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿۱۶﴾
انصاریان: به راستی که ما در آسمان، برج هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان [به شکل صورت های فلکی] آراستیم.
خرمشاهی: و به راستى در آسمان برجهايى آفريديم و آن را در چشم تماشاگران آراستيم‏
فولادوند: و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم
قمشه‌ای: و همانا ما در آسمان کاخهای بلند برافراشتیم و بر چشم بینایان عالم آن کاخها را به زیب و زیور بیاراستیم.
مکارم شیرازی: ما در آسمان برجهائي قرار داديم، و آنرا براي بينندگان تزيين كرديم.
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿۱۷﴾
انصاریان: و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم.
خرمشاهی: و از [دستبرد] هر شيطان مطرودى محفوظ داشتيم‏
فولادوند: و آن را از هر شيطان رانده‏ شده‏ اى حفظ كرديم
قمشه‌ای: و آن را از (دستبرد) هر شیطان مردودی محفوظ داشتیم.
مکارم شیرازی: و آنرا از هر شيطان مطرودي حفظ نموديم.
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
انصاریان: مگر آنکه دزدانه [خبرهای عالم بالا را] بشنود، که شهابی روشن او را دنبال می کند.
خرمشاهی: مگر كسى كه دزدانه [رازى‏] بشنود، كه شهابى روشن در پى او خواهد افتاد
فولادوند: مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى ‏كند
قمشه‌ای: لیکن هر شیطانی برای سرقت سمع (یعنی برای دزدیدن و دریافتن سخن فرشتگان عالم بالا) به آسمان نزدیک شود تیر شهاب و شعله آسمانی او را تعقیب کند.
مکارم شیرازی: مگر آنها كه استراق سمع كنند كه شهاب مبين آنان را تعقيب مي‏كند (و مي‏راند)
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ ﴿۱۹﴾
انصاریان: و زمین را گستراندیم و در آن کوه های استوار افکندیم، واز هر گیاه موزون وسنجیده ای در آن رویاندیم.
خرمشاهی: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار در انداختيم و در آن از هر چيز سنجيده‏اى رويانيديم‏
فولادوند: و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‏ اى در آن رويانيديم
قمشه‌ای: و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوههای عظیم بر نهادیم و در آن از هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم.
مکارم شیرازی: و زمين را گسترديم، و در آن كوههاي ثابتي افكنديم، و از هر گياه موزون در آن رويانديم.
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ ﴿۲۰﴾
انصاریان: و در آن برای شما و کسانی که روزی دهنده آنان نیستید، انواع وسایل و ابزار معیشت قرار دادیم.
خرمشاهی: و در آن براى شما و براى آنان كه شما روزى‏دهشان نيستيد، زيستمايه‏ها پديد آورديم‏
فولادوند: و براى شما و هر كس كه شما روزى ‏دهنده او نيستيد در آن وسايل زندگى قرار داديم
قمشه‌ای: و در این زمین هم لوازم معاش و زندگانی شما را مهیا کردیم و هم بر سایر حیوانات که شما به آنها روزی نمی‌دهید قوت و غذا فراهم ساختیم.
مکارم شیرازی: و براي شما انواع وسايل زندگي در آن قرار داديم، و همچنين براي كساني كه شما نمي‏توانيد به آنها روزي دهيد.
وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿۲۱﴾
انصاریان: و هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزانه هایش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معین نازل نمی کنیم.
خرمشاهی: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏هايش نزد ماست، و جز به اندازه معين از آن پديد نمى‏آوريم‏
فولادوند: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه ‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ اى معين فرو نمى‏ فرستيم
قمشه‌ای: و هیچ چیز در عالم نیست جز آنکه منبع و خزانه آن نزد ماست ولی ما از آن بر عالم خلق الاّ به قدر معین (که مصلحت است) فرو نمی‌فرستیم.
مکارم شیرازی: خزائن همه چيز نزد ما است ولي ما جز به اندازه معين آنرا نازل نمي‏كنيم.
وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ ﴿۲۲﴾
انصاریان: و بادها را باردار کننده فرستادیم، و از آسمان آبی نازل کردیم و شما را با آن سیراب ساختیم و شما ذخیره کننده آن نیستید.
خرمشاهی: و بادهاى بارآور را فرستاديم و از آسمان آبى فرو فرستاديم، آنگاه شما را از آن سيراب كرديم و شما خزانه‏دار آن نيستيد
فولادوند: و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان آبى نازل كرديم پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه‏ دار آن نيستيد
قمشه‌ای: و ما بادهای باردار کننده (رحم طبیعت) را فرستادیم، آن‌گاه باران را از آسمان فرود آوردیم تا به آن آب، شما را سیراب گردانیدیم و گر نه شما نمی‌توانستید آبهایی (برای وقت حاجت خود در هر جای زمین از کوه و دره و بیابان و صحرا) منبع ساخته و جاری سازید.
مکارم شیرازی: ما بادها را براي تلقيح (ابرها و بهم پيوستن و بارور ساختن آنها) فرستاديم، و از آسمان آبي نازل كرديم با آن سيراب ساختيم، در حالي كه شما توانائي حفظ و نگهداري آن را نداشتيد.
وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿۲۳﴾
انصاریان: و یقیناً ماییم که حیات می دهیم، و می میرانیم و ما وارث [جهان و جهانیان] هستیم.
خرمشاهی: و ماييم كه زنده مى‏داريم و مى‏ميرانيم و ما بازمانده [جاويد]ايم‏
فولادوند: و بى‏ ترديد اين ماييم كه زنده مى ‏كنيم و مى‏ ميرانيم و ما وارث [همه] هستيم
قمشه‌ای: و محققا ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم و وارث (همه خلق که فانی می‌شوند) ما هستیم.
مکارم شیرازی: مائيم كه زنده مي‏كنيم و مي‏ميرانيم و وارث (همه جهان) ما هستيم.
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ﴿۲۴﴾
انصاریان: و بی تردید [حالات، اعمال و شمار] پیشینیانِ شما و آیندگانتان را می دانیم.
خرمشاهی: و پيشينيان و پسينيان‏شما را به خوبى مى‏شناسيم‏
فولادوند: و به يقين پيشينيان شما را شناخته‏ ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته‏ ايم
قمشه‌ای: و البته ما به همه گذشتگان و آیندگان شما آگاهی کامل داریم.
مکارم شیرازی: ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متاخران را.
وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۲۵﴾
انصاریان: و مسلماً پروردگار توست که محشورشان می کند؛ زیرا او حکیم و داناست.
خرمشاهی: و بى‏گمان پروردگارت آنان را محشور مى‏گرداند، كه او فرزانه داناست‏
فولادوند: و مسلما پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد چرا كه او حكيم داناست
قمشه‌ای: و البته خدای تو همه خلایق را در قیامت محشور خواهد کرد، که کار او از روی علم و حکمت است.
مکارم شیرازی: پروردگار تو قطعا همه را (در قيامت) جمع و محشور مي‏كند چرا كه حكيم و دانا است.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۶﴾
انصاریان: و ما انسان را از گِلی خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، آفریدیم.
خرمشاهی: و انسان [/ آدم‏] را از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك آفريده‏ايم‏
فولادوند: و در حقيقت انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريديم
قمشه‌ای: و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم.
مکارم شیرازی: ما انسانرا از گل خشكيده‏ اي كه از گل بدبوي (تيره رنگي) گرفته شده بود آفريديم.
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾
انصاریان: و جن را پیش از آن از آتشی سوزان و بی دود پدید آوردیم.
خرمشاهی: و پيشتر جن [/ابليس‏] را از آتشباد آفريده بوديم‏
فولادوند: و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى ‏دود خلق كرديم
قمشه‌ای: و طایفه دیوان را پیشتر از آتش گدازنده، خلق کردیم.
مکارم شیرازی: و جن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۸﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری از گِل خشک که برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ است، می آفرینم.
خرمشاهی: و چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان فرمود من آفريننده انسانى از گل خشك بازمانده از لجنى بويناك هستم‏
فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو خواهم آفريد
قمشه‌ای: و (یاد آر) آن گاه که پروردگارت به فرشتگان عالم اظهار فرمود که من بشری از ماده گل و لای کهنه متغیر، خلق خواهم کرد.
مکارم شیرازی: بخاطر بياور هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشر را از گل خشكيده‏ اي كه از گل بدبوئي گرفته شده بود خلق مي‏كنم.
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾
انصاریان: پس چون او را درست و نیکو گردانم و از روح خود در او بدمم، برای او سجده کنان بیفتید.
خرمشاهی: پس چون او را سامان دادم و در آن از روح خود دميدم در برابر او به سجده در افتيد
فولادوند: پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد
قمشه‌ای: پس چون آن (عنصر) را معتدل بیارایم و در آن از روح خویش بدمم همه (از جهت حرمت و عظمت آن روح الهی) بر او سجده کنید.
مکارم شیرازی: هنگامي كه كار آنرا بپايان رسانيدم و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم همگي براي او سجده كنيد.
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۳۰﴾
انصاریان: پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند.
خرمشاهی: آنگاه فرشتگان همگى سجده بردند
فولادوند: پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند
قمشه‌ای: پس همه فرشتگان سجده کردند.
مکارم شیرازی: فرشتگان همگي و بدون استثناء سجده كردند.
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿۳۱﴾
انصاریان: مگر ابلیس که از اینکه با سجده کنان باشد، امتناع کرد.
خرمشاهی: مگر ابليس كه از اينكه از سجده‏كنندگان باشد، سر باززد
فولادوند: جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجده‏ كنندگان باشد
قمشه‌ای: مگر ابلیس که از همراهی با سجده کنندگان امتناع ورزید.
مکارم شیرازی: جز ابليس كه ابا كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد.
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿۳۲﴾
انصاریان: [خدا] گفت: ای ابلیس! تو را چه شده که با سجده کنان نیستی؟
خرمشاهی: فرمود اى ابليس تو را چه مى‏شود كه از سجده‏كنندگان نيستى؟
فولادوند: فرمود اى ابليس تو را چه شده است كه با سجده‏ كنندگان نيستى
قمشه‌ای: خدا فرمود که ای شیطان، برای چه تو با ساجدان عالم سر فرود نیاوردی؟
مکارم شیرازی: (خداوند) فرمود اي ابليس چرا با سجده كنندگان نيستي.
قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۳۳﴾
انصاریان: گفت: من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک و برگرفته از لجنی متعفّن و تیره رنگ آفریدی، سجده کنم!!
خرمشاهی: گفت من كسى نيستم كه به انسانى كه از گل خشك بازمانده از لجنى بويناكش آفريده‏اى، سجده برم‏
فولادوند: گفت من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريده‏ اى سجده كنم
قمشه‌ای: شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل و لای کهنه متغیر خلقت کرده‌ای سجده نخواهم کرد.
مکارم شیرازی: گفت من هرگز براي بشري كه او را از خاك خشكيده‏ اي كه از گل بدبوئي گرفته شده است آفريده‏ اي سجده نخواهم كرد!
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۳۴﴾
انصاریان: [خدا] گفت: از این [جایگاه والا که مقام مقربان است] بیرون رو که رانده شده ای،
خرمشاهی: فرمود پس از آن [بهشت‏] بيرون شو كه تو مطرودى‏
فولادوند: فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده‏ شده‏ اى
قمشه‌ای: خدا هم (به او قهر و عتاب) فرمود که از صف ساجدان (و از بهشت مطیعان) خارج شود که تو رانده درگاه ما شدی.
مکارم شیرازی: فرمود از صف آنها (فرشتگان) بيرون رو كه رانده درگاه مائي.
وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿۳۵﴾
انصاریان: و بی تردید تا روز قیامت لعنت بر تو خواهد بود.
خرمشاهی: و تا روز جزا بر تو لعنت باد
فولادوند: و تا روز جزا بر تو لعنت باشد
قمشه‌ای: و لعنت ما تا روز جزا بر تو محقق و حتمی گردید.
مکارم شیرازی: و لعنت (و دوري از رحمت حق) بر تو خواهد بود تا روز قيامت.
قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۳۶﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزی که [همگان] برانگیخته می شوند، مهلت ده.
خرمشاهی: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه [همگان‏] برانگيخته شوند، مهلت ده‏
فولادوند: گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده
قمشه‌ای: شیطان از خدا درخواست کرد که پروردگارا، پس مرا تا روز قیامت که خلق مبعوث می‌شوند مهلت و طول عمر عطا فرما.
مکارم شیرازی: گفت پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار).
