ParsQuran
سوره 101: القارعة - جزء 30

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْقَارِعَةُ ﴿۱﴾
انصاریان: آن کوبنده
خرمشاهی: درهم كوب‏
فولادوند: كوبنده
قمشه‌ای: قارعه.
مکارم شیرازی: آن حادثه كوبنده،
مَا الْقَارِعَةُ ﴿۲﴾
انصاریان: چیست آن کوبنده؟
خرمشاهی: درهم كوب چيست؟
فولادوند: چيست كوبنده
قمشه‌ای: قارعه چیست؟ (همان روز وحشت و اضطراب مرگ و قیامت است که دلهای خلایق را از ترس در هم کوبد).
مکارم شیرازی: و چه حادثه كوبنده‏ اي؟!
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ ﴿۳﴾
انصاریان: و تو چه می دانی آن کوبنده چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى كه درهم كوب چيست؟
فولادوند: و تو چه دانى كه كوبنده چيست
قمشه‌ای: و چگونه حالت آن روز هولناک را تصور توانی کرد؟
مکارم شیرازی: و تو چه مي‏داني كه حادثه كوبنده چيست ؟
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿۴﴾
انصاریان: روزی که مردم [در سراسیمگی] چون پروانه های پراکنده اند
خرمشاهی: روزى كه مردم مانند پروانه‏هاى پراكنده باشند
فولادوند: روزى كه مردم چون پروانه[هاى] پراكنده گردند
قمشه‌ای: در آن روز سخت، مردم مانند ملخ هر سو پراکنده شوند.
مکارم شیرازی: روزي كه مردم مانند پروانه‏ هاي پراكنده به هر سو مي‏دوند.
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ ﴿۵﴾
انصاریان: و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده گردد!
خرمشاهی: و كوهها مانند پشمهاى زده باشند
فولادوند: و كوه ‏ها مانند پشم زده‏ شده رنگين شود
قمشه‌ای: و کوهها همچون پشم زده شده متلاشی گردد.
مکارم شیرازی: و كوه‏ ها مانند پشم رنگين حلاجي شده مي‏گردد.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ﴿۶﴾
انصاریان: اما هرکس اعمال وزن شده اش سنگین و باارزش است؛
خرمشاهی: در آن حال هر كس كفه‏ها[ى اعمال خير]ش سنگينى كند
فولادوند: اما هر كه سنجيده ‏هايش سنگين برآيد
قمشه‌ای: پس عمل هر کس را در میزان حق وزنی باشد،
مکارم شیرازی: (در آن روز) كسي كه ترازوهاي اعمالش سنگين است.
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ ﴿۷﴾
انصاریان: پس او در یک زندگی خوش و پسندیده ای است،
خرمشاهی: او در زندگانى پسنديده است‏
فولادوند: پس وى در زندگى خوشى خواهد بود
قمشه‌ای: او در بهشت به آسایش و زندگانی خوش خواهد بود.
مکارم شیرازی: در يك زندگي خشنود خواهد بود.
وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ ﴿۸﴾
انصاریان: و اما هرکساعمال وزن شده اش سبک و بی ارزش است،
خرمشاهی: و اما كسى كه كفه‏هايش سبكى يابد
فولادوند: و اما هر كه سنجيده ‏هايش سبك بر آيد
قمشه‌ای: و عمل هر کس بی قدر و سبک وزن باشد،
مکارم شیرازی: و اما كسي كه ترازوهايش سبك است.
فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ ﴿۹﴾
انصاریان: پس جایگاه و پناهگاهش هاویه است،
خرمشاهی: بازگشتگاه او دوزخ است‏
فولادوند: پس جايش هاويه باشد
قمشه‌ای: جایگاهش در قعر هاویه (جهنم) است.
مکارم شیرازی: پناهگاهش هاويه (دوزخ) است.
وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ ﴿۱۰﴾
انصاریان: و تو چه می دانی هاویه چیست؟
خرمشاهی: و تو چه دانى آن چيست؟
فولادوند: و تو چه دانى كه آن چيست
قمشه‌ای: و چگونه سختی هاویه را تصور توانی کرد؟
مکارم شیرازی: و تو چه مي‏داني هاويه چيست ؟
نَارٌ حَامِيَةٌ ﴿۱۱﴾
انصاریان: آتشی بسیار داغ و سوزاناست.
خرمشاهی: آتشى است [بس‏] سوزان‏
فولادوند: آتشى است‏ سوزنده
قمشه‌ای: هاویه همان آتش سخت سوزنده و گدازنده است.
مکارم شیرازی: آتشي است سوزان.