عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ
﴿۴۴﴾
انصاریان: در حالی که بر تخت هایی روبه روی یکدیگر [تکیه زده اند،]
خرمشاهی: بر روى تختها، رو به روى همديگر فولادوند: بر سريرها در برابر همديگر [مى نشينند] قمشهای: بر تختهای عالی رو به روی یکدیگر نشستهاند. مکارم شیرازی: بر تختها روبروي يكديگر تكيه زده اند.
يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ
﴿۴۵﴾
انصاریان: جامی از نوشیدنی زلال و پاک گرداگردشان می گردانند،
خرمشاهی: براى آنان جامى از شرابى جارى بگردانند [و پيش آرند] فولادوند: با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى آيند قمشهای: (حور و غلمان) با جام شراب طهور بر آنان دور میزنند. مکارم شیرازی: گرداگرد آنها قدحهاي لبريز از شراب طهور را ميگردانند
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ
﴿۴۶﴾
انصاریان: [نوشیدنی] سپید [و درخشنده] و لذت بخش برای نوشندگان،
خرمشاهی: سپيد درخشان و لذتبخش آشامندگان فولادوند: [باده اى] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص] مى دهد قمشهای: شرابی سپید و روشن که آشامندگان لذت کامل برند. مکارم شیرازی: شرابي كه سفيد و درخشنده و لذتبخش براي نوشندگان است.
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ
﴿۴۷﴾
انصاریان: نه در آن مایه فساد [جسم و عقل] است، و نه از آن مست و بیهوش می شوند،
خرمشاهی: هيچ دردسرى در آن نيست، و از آن مست نشوند فولادوند: نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مى افتند قمشهای: نه در آن میخمار و دردسری و نه مستی و مدهوشی است. مکارم شیرازی: شرابي كه نه در آن مايه فساد عقل است نه موجب مستي ميگردد.
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ
﴿۴۸﴾
انصاریان: و در کنارشان زنانی هستند که فقط به شوهرانشان عشق می ورزند.
خرمشاهی: و نزد ايشان دوشيزگان چشم فروهشته [/قانع به همسر] درشت چشم هستند فولادوند: و نزدشان [دلبرانى] فروهشته نگاه و فراخديده باشند قمشهای: و در بزم حضورشان حوران زیبا چشمی است که (جز به شوهر خود) به هیچ کس ننگرند. مکارم شیرازی: و نزد آنها همسراني است كه جز به شوهران خود عشق نميورزند و چشماني درشت (و زيبا) دارند.
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ
﴿۴۹﴾
انصاریان: گویا آنان [از سپیدی] تخم شترمرغی هستند که [زیر پر و بال] پوشیده شده اند [و هرگز دست کسی به آنان نرسیده است.]
خرمشاهی: گويى ايشان بيضههاى شتر مرغ نهفتهاند فولادوند: [از شدت سپيدى] گويى تخم شتر مرغ [زير پ ر ]ند قمشهای: گویی آن حوران (در سفیدی و لطافت) بیضه مکنونند [یعنی تخم شتر مرغ که بسیار خوشرنگ است و شتر مرغ آن را با پر خویش میپوشاند تا غبار بر آن ننشیند. (م)]. مکارم شیرازی: گوئي (از لطافت و سفيدي) همچون تخم مرغهايي هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انساني هرگز آن را لمس نكرده است).
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۵۰﴾
انصاریان: پس برخی از آنان به برخی دیگر رو کرده از [حال] یکدیگر می پرسند.
خرمشاهی: و بعضى از آنان به بعضى ديگر به همپرسى روى آورند فولادوند: پس برخيشان به برخى روى نموده و از همديگر پرسوجو مى كنند قمشهای: در آنجا مؤمنان بعضی با بعضی به صحبت روی کنند. مکارم شیرازی: (در حالي كه آنها غرق گفتگو هستند) و بعضي رو به بعضي ديگر كرده سؤ ال ميكنند …
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ
﴿۵۱﴾
انصاریان: گوینده ای از آنان می گوید: همانا من [در دنیا] هم نشینی داشتم.
خرمشاهی: گويندهاى از ميان آنان گويد مرا [در دنيا] همنشينى بود فولادوند: گوينده اى از آنان مى گويد راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم قمشهای: یکی از آنها گوید: (ای رفیقان بهشتی) مرا (در دنیا) همنشینی (کافر) بود. مکارم شیرازی: يكي از آنها ميگويد: من همنشيني داشتم.
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ
﴿۵۲﴾
انصاریان: [که همواره از روی تعجب به من] می گفت: آیا تو از باور دارندگان [رستاخیز و زنده شدن مردگان] هستی؟
خرمشاهی: كه مىگفت آيا تو [هم] از باور دارندگانى؟ فولادوند: [كه به من] مى گفت آيا واقعا تو از باوردارندگانى قمشهای: که با من میگفت: آیا تو (وعدههای بهشت و قیامت را) باور میکنی؟ مکارم شیرازی: كه پيوسته ميگفت: آيا (به راستي) تو اين سخن را باور كرده اي ؟…
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ
﴿۵۳﴾
انصاریان: آیا زمانی که ما مردیم و خاک استخوان شدیم، حتماً [زنده می شویم و] پاداشمان می دهند؟
خرمشاهی: [به اينكه] آيا چون مرديم و خاك و استخوانها[ى پوسيده] شديم، آيا ما جزا خواهيم يافت؟ فولادوند: آيا وقتى مرديم و خاك و [مشتى] استخوان شديم آيا واقعا جزا مى يابيم قمشهای: آیا چون مردیم و استخوان ما خاک راه شد باز (زنده شویم و) پاداش و کیفری یابیم؟ مکارم شیرازی: كه وقتي ما مرديم و خاك و استخوان شديم (بار ديگر) زنده ميشويم، و جزا داده خواهيم شد؟! |
||