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿۳۷﴾
انصاریان: [خدا] گفت: تو از مهلت یافتگانی،
خرمشاهی: فرمود تو از مهلت يافتگانى‏
فولادوند: فرمود تو از مهلت‏ يافتگانى
قمشه‌ای: خدا فرمود: آری تو را مهلت خواهد بود.
مکارم شیرازی: فرمود تو از مهلت يافتگاني.
إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۳۸﴾
انصاریان: تا روز [آن] وقت معین.
خرمشاهی: تا روز و هنگام معين‏
فولادوند: تا روز [و] وقت معلوم
قمشه‌ای: تا به وقت معین و روز معلوم (شاید مرا تا قیامت یا نفخه صور اول یا ظهور دولت ولی عصر یا ظهور حکومت عقل انسان بر نفس و هوای او باشد).
مکارم شیرازی: (اما نه تا روز رستاخيز بلكه) تا روز و وقت معيني.
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۳۹﴾
انصاریان: گفت: پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه نمودی، من هم یقیناً [همه کارهای زشت را] در زمین برای آنان می آرایم [تا ارتکاب زشتی ها برای آنان آسان شود] و مسلماً همه را گمراه می کنم.
خرمشاهی: گفت پروردگارا از آنجا كه مرا فريفتى، در روى زمين در نظر آنان [بدى را نيك‏] خواهم آراست، و همگى آنان را به گمراهى خواهم كشاند
فولادوند: گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى ‏آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت
قمشه‌ای: شیطان گفت: خدایا، چنانکه مرا به گمراهی و هلاکت کشاندی من نیز در زمین (هر باطلی را) در نظر فرزندان آدم جلوه می‌دهم (تا از یاد تو غافل شوند) و همه آنها را به گمراهی و هلاکت خواهم کشاند.
مکارم شیرازی: گفت پروردگارا! بخاطر اينكه مرا گمراه ساختي من نعمتهاي مادي را در زمين در نظر آنها تزيين مي‏دهم و همگي را گمراه خواهم ساخت!
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿۴۰﴾
انصاریان: مگر [آن] بندگانت را که خالص شدگانِ [از هر نوع آلودگی ظاهری و باطنی] اند.
خرمشاهی: مگر آن بندگان اخلاص يافته‏ات را
فولادوند: مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را
قمشه‌ای: به جز بندگان پاک و برگزیده تو را.
مکارم شیرازی: مگر بندگان مخلصت،
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿۴۱﴾
انصاریان: خدا فرمود: این [پیراسته شدن از هر ناخالصی] راهی است مستقیم [که تحقّقش در وجود بندگان مخلصم] برعهده من [است.]
خرمشاهی: فرمود اين راهى است كه تا به پيشگاه من مستقيم است‏
فولادوند: فرمود اين راهى است راست [كه] به سوى من [منتهى مى ‏شود]
قمشه‌ای: خدا فرمود: همین (اخلاص و پاکی سریرت) راه مستقیم به (درگاه رضای) من است.
مکارم شیرازی: فرمود اين راه مستقيم من است (و سنت هميشگيم)...
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿۴۲﴾
انصاریان: قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطی نیست، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند.
خرمشاهی: بدان كه بر بندگان [خالص‏] من دست نخواهى يافت، مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى كنند
فولادوند: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند
قمشه‌ای: و هرگز تو را بر بندگان (برگزیده) من تسلط و غلبه نخواهد بود لیکن اقتدار و سلطه تو بر مردم گمراهی است که پیرو تو شوند.
مکارم شیرازی: كه بر بندگانم تسلط نخواهي يافت مگر گمراهاني كه از تو پيروي مي‏كنند.
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۴۳﴾
انصاریان: و مسلماً دوزخ، وعده گاه همگی آنان است.
خرمشاهی: و بى‏گمان جهنم ميعادگاه همگى آنان است‏
فولادوند: و قطعا وعده‏ گاه همه آنان دوزخ است
قمشه‌ای: و البته وعده‌گاه جمیع آن مردم گمراه نیز آتش دوزخ خواهد بود.
مکارم شیرازی: و جهنم ميعادگاه همه آنها است.
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿۴۴﴾
انصاریان: برای آن هفت در است، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده اند.
خرمشاهی: كه هفت طبقه دارد و بخشى جدا كرده از آنان خاص هر طبقه است‏
فولادوند: [دوزخى] كه براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مى ‏شوند]
قمشه‌ای: که آن دوزخ را هفت در است که هر دری برای ورود دسته‌ای از گمراهان معین گردیده است.
مکارم شیرازی: هفت در دارد و براي هر دري گروه معيني از آنها تقسيم شده‏ اند!
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۴۵﴾
انصاریان: به یقین، پرهیزکاران در بهشت ها و چشمه سارها هستند.
خرمشاهی: [اما] پرهيزگاران در باغها[ى بهشتى‏] و چشمه‏سارانند
فولادوند: بى‏ گمان پرهيزگاران در باغها و چشمه ‏سارانند
قمشه‌ای: البته اهل تقوا در باغها و نهرهای جاری خواهند بود.
مکارم شیرازی: پرهيزگاران در باغها(ي سر سبز بهشت) و در كنار چشمه‏ هاي آن هستند.
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ ﴿۴۶﴾
انصاریان: [به آنان گویند:] با سلامت و امنیت وارد آنجا شوید.
خرمشاهی: [به آنان گويند] به سلامت و در امن و امان به آنجا درآييد
فولادوند: [به آنان گويند] با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد
قمشه‌ای: (به آنها خطاب شود که) شما با درود و سلام و با کمال ایمنی و احترام به بهشت ابد وارد شوید.
مکارم شیرازی: (فرشتگان الهي به آنها مي‏گويند) داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت.
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ ﴿۴۷﴾
انصاریان: و آنچه از دشمنی و کینه در سینه هایشان بوده برکنده ایم که برادروار بر تخت هایی روبروی یکدیگرند.
خرمشاهی: و از سينه‏هاى آنان هر گونه كينه‏اى را مى‏زداييم، و دوستانه بر تختها روياروى بنشينند
فولادوند: و آنچه كينه [و شائبه ‏هاى نفسانى] در سينه‏ هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته‏ اند
قمشه‌ای: و ما آیینه دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند به کلی پاک و پاکیزه ساختیم و همه برادروار روبروی یکدیگر بر تختهای عزت بنشینند.
