بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْقَارِعَةُ
﴿۱﴾
انصاریان: آن کوبنده
خرمشاهی: درهم كوب فولادوند: كوبنده قمشهای: قارعه. مکارم شیرازی: آن حادثه كوبنده،
مَا الْقَارِعَةُ
﴿۲﴾
انصاریان: چیست آن کوبنده؟
خرمشاهی: درهم كوب چيست؟ فولادوند: چيست كوبنده قمشهای: قارعه چیست؟ (همان روز وحشت و اضطراب مرگ و قیامت است که دلهای خلایق را از ترس در هم کوبد). مکارم شیرازی: و چه حادثه كوبنده اي؟!
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ
﴿۳﴾
انصاریان: و تو چه می دانی آن کوبنده چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى كه درهم كوب چيست؟ فولادوند: و تو چه دانى كه كوبنده چيست قمشهای: و چگونه حالت آن روز هولناک را تصور توانی کرد؟ مکارم شیرازی: و تو چه ميداني كه حادثه كوبنده چيست ؟
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
﴿۴﴾
انصاریان: روزی که مردم [در سراسیمگی] چون پروانه های پراکنده اند
خرمشاهی: روزى كه مردم مانند پروانههاى پراكنده باشند فولادوند: روزى كه مردم چون پروانه[هاى] پراكنده گردند قمشهای: در آن روز سخت، مردم مانند ملخ هر سو پراکنده شوند. مکارم شیرازی: روزي كه مردم مانند پروانه هاي پراكنده به هر سو ميدوند.
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ
﴿۵﴾
انصاریان: و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده گردد!
خرمشاهی: و كوهها مانند پشمهاى زده باشند فولادوند: و كوه ها مانند پشم زده شده رنگين شود قمشهای: و کوهها همچون پشم زده شده متلاشی گردد. مکارم شیرازی: و كوه ها مانند پشم رنگين حلاجي شده ميگردد.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ
﴿۶﴾
انصاریان: اما هرکس اعمال وزن شده اش سنگین و باارزش است؛
خرمشاهی: در آن حال هر كس كفهها[ى اعمال خير]ش سنگينى كند فولادوند: اما هر كه سنجيده هايش سنگين برآيد قمشهای: پس عمل هر کس را در میزان حق وزنی باشد، مکارم شیرازی: (در آن روز) كسي كه ترازوهاي اعمالش سنگين است.
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ
﴿۷﴾
انصاریان: پس او در یک زندگی خوش و پسندیده ای است،
خرمشاهی: او در زندگانى پسنديده است فولادوند: پس وى در زندگى خوشى خواهد بود قمشهای: او در بهشت به آسایش و زندگانی خوش خواهد بود. مکارم شیرازی: در يك زندگي خشنود خواهد بود.
وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ
﴿۸﴾
انصاریان: و اما هرکساعمال وزن شده اش سبک و بی ارزش است،
خرمشاهی: و اما كسى كه كفههايش سبكى يابد فولادوند: و اما هر كه سنجيده هايش سبك بر آيد قمشهای: و عمل هر کس بی قدر و سبک وزن باشد، مکارم شیرازی: و اما كسي كه ترازوهايش سبك است.
فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ
﴿۹﴾
انصاریان: پس جایگاه و پناهگاهش هاویه است،
خرمشاهی: بازگشتگاه او دوزخ است فولادوند: پس جايش هاويه باشد قمشهای: جایگاهش در قعر هاویه (جهنم) است. مکارم شیرازی: پناهگاهش هاويه (دوزخ) است.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ
﴿۱۰﴾
انصاریان: و تو چه می دانی هاویه چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى آن چيست؟ فولادوند: و تو چه دانى كه آن چيست قمشهای: و چگونه سختی هاویه را تصور توانی کرد؟ مکارم شیرازی: و تو چه ميداني هاويه چيست ؟ |
||