بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ
﴿۵۶﴾
آنگاه پاسخ قوم او جز اين نبود كه مىگفتند خاندان لوط را از شهرتان برانيد كه ايشان مردمى منزهطلب هستند (۵۶)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ
﴿۵۷﴾
آنگاه او و خانوادهاش را نجات داديم، مگر زنش را كه جزو واپسماندگان تعيينش كرده بوديم (۵۷)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
﴿۵۸﴾
و بر آنان بارانى [از سنگ] بارانديم، و باران [بلاى] هشداريافتگان چه بد است (۵۸)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۵۹﴾
بگو سپاس خداوند را و سلام بر بندگانى كه ايشان را برگزيده است، آيا خداوند بهتر است يا آنچه برايش شريك مىآورند؟ (۵۹)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ
﴿۶۰﴾
يا كيست كه آسمانها و زمين را آفريده است و از آسمان براى شما آبى فرو فرستاده است و بدان باغهاى خرم روياندهايم كه شما نمىتوانيد درختانش را برويانيد، آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ آرى آنان قومى كژرو هستند (۶۰)
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۶۱﴾
يا كيست كه زمين را قرارگاه ساخت و در ميان آن جويبارها پديد آورد و براى آن كوههاى استوار آفريد و بين دو دريا برزخى قرار داد، آيا در جنب خداوند خدايى هست، بلكه بيشترينه آنان نمىدانند (۶۱)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
﴿۶۲﴾
يا كيست كه دعاى درمانده را چون بخواندش، اجابت مىكند، و بلا را مىگرداند، و شما را جانشينان [پيشينيان بر] روى زمين مىكند آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ چه اندك پند مىگيريد (۶۲)
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۶۳﴾
يا كيست كه شما را در تاريكيهاى خشكى و دريا راه مىنمايد و كيست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژدهبخش مىفرستد؟ آيا در جنب خداوند خدايى هست، خداوند فراتر است از آنچه شريكش مىگيرند (۶۳)
أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۶۴﴾
يا كيست كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را باز مىگرداند، و كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟ آيا در جنب خداوند خدايى هست؟ بگو اگر راست مىگوييد برهانتان را بياوريد (۶۴)
قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ
﴿۶۵﴾
بگو هيچكس جز خداوند در آسمان و زمين غيب نمىداند، و ايشان نمىدانند كه چه هنگامى برانگيخته مىشوند (۶۵)
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ
﴿۶۶﴾
يا مگر علمشان در[باره] آخرت به كمال است [؟!]، بلكه ايشان از آن در شك هستند، و بلكه در [درك] آن كوردل هستند (۶۶)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ
﴿۶۷﴾
و كافران گويند آيا چون ما و پدرانمان [مرديم] و خاك شديم آيا [از نو زنده و] برانگيخته خواهيم شد؟ (۶۷)
لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
﴿۶۸﴾
به ما و پدرانمان از اين پيش همچنين وعدهاى دادهاند، اين جز افسانههاى پيشينيان نيست (۶۸)
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ
﴿۶۹﴾
بگو در زمين سير و سفر كنيد و بنگريد كه سرانجام گناهكاران چگونه بوده است (۶۹)
وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ
﴿۷۰﴾
و بر آنان اندوه مخور، و از نيرنگى كه مىورزند دلتنگ مباش (۷۰)
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۷۱﴾
و گويند اگر راست مىگوييد اين وعده كى فرا مىرسد؟ (۷۱)
قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ
﴿۷۲﴾
بگو چهبسا بخشى از آنچه دربارهاش بىتابى مىكنيد به شما برسد (۷۲)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ
﴿۷۳﴾
و بىگمان پروردگارت به مردم بخشش و بخشايش دارد ولى بيشترينه آنان سپاس نمىگزارند (۷۳)
وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ
﴿۷۴﴾
و بىگمان پروردگارت آنچه در دلهايشان دارند و آنچه را آشكار مىكنند مىداند (۷۴)
وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
﴿۷۵﴾