مکارم شیرازی: هر گونه غل (حسد و كينه و عداوت و خيانت) از سينه آنها بر ميكنيم (و روحشانرا پاك ميكنيم) در حالي كه همه برادرند و بر سريرها روبروي يكديگر قرار دارند.
لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِينَ ﴿۴۸﴾
انصاریان: در آنجا خستگی و رنجی به آنان نمی رسد و هیچ گاه از آنجا اخراج نمی شوند.
خرمشاهی: نه به آنان در آنجا خستگى و ماندگى رسد، و نه از آنجا بيرونشان كنند
فولادوند: نه رنجى در آنجا به آنان مى ‏رسد و نه از آنجا بيرون رانده مى ‏شوند
قمشه‌ای: در حالتی که هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از آن بهشت ابد بیرونشان نکنند.
مکارم شیرازی: هرگز خستگي و تعب به آنها نميرسد و هيچگاه از آن اخراج نميگردند.
نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۴۹﴾
انصاریان: به بندگانم خبر ده که یقیناً من [نسبت به مؤمنان] بسیار آمرزنده و مهربانم.
خرمشاهی: به بندگان من خبر ده كه من آمرزگار مهربانم‏
فولادوند: به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان
قمشه‌ای: (ای رسول ما) بندگان مرا آگاه ساز که من بسیار آمرزنده و مهربانم.
مکارم شیرازی: بندگانم را آگاه كن كه من غفور و رحيمم.
وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ ﴿۵۰﴾
انصاریان: و اینکه عذابم [برای مجرمان] همان عذاب دردناک است.
خرمشاهی: و [در جاى خود] عذاب من هم عذابى دردناك است‏
فولادوند: و اينكه عذاب من عذابى است دردناك
قمشه‌ای: و نیز عذاب من بسیار سخت و دردناک است.
مکارم شیرازی: (و نيز آنها را آگاه كن كه) عذاب و كيفر من عذاب دردناكي است.
وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ ﴿۵۱﴾
انصاریان: و نیز آنان را از مهمانان ابراهیم خبر ده.
خرمشاهی: و به آنان از مهما[نا]ن ابراهيم خبر ده‏
فولادوند: و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده
قمشه‌ای: و هم بندگانم را از حکایت (فرشتگان) مهمانان ابراهیم آگاه ساز.
مکارم شیرازی: و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاي ابراهيم خبر ده.
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ ﴿۵۲﴾
انصاریان: هنگامی که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما ترسانیم.
خرمشاهی: هنگامى كه [فرشتگان‏] بر او وارد شدند و سلام گفتند، گفت ما از شما هراسانيم‏
فولادوند: هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهيم] گفت ما از شما بيمناكيم
قمشه‌ای: که چون آن مهمانان بر ابراهیم وارد شدند و بر او سلام دادند ابراهیم (مضطرب شده) گفت: ما از شما (که بدون اذن و بی‌موقع بر ما در آمدید) بیمناکیم.
مکارم شیرازی: هنگامي كه بر او وارد شدند و سلام گفتند (ابراهيم) گفت ما از شما بيمناكيم!
قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ ﴿۵۳﴾
انصاریان: گفتند: نترس که ما تو را به پسری دانا مژده می دهیم.
خرمشاهی: گفتند مترس ما تو را به فرزندى دانا بشارت مى‏دهيم‏
فولادوند: گفتند مترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى‏ دهيم
قمشه‌ای: فرشتگان گفتند: هیچ مترس که ما آمده‌ایم تو را به پسری دانا بشارت دهیم.
مکارم شیرازی: گفتند نترس ما تو را به پسري دانا بشارت مي‏دهيم.
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿۵۴﴾
انصاریان: گفت: آیا با آنکه پیری به من رسید، مژده ام می دهید؟ به چه مژده می دهید؟
خرمشاهی: گفت با وجود اينكه پيرى من بالا گرفته است به من بشارت مى‏دهيد، چگونه بشارتى به من مى‏دهيد؟
فولادوند: گفت آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مى‏ دهيد به چه بشارت مى‏ دهيد
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: آیا مرا در این سن پیری مژده فرزند می‌دهید؟ نشانه این مژده چیست؟
مکارم شیرازی: گفت آيا به من بشارت ميدهيد با اينكه پير شده‏ ام ؟ به چه چيز بشارت ميدهيد؟
قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ ﴿۵۵﴾
انصاریان: گفتند: تو را به بشارتی درست و به حق [که واقع شدنی است] مژده دادیم؛ بنابراین از ناامیدان مباش.
خرمشاهی: گفتند ما به راستى و درستى به تو بشارت مى‏دهيم، از نوميدان مباش‏
فولادوند: گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش
قمشه‌ای: گفتند: ما تو را به حق و حقیقت بشارت دادیم و تو هرگز نومید مباش.
مکارم شیرازی: گفتند تو را به حق بشارت داديم، از مايوسان مباش!
قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿۵۶﴾
انصاریان: گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!
خرمشاهی: گفت و جز گمراهان كسى از رحمت پروردگارش نوميد نمى‏شود
فولادوند: گفت چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مى ‏شود
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: به جز مردم گمراه چه کسی از لطف خدای خود نومید می‌شود؟
مکارم شیرازی: گفت چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش مايوس ‍ ميشود.
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۵۷﴾
انصاریان: [سپس] گفت: ای فرستادگان! کار مهم شما چیست؟
خرمشاهی: گفت اى فرشتگان حال، كار و بار شما چيست؟
فولادوند: [سپس] گفت اى فرشتگان [ديگر] كارتان چيست
قمشه‌ای: آن گاه ابراهیم پرسش کرد که ای رسولان حق، باز گویید که بر چه کار مبعوث شده‌اید؟
مکارم شیرازی: (سپس) گفت ماءموريت شما چيست اي فرستادگان خدا؟
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ ﴿۵۸﴾
انصاریان: گفتند: ما به سوی قومی گنهکار فرستاده شده ایم [تا نابودشان کنیم.]
خرمشاهی: گفتند ما به سروقت قومى گنهكار فرستاده شده‏ايم‏
فولادوند: گفتند ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شده‏ ايم
قمشه‌ای: فرشتگان پاسخ دادند که ما بر هلاک قومی زشتکار فرستاده شده‌ایم.
مکارم شیرازی: گفتند ما به سوي يك قوم گنهكار ماءموريت پيدا كرده‏ ايم (تا آنها را هلاك كنيم).
إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۹﴾
انصاریان: مگر خاندان لوط را که قطعاً همه آنان را نجات می دهیم،
خرمشاهی: غير از آل لوط كه ما رهاننده همگى آنان هستيم‏
فولادوند: مگر خانواده لوط كه ما قطعا همه آنان را نجات مى‏ دهيم
قمشه‌ای: (که آن قوم مجرم لوطند که به جرم عمل بد هلاک شوند) مگر اهل بیت لوط که همه آنها را از بلا نجات خواهیم داد.
مکارم شیرازی: مگر خاندان لوط كه همگي آنها را نجات خواهيم داد...
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ ﴿۶۰﴾
انصاریان: مگر همسرش را که [به سبب روی گردانی اش از حق] مقدّر کرده ایم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان] باشد.
خرمشاهی: مگر همسرش كه مقدر كرده‏ايم كه از واپس‏ماندگان [در عذاب‏] باشد
فولادوند: جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد
قمشه‌ای: جز زن لوط که آن هم (چون با بدان همدست است) چنین مقرر داشتیم که از بازماندگان باشد (و با زشتکاران هلاک شود).
مکارم شیرازی: بجز همسرش كه مقدر داشتيم از بازماندگان (در شهر و هلاك شوندگان) باشد.
فَلَمَّا جَاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿۶۱﴾
انصاریان: پس هنگامی که فرستادگان خدا نزد خاندان لوط آمدند،
خرمشاهی: آنگاه چون فرشتگان به نزد آل لوط آمدند
فولادوند: پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند
قمشه‌ای: و چون فرشتگان بر لوط و خانواده او وارد شدند.
مکارم شیرازی: هنگامي كه فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند...
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ ﴿۶۲﴾
انصاریان: لوط گفت: بی تردید شما گروهی ناشناخته اید.
خرمشاهی: [لوط] گفت شما گروهى ناشناس هستيد
فولادوند: [لوط] گفت‏ شما مردمى ناشناس هستيد
قمشه‌ای: لوط با فرشتگان گفت: شما اشخاصی نا آشنایید!
مکارم شیرازی: (لوط) گفت شما گروه ناشناسي هستيد!
قَالُوا بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿۶۳﴾
انصاریان: گفتند: [نه، ما آشنا هستیم] با چیزی نزد تو آمده ایم که قومت همواره در آن تردید داشتند.
خرمشاهی: گفتند نه، بلكه ما چيزى را كه آنان در آن ترديد مى‏كردند، براى تو آورده‏ايم‏
فولادوند: گفتند [نه] بلكه براى تو چيزى آورده‏ ايم كه در آن ترديد میکردند
قمشه‌ای: فرشتگان پاسخ دادند که ما بر انجام چیزی (یعنی وعده عذاب) که قومت در آن به شک و انکار بودند فرستاده شدیم.
مکارم شیرازی: گفتند ما همان چيزي را براي تو آورده‏ ايم كه آنها (كافران) در آن ترديد داشتند (ما ماءور عذابيم).
وَأَتَيْنَاكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۶۴﴾
انصاریان: و ما واقعیتی قطعی و مسلّم را [که همان عذاب الهی است، جهت نابودی مردم] برای تو آورده ایم و یقیناً راستگوییم.
خرمشاهی: و [همان‏] حق را برايت آورده‏ايم و ما راستگوييم‏
فولادوند: و حق را براى تو آورده‏ ايم و قطعا ما راستگويانيم
قمشه‌ای: و به حق و راستی به سوی تو آمده‌ایم و آنچه گوییم صدق محض است.
مکارم شیرازی: ما واقعيت مسلمي را براي تو آورده‏ ايم و راست ميگوئيم.
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿۶۵﴾
انصاریان: پس [چون] پاره ای از شب [گذشت] خاندانت را کوچ ده و خودت دنبال آنان برو و هیچ یک از شما [به شهر] بازنگردد، و آنجا که مأمور هستید، بروید.
خرمشاهی: پس پاسى از شب گذشته، خانواده‏ات را همراه ببر و از پى آنان روان شو، و هيچ يك از شما باز پس ننگرد، و به جايى كه به شما دستور داده مى‏شود روانه شويد
فولادوند: پس پاسى از شب [گذشته] خانواده‏ ات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مى ‏شود برويد
قمشه‌ای: پس تو ای لوط، خانواده‌ات را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و خود از پی آنان روانه شو و هیچ یک از شما باز پس ننگرد بلکه بدان سو که مأمورید به سرعت روان شوید.
مکارم شیرازی: بنابر اين خانواده‏ ات را در اواخر شب با خود بردار و از اينجا ببر، تو بدنبال سر آنها حركت كن، احدي از شما به پشت سر خويش ننگرد. و به همانجا كه ماءمور هستيد برويد.
وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلَاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ ﴿۶۶﴾
انصاریان: ما [کیفیت] این حادثه [بزرگ] را به او وحی کردیم که هنگامی که مجرمان وارد صبح شوند، بنیادشان برکنده خواهد شد.
خرمشاهی: و اين امر را با او در ميان گذاشتيم كه بامدادان ريشه اينان بركنده خواهد شد
فولادوند: و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد
قمشه‌ای: و بر او این فرمان را وحی کردیم که قومت تا آخرین افراد، صبحگاه هلاک می‌شوند.
مکارم شیرازی: و ما به لوط اين موضوع را وحي فرستاديم كه صبحگاهان همه آنها ريشه كن خواهند شد.
وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ ﴿۶۷﴾
انصاریان: و اهل شهر [با آگاه شدن از مهمانان لوط] شادی کنان [به خانه لوط] آمدند.
خرمشاهی: و [از سوى ديگر] مردم شهر شادى كنان باز آمدند
فولادوند: و مردم شهر شادى‏ كنان روى آوردند
قمشه‌ای: و (در آن شب که فرشتگان به شکل جوانهای زیبا به خانه لوط در آمدند) قوم لوط آگاه شده خوشحال (به خیال کامرانی به خانه او) آمدند.
مکارم شیرازی: (از سوي ديگر) اهل شهر (با خبر شدند و به سوي خانه لوط) آمدند در حالي كه به يكديگر بشارت ميدادند.
قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ ﴿۶۸﴾
انصاریان: لوط گفت: اینان مهمانان منند، آبروی مرا نبرید.
خرمشاهی: [لوط] گفت اينان مهمانان من هستند، مرا رسوا مسازيد
فولادوند: [لوط] گفت اينان مهمانان منند مرا رسوا مكنيد
قمشه‌ای: لوط به قوم خود گفت: این جوانان در منزل من مهمانند، مرا شرمسار مکنید.
مکارم شیرازی: (لوط) گفت اينها ميهمانان منند، آبروي مرا نريزيد!
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ ﴿۶۹﴾
انصاریان: از خدا پروا کنید و مرا [نزد مهمانانم] خوار و بی مقدار نسازید.
خرمشاهی: و از خداوند پروا كنيد و مرا خوار و خفيف مسازيد
فولادوند: و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد
قمشه‌ای: و از خدا بترسید و مرا خجل مگردانید.
مکارم شیرازی: و از خدا بپرهيزيد و مرا شرمنده نسازيد!
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿۷۰﴾
انصاریان: گفتند: مگر ما تو را [از مهمان کردن] مردمان نهی نکردیم؟
خرمشاهی: گفتند مگر تو را از [مهمان كردن‏] مردمان نهى نكرده بوديم؟
فولادوند: گفتند آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم
قمشه‌ای: قوم گفتند: مگر ما تو را از (میزبانی و حمایت) عالمیان منع نکردیم؟
مکارم شیرازی: گفتند مگر ما تو را از جهانيان نهي نكرديم (و نگفتيم احدي را به ميهماني نپذير!).
قَالَ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۷۱﴾
انصاریان: [لوط] گفت: اگر می خواهید [کار درست و معقولی] انجام دهید، اینان دختران منند [که برای ازدواج مناسبند.]
خرمشاهی: گفت اگر [از طريق مشروع‏] كارى داريد، اينها دختران من هستند
فولادوند: گفت اگر مى‏ خواهيد [كارى مشروع] انجام دهيد اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد]
قمشه‌ای: لوط به قوم خود گفت: من این دخترانم را به نکاح شما می‌دهم تا اگر خیال عملی دارید انجام دهید.
مکارم شیرازی: گفت دختران من حاضرند اگر مي‏خواهيد كار صحيحي انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگي بپرهيزيد).
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۷۲﴾
انصاریان: [ای پیامبر!] به جان تو سوگند، آنان در مستی خود فرو رفته و سرگردان بودند.
خرمشاهی: سوگند به جان تو كه آنان [قوم لوط] در سر مستى‏شان سرگشته بودند
فولادوند: به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند
قمشه‌ای: (ای محمد) به جان تو قسم که این مردم دنیا همیشه مست شهوات نفسانی و به حیرت و غفلت و گمراهی خواهند بود.
مکارم شیرازی: بجانت سوگند اينها در مستي خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده‏ اند).
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿۷۳﴾
انصاریان: پس به هنگام طلوع آفتاب، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت.
خرمشاهی: آنگاه هنگام طلوع آفتاب، بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت‏
فولادوند: پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت
قمشه‌ای: باری، قوم لوط هنگام طلوع آفتاب به صیحه آسمانی همه هلاک شدند.
مکارم شیرازی: سرانجام بهنگام طلوع آفتاب صيحه (مرگبار، بصورت صاعقه يا زمين لرزه) آنها را فرو گرفت.
فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ ﴿۷۴﴾
انصاریان: در نتیجه آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنان سنگ هایی از جنس سنگِ گل باراندیم.
خرمشاهی: و آن را زير و زبر كرديم و بر آن سنگپاره‏هايى از سنگ گل فرو باريديم‏
فولادوند: و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گل بارانديم
قمشه‌ای: و شهر و دیار آنها را زیر و زبر ساخته و آن قوم را سنگباران عذاب کردیم.
مکارم شیرازی: سپس (شهر و آبادي آنها را زير و رو كرديم) بالاي آنرا پائين قرار داديم و باراني از سنگ بر آنها فرو ريختيم.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿۷۵﴾
انصاریان: قطعاً در این [سرگذشت اَسفبار و حادثه عبرت آموز] نشانه هایی [از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان] برای هوشمندان [که جستجوگر علل حوادث اند] وجود دارد.
خرمشاهی: در اين امر براى اشارت‏دانان مايه‏هاى عبرت است‏
فولادوند: به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست
قمشه‌ای: و در این عذاب هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.
مکارم شیرازی: در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه‏ هائي است براي هوشياران.
وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ ﴿۷۶﴾
انصاریان: و آن [آثار و بقایای شهر ویران شده قوم لوط] بر سر راهی است که پابرجاست.
خرمشاهی: و [آثار] آن [شهر] بر سرراهى پايدار است‏
فولادوند: و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [داير] برجاست
قمشه‌ای: و این ویرانه اکنون بر سر راهی است بر قرار.
مکارم شیرازی: و ويرانه‏ هاي سرزمين آنها بر سر راه (كاروانها) همواره ثابت و برقرار است.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۷۷﴾
انصاریان: مسلماً در این [شهر ویران شده] برای مؤمنان نشانه ای [پندآموز] است.
خرمشاهی: بى‏گمان در اين امر براى مؤمنان مايه عبرت است‏
فولادوند: بى‏ گمان در اين براى مؤمنان عبرتى است
قمشه‌ای: همانا در این عقوبت بدکاران عالم، اهل ایمان را آیت و عبرتی است.
مکارم شیرازی: در اين نشانه‏ اي است براي مؤ منان.
وَإِنْ كَانَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿۷۸﴾
انصاریان: و بی تردید اهل ایکه [قوم شعیب] ستمکار بودند.
خرمشاهی: و اهل ايكه ستمكار بودند
فولادوند: و راستى اهل ايكه ستمگر بودند
قمشه‌ای: و اهل شهر ایکه (قوم شعیب) هم بسیار مردم ستمکاری بودند.
مکارم شیرازی: اصحاب الايكه (صاحبان سرزمينهاي پر درخت - قوم شعيب) مسلما قوم ستمگري بودند.
فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾
انصاریان: در نتیجه از آنان انتقام گرفتیم، و [آثار] دو شهر نابود شده [قوم لوط و شعیب] بر سر جاده ای آشکار قرار دارد.