و هيچ نهفتهاى در آسمان و زمين نيست مگر آنكه در كتابى روشنگر است (۷۵)
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
﴿۷۶﴾
همانا اين قرآن بيشترينه آنچه بنىاسرائيل در آن اختلاف نظر دارند بر آنان بيان مىدارد (۷۶)
وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۷۷﴾
و آن رهنمود و رحمتى براى مؤمنان است (۷۷)
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ
﴿۷۸﴾
بىگمان پروردگارت با حكم خويش در ميان آنان داورى خواهد كرد و او پيروزمند داناست (۷۸)
فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ
﴿۷۹﴾
پس بر خداوند توكل كن كه تو برخوردار از حق [و حقيقتى] آشكار هستى (۷۹)
إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
﴿۸۰﴾
تو به مردگان و كران، آوازى نشنوانى به ويژه آنگاه كه پشت كنند (۸۰)
وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ
﴿۸۱﴾
و تو رهنماى نابينايان [و باز گرداننده] از بيراهيشان نيستى، تو جز كسانى را كه به آيات ما ايمان دارند و اهل تسليمند، [سخن خود را] نمىشنوانى (۸۱)
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ
﴿۸۲﴾
و چون حكم [عذاب] ما بر آنان تعلق گرفت بر ايشان دابةالارض را از زمين برآوريم كه با آنان سخن بگويد كه مردم به آيات ما ايقان نداشتهاند (۸۲)
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ
﴿۸۳﴾
و روزى كه از هر امتى گروهى از دروغانگاران آيات خود را محشور گردانيم و سپس به هم بپيوندند (۸۳)
حَتَّى إِذَا جَاءُوا قَالَ أَكَذَّبْتُمْ بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۸۴﴾
چون گرد آمدند فرمايد آيا آيات مرا دروغ انگاشتيد، و حال آنكه به آنها احاطه علمى نداشتيد، يا خود چه كارها كرديد (۸۴)
وَوَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِمَا ظَلَمُوا فَهُمْ لَا يَنْطِقُونَ
﴿۸۵﴾
و به خاطر ستمى كه ورزيده بودند، حكم [عذاب] بر آنان تعلق گيرد، و سخن نگويند (۸۵)
أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
﴿۸۶﴾
آيا نگريستهاند كه ما شب را آفريدهايم كه در آن آرام گيرند، و روز را چشماندازى روشن [گرداندهايم]، بىگمان در اين براى اهل ايمان مايههاى عبرت است (۸۶)
وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ
﴿۸۷﴾
و روزى كه در صور دميده شود، و هر كس كه در آسمانها و زمين هست -جز كسى كه خدا خواهدهراسان شوند، و همگان خاكسارانه به نزد او آيند (۸۷)
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
﴿۸۸﴾
و كوهها را بينى و آنها را ساكن انگارى و حال آنكه همانند حركت ابر، حركت دارد، [اين] آفرينش الهى است كه هر چه را در كمال استوارى پديد آورده است، او به آنچه مىكنيد آگاه است (۸۸)
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ
﴿۸۹﴾
هر كس كه كار نيكى پيش آورد، او را پاداشى است بهتر از آن، و آنان از هراس آن روز ايمن هستند (۸۹)
وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۹۰﴾
و هر كس كار بدى پيش آورد، چهرههايشان در آتش جهنم سرنگون شود، آيا جز در برابر آنچه كردهايد جزا مىيابيد؟ (۹۰)
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ
﴿۹۱﴾
همانا فرمان يافتهام كه پروردگار اين شهر را كه آن را حرم [امن] قرار داده است، بپرستم، و همه چيز او راست، و فرمان يافتهام كه از مسلمانان باشم (۹۱)
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ
﴿۹۲﴾
و اينكه قرآن را بخوانم، پس هر كس رهياب شود، همانا به سود خويش راه يافته است، و هر كس بيراه رود بگو كه من فقط از هشداردهندگانم (۹۲)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
﴿۹۳﴾
و بگو سپاس خداوند را، زودا كه آيات خويش را به شما بنماياند و آنگاه آنها را بشناسيد، و پروردگارت از آنچه مىكنيد غافل نيست (۹۳)
سوره ۲۸: القصص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم
﴿۱﴾
طسم طا سين ميم (۱)
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ
﴿۲﴾
اين آيات كتاب روشنگر است (۲)
نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
﴿۳﴾