خرمشاهی: از اين روى از آنان انتقام گرفتيم و آنها بر سر راهى آشكار هستند
فولادوند: پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهى آشكاراست
قمشه‌ای: آنها را نیز به کیفر رسانیدیم، و این هر دو شهر (یعنی شهر سدوم و ایکه یا مدین که دیار قوم لوط و شعیب بود، برای اهل اعتبار) بر رهگذری آشکار قرار دارند.
مکارم شیرازی: ما از آنها انتقام گرفتيم و اين دو (قوم لوط و اصحاب ايكه) شهرهاي ويران شده شان بر سر راه آشكار است!
وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۸۰﴾
انصاریان: و به راستی اهل [دیار] حجر [که سرزمینی میان مدینه و شام است] پیامبران را تکذیب کردند.
خرمشاهی: و به راستى كه "اهل حجر" پيامبران را دروغ‏زن شمردند
فولادوند: و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند
قمشه‌ای: و اصحاب حجر (قوم صالح) هم رسولان را به کلی تکذیب کردند.
مکارم شیرازی: اصحاب الحجر (قوم ثمود) پيامبران را تكذيب كردند.
وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۸۱﴾
انصاریان: و ما آیات و نشانه های خود را به آنان نشان دادیم، ولی از آنان روی گردان شدند.
خرمشاهی: و معجزات خود را به آنان بخشيديم ولى از آنها رويگردان بودند
فولادوند: و آيات خود را به آنان داديم و[لى] از آنها اعراض كردند
قمشه‌ای: و از آیاتی که ما بر آنان فرستادیم رو گردانیدند.
مکارم شیرازی: ما آيات خود را براي آنهاي فرستاديم ولي آنها از آن روي گرداندند.
وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿۸۲﴾
انصاریان: و همواره از کوه ها خانه ها می تراشیدند در حالی که [به خیال خود به سبب استحکام آن خانه ها] ایمن [از حوادث] بودند.
خرمشاهی: و از كوهها خانه‏هايى [براى خود] مى‏تراشيدند كه در امان بمانند
فولادوند: و [براى خود] از كوهها خانه ‏هايى مى‏ تراشيدند كه در امان بمانند
قمشه‌ای: و در کوهها منزل می‌ساختند تا از خطر ایمن باشند.
مکارم شیرازی: آنها خانه‏ هاي امن و اماني در دل كوهها مي‏تراشيدند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿۸۳﴾
انصاریان: پس هنگامی که به صبح درآمدند، صدایی [مرگبار و وحشتناک و غرّشی سهمگین] آنان را فرا گرفت.
خرمشاهی: آنگاه بامدادان بانگ مرگبار آنان را فرو گرفت‏
فولادوند: پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت
قمشه‌ای: پس صبحگاهی صیحه عذاب (قهر ما) همه آنها را نابود کرد.
مکارم شیرازی: اما سرانجام صيحه (مرگبار) صبحگاهان آنها را فرو گرفت.
فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۸۴﴾
انصاریان: و آنچه [از بناهای محکم و استواری که] فراهم می آوردند، عذاب خدا را از آنان دفع نکرد.
خرمشاهی: و دستاوردشان [عذاب الهى را] از آنان باز نداشت‏
فولادوند: و آنچه به دست مى ‏آوردند به كارشان نخورد
قمشه‌ای: و به فراز کوه با همه ذخائر و ثروت از هلاک ایمن نگردیدند.
مکارم شیرازی: و آنچه را بدست آورده بودند آنان را از عذاب الهي نجات نداد.
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿۸۵﴾
انصاریان: و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دوتاست، جز به حق نیافریدیم، و بی تردید قیامت آمدنی است؛ پس [در برابر ناهنجاری های مردم] گذشتی کریمانه داشته باش.
خرمشاهی: و ما آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست جز به حق نيافريده‏ايم، و قيامت آمدنى است، پس [از آنان‏] در گذر و گذشتى نيكو پيشه كن‏
فولادوند: و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده‏ ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبى صرف نظر كن
قمشه‌ای: و ما آسمانها و زمین و هر چه را که در بین آنهاست جز به حق (و برای مقصودی صحیح و حکمتی بزرگ) خلق نکرده‌ایم، و البته ساعت قیامت (که غرض و مقصود اصلی خلقت شماست) خواهد آمد، اکنون تو (ای رسول ما، از این منکران) نیکو در گذر (یعنی با خلق خوش آنها را به حق دعوت کن و اگر نپذیرند دلتنگ مباش).
مکارم شیرازی: ما آسمان و زمين و آنچه ميان آن دو است، جز به حق نيافريديم، و ساعت موعود (قيامت) قطعا فرا خواهد رسيد، از آنها (دشمنان) به خوبي صرفنظر كن (و آنها را به نادانيهايشان ملامت ننما).
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ﴿۸۶﴾
انصاریان: یقیناً پروردگارت همان آفریننده داناست.
خرمشاهی: همانا پروردگارت آفرينشگر داناست‏
فولادوند: زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست
قمشه‌ای: محققا پروردگار تو آفریننده دانایی است (که بی‌مقصود خلق را نیافریده، البته هر کسی به نتیجه عملش خواهد رسید).
مکارم شیرازی: پروردگار تو آفريننده آگاه است.
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿۸۷﴾
انصاریان: و به راستی که هفت آیه از مثانی [یعنی سوره حمد] و قرآن بزرگ را به تو عطا کردیم.
خرمشاهی: و به راستى كه به تو سبع‏المثانى و [همگى‏] قرآن عظيم را بخشيديم‏
فولادوند: و به راستى به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم
قمشه‌ای: (ای محمد) همانا هفت آیت با ثنا (و دعا که قسمت بین خدا و عبد شده و در هر نماز دو بار خوانده می‌شود، یعنی سوره حمد) و این قرآن با عظمت را بر تو فرستادیم.
مکارم شیرازی: ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم.
لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾
انصاریان: بنابراین به امکانات مادی [و ثروت و اولادی] که برخی از گروه های آنان را از آن برخوردار کردیم، چشم مدوز، و بر آنان [به سبب اینکه پذیرای حق نیستند] اندوه مخور، وپر و بال [لطف و مهربانیِ] خود را برای مؤمنان فرو گیر.
خرمشاهی: به چيزى كه اصنافى از آنان را به آن بهره‏مند گردانده‏ايم، چشم مدوز، و غم‏خوار آنان مباش و با مؤمنان فروتنى كن‏
فولادوند: و به آنچه ما دسته ‏هايى از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساخته‏ ايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر
قمشه‌ای: توبه این ناقابل متاع دنیوی که به طایفه‌ای از مردم کافر دادیم البته چشم مدوز و بر اینان اندوه مخور و اهل ایمان را زیر پر و بال خود گیر (و با کمال حسن خلق بپروران).