بخشى از داستان موسى و فرعون را براى اهل ايمان به راستى و درستى بر تو مىخوانيم (۳)
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ
﴿۴﴾
همانا فرعون در آن سرزمين سركشى كرد و اهل آن را فرقه فرقه كرد، طايفهاى از آنان را به زبونى كشيد [چنانكه] پسرانشان را مىكشت و زنان [و دخترانشان را براى كنيزى] زنده باقى مىگذاشت، او از تبهكاران بود (۴)
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
﴿۵﴾
و ما مىخواهيم كه بر كسانى كه در روى زمين به زبونى كشيده شدهاند، منت نهيم [و نعمت دهيم] و ايشان را پيشوايان و وارثان گردانيم (۵)
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ
﴿۶﴾
و به آنان در روى زمين تمكن بخشيم، و از آنان به فرعون و هامان و سپاهيانشان چيزى كه از آن پروا داشتند، نشان داديم (۶)
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ
﴿۷﴾
و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده، و چون بر او بيمناك شدى، او را [در جعبهاى] به دريا بيفكن، و مترس و غم مخور، [چرا كه] ما برگرداننده او به سوى تو و گرداننده او از پيامبران هستيم (۷)
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ
﴿۸﴾
آنگاه فرعونيان او را [يافتند و] برگرفتند تا سرانجام دشمن و مايه اندوهشان شود، چرا كه فرعون و هامان و سپاهيانشان خطاكار بودند (۸)
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
﴿۹﴾
و همسر فرعون گفت هم براى من و هم براى تو روشنى چشم است، او را نكشيد، چه بسا به ما سود برساند، يا آنكه به فرزندى بگيريمش، و آنان [حقيقت را] در نيافته بودند (۹)
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
﴿۱۰﴾
و دل مادر موسى به كلى [از اميد و شكيب] خالى شد، چنانكه نزديك بود، اگر دلش را گرم نمىكرديم كه از باور دارندگان باشد، راز او را آشكار كند (۱۰)
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
﴿۱۱﴾
و به خواهر او گفت پى او را بگير، آنگاه دورا دور او را مىپاييد، ولى ايشان در نمىيافتند (۱۱)
وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ
﴿۱۲﴾
و از پيش او [نوزاد] را از پذيرفتن پستانها[ى دايگان] باز داشتيم سپس [خواهر موسى] گفت آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه نگهدارى او را براى شما بپذيرند، و خيرخواه او باشند؟ (۱۲)
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۱۳﴾
سرانجام او را به مادرش بازگردانديم تا دل و ديدهاش [به او] روشنى يابد و غم نخورد و بداند كه وعده الهى حق است، ولى بيشترينه آنان نمىدانند (۱۳)
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
﴿۱۴﴾
و چون [موسى] به كمال بلوغ رسيد و برومند شد، به او حكمت [/نبوت] و علم بخشيديم و بدينسان نيكوكاران را پاداش دهيم (۱۴)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ
﴿۱۵﴾
و او در هنگامى كه مردم شهر [سرگرم و] بىخبر بودند وارد شهر شد، آنگاه در آنجا دو مرد را يافت كه با هم سخت ستيزه مىكردند اين يك از پيروانش، و آن يك از دشمنانش [بود]، آنگاه كسى كه از پيروانش بود، در برابر كسى كه از دشمنانش بود، از او يارى خواست، پس موسى مشتى به او زد كه كارش ساخته شد [موسى تكان خورد و] گفت اين كار شيطان بود، كه او دشمن و گمراهكنندهاى آشكار است (۱۵)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
﴿۱۶﴾
گفت پروردگارا من بر خود ستم كردم، مرا بيامرز، آنگاه [خداوند] او را آمرزيد، چرا كه او آمرزگار مهربان است (۱۶)
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ
﴿۱۷﴾
گفت پروردگارا به خاطر لطفى كه در حق من كردى هرگز پشتيبان گناهكاران نخواهم شد (۱۷)
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ
﴿۱۸﴾
سپس ترسان و نگران در شهر مىگشت، ناگهان همان كسى كه ديروز از او يارى خواسته بود، باز از او فريادرسى خواست موسى [برآشفت و] به او گفت تو واقعا ندانمكارى (۱۸)
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ
﴿۱۹﴾