مکارم شیرازی: (بنابراين) هرگز چشم خود را به نعمتهاي (مادي) كه به گروههائي از آنها (كفار) داديم ميفكن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگين مباش و بال و پر خود را براي مؤ منين فرود آر.
وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿۸۹﴾
انصاریان: و [به اخلال گران در امر دین] بگو: بی تردید من بیم دهنده آشکارم.
خرمشاهی: و بگو منم كه هشداردهنده آشكارم‏
فولادوند: و بگو من همان هشداردهنده آشكارم
قمشه‌ای: و بگو: من همان رسولم که برای اندرز و ترسانیدن (خلق از عذاب قهر خدا) با دلیلی روشن آمده‌ام.
مکارم شیرازی: و بگو من انذار كننده آشكارم.
كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ ﴿۹۰﴾
انصاریان: [عذابی به سوی شما می فرستیم] همان گونه که بر تفرقه افکنان [در دین] فرستادیم.
خرمشاهی: همچنانكه [عذاب را] بر تفرقه‏گرايان نيز نازل كرده‏ايم‏
فولادوند: همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‏ كنندگان نازل كرديم
قمشه‌ای: آن گونه عذابی که بر کسانی که آیات خدا را قسمت کردند (یعنی یهود و نصاری) نازل نمودیم.
مکارم شیرازی: (ما بر آنها عذابي مي‏فرستيم) همانگونه كه بر تجزيه گران (آيات الهي) فرستاديم.
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ﴿۹۱﴾
انصاریان: همانان که قرآن را بخش بخش کردند [بخشی را پذیرفتند و از پذیرفتن بخشی دیگر روی گرداندند.]
خرمشاهی: كسانى كه قرآن را بخش بخش كردند
فولادوند: همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند]
قمشه‌ای: آنان که قرآن را (به میل خود و غرض فاسد خویش) جزء جزء و پاره پاره کردند (بعضی را قبول و بعضی را رد کردند).
مکارم شیرازی: همانها كه قرآن را تقسيم كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه بر خلاف هوسهايشان بود ترك نمودند)!
فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۹۲﴾
انصاریان: به پروردگارت سوگند، قطعاً از همه آنان بازخواست می کنیم.
خرمشاهی: سوگند به پروردگارت كه از همگى آنان خواهيم پرسيد
فولادوند: پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد
قمشه‌ای: قسم به خدای تو که از همه آنها سخت مؤاخذه خواهیم کرد.
مکارم شیرازی: به پروردگارت سوگند از همه آنها سؤ ال خواهيم كرد...
عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۹۳﴾
انصاریان: از اعمالی که همواره انجام می داده اند.
خرمشاهی: از آنچه مى‏كرده‏اند
فولادوند: از آنچه انجام مى‏ دادند
قمشه‌ای: از آنچه می‌کرده‌اند.
مکارم شیرازی: از آنچه عمل مي‏كردند!
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿۹۴﴾
انصاریان: پس آنچه را به آن مأموری اظهار کن و از مشرکان روی بگردان.
خرمشاهی: پس آنچه دستور يافته‏اى آشكار كن و از مشركان روى بگردان‏
فولادوند: پس آنچه را بدان مامورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب
قمشه‌ای: پس تو آشکارا آنچه مأموری (به خلق) برسان و از مشرکان روی بگردان.
مکارم شیرازی: آشكار آنچه را ماموريت داري بيان كن و از مشركان روي گردان (و به آنها اعتنا نكن)
إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﴿۹۵﴾
انصاریان: که ما [شرّ] استهزا کنندگان را از تو بازداشته ایم.
خرمشاهی: ما تو را از [شر] ريشخندكنندگان كفايت [و حمايت‏] مى‏كنيم‏
فولادوند: كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد
قمشه‌ای: همانا ما تو را از شر استهزا کنندگان محفوظ نمودیم.
مکارم شیرازی: ما شر استهزا كنندگان را از تو دفع خواهيم كرد.
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿۹۶﴾
انصاریان: همانان که با خدا معبود دیگری قرار می دهند، پس خواهند دانست [که مرتکب چه خطای بزرگی شده اند و مستحقّ چه عذابی هستند.]
خرمشاهی: كسانى كه در جنب خداوند به خدايى ديگر قائلند، زودا كه [حقيقت را] بدانند
فولادوند: همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مى‏ دهند پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست
قمشه‌ای: آنان که با خدای یکتا خدایی دیگر قرار دهند، پس به زودی خواهند دانست.
مکارم شیرازی: آنها كه با خدا معبود ديگري قرار دادند اما به زودي مي‏فهمند.
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿۹۷﴾
انصاریان: ما می دانیم که تو از آنچه [مشرکان] می گویند، دلتنگ می شوی.
خرمشاهی: و به خوبى مى‏دانيم كه از آنچه مى‏گويند دلتنگ مى‏شوى‏
فولادوند: و قطعا مى‏ دانيم كه سينه تو از آنچه مى‏ گويند تنگ مى ‏شود
قمشه‌ای: و ما محققا می‌دانیم که تو از آنچه امت (در طعنه و تکذیب تو) می‌گویند سخت دلتنگ می‌شوی.
مکارم شیرازی: ما مي‏دانيم سينه تو از آنچه آنها مي‏گويند تنگ مي‏شود (و تو را سخت ناراحت مي‏كنند).
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴿۹۸﴾
انصاریان: پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش.
خرمشاهی: پس سپاسگزارانه پروردگارت را تسبيح گوى و از ساجدان باش‏
فولادوند: پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده‏ كنندگان باش
قمشه‌ای: پس به ذکر اوصاف کمال پروردگارت تسبیح گو و از نمازگزاران باش (تا به یاد خدا شاد خاطر شوی).
مکارم شیرازی: (براي دفع ناراحتي آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو، و از سجده كنندگان باش.
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿۹۹﴾
انصاریان: و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن.
خرمشاهی: و پروردگارت را بپرست تا تو را مرگ فرارسد
فولادوند: و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد
قمشه‌ای: و دایم به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسد.
مکارم شیرازی: و پروردگارت را عبادت كن تا يقين (مرگ) فرا رسد.