و چون خواست به كسى كه دشمن هردوشان بود حمله برد، گفت اى موسى مىخواهى مرا بكشى همانطور كه ديروز كسى را كشتى، نمىخواهى مگر اينكه زورگوى ستمگرى در اين سرزمين باشى، و نمىخواهى از نيكوكاران باشى (۱۹)
وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ
﴿۲۰﴾
و مردى از دورترين نقطه شهر شتابان آمد [و] گفت اى موسى بدان كه بزرگان دربارهات همرأى شدهاند كه تو را بكشند [از اين شهر] بيرون برو كه من از خيرخواهان توام (۲۰)
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
﴿۲۱﴾
آنگاه [موسى] از آنجا ترسان و نگران بيرون شد و گفت پروردگارا مرا از قوم ستمكار نجات بده (۲۱)
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ
﴿۲۲﴾
و چون رو به سوى مدين نهاد، گفت باشد كه پروردگارم مرا به راه راست راهنمايى كند (۲۲)
وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ
﴿۲۳﴾
و چون به آبشخور مدين رسيد، پيرامون آن گروهى از مردم را يافت كه [اغنام خويش را] آب مىدادند، و از پس ايشان دو زن كه [چارپايان خود را] جمع و جور مىكردند [موسى] گفت كار و بار شما چيست؟ گفتند ما [به چارپايان خود] آب نمىدهيم تا آنكه شبانان [چارپايان خود را از آبشخور] بازگردانند، و پدر ما پيرى فرتوت است (۲۳)
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
﴿۲۴﴾
سپس براى آنها [چارپايانشان را] آب داد، آنگاه رو به سايه آورد، و گفت پروردگارا من به هر خيرى كه برايم بفرستى نيازمندم (۲۴)
فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
﴿۲۵﴾
سپس يكى از آن دو، در حالى كه با شرم و آزرم گام برمىداشت، به نزد او آمد و گفت پدرم شما را دعوت كرده است كه پاداش آبدهىات را براى [چارپايان] ما به شما بدهد، و چون [موسى] به نزد او آمد و براى او داستانش را بيان كرد، [شعيب] گفت مترس كه از قوم ستمكار نجات يافتى (۲۵)
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ
﴿۲۶﴾
يكى از آن دو [دختر] گفت پدرجان او را [با دستمزد] به كار گير كه او بهترين كسى است كه مىتوانى به كار بگيرى، هم تواناست و هم درستكار (۲۶)
قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۲۷﴾
[شعيب به موسى] گفت من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم، در قبال اينكه [به جاى كابين] هشت سال براى من كار كنى، و اگر آن را به ده سال پايان دادى، ميل خودت است، ولى من نمىخواهم بر تو سخت بگيرم، كه مرا، اگر خدا بخواهد، از درستكاران خواهى يافت (۲۷)
قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ
﴿۲۸﴾
[موسى] گفت اين بين من و بين شما باشد كه هر كدام از دو مدت را به سر بردم، از من زيادهخواهى نشود، و خداوند بر آنچه مىگوييم ضامن [و شاهد] ماست (۲۸)
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
﴿۲۹﴾
و چون موسى مدت [مقرر] را به سر برد و خانوادهاش را [همراه خود] برد، از جانب طور آتشى ديد، به خانوادهاش گفت صبر كنيد، من [از دور] آتشى ديدهام، شايد از آنجا براى شما خبرى يا پاره آتشى بياورم، باشد كه گرم شويد (۲۹)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
﴿۳۰﴾
و چون به نزديك آن [آتش] آمد، از كرانه وادى ايمن، در جايگاه متبرك، از درخت ندا داده شد كه اى موسى من خداوندم، پروردگار جهانيان (۳۰)
وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ
﴿۳۱﴾
و عصايت را بينداز چون [انداخت و] آن را نگريست كه مىجنبيد گويى كه مارى بود، پشت كرد [و پا به فرار گذاشت] و برنگشت [گفته شد] اى موسى روى به اين سو كن و مترس، تو از ايمنانى (۳۱)
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
﴿۳۲﴾
دستت را در گريبانت كن، تا سپيد و درخشان بدون هيچ بيمارى [پيسى] بيرون آيد، و بازوى خود را از ترس جمع كن، بدان كه اين دو، دو برهان از سوى پروردگارت هستند براى فرعون و بزرگان قومش، كه ايشان قومى نافرمان هستند (۳۲)
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ
﴿۳۳﴾
[موسى] گفت پروردگارا من يكى از ايشان را كشتهام و مىترسم كه مرا بكشند (۳۳)
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ
﴿۳۴﴾
و برادرم هارون از من گشاده زبانتر است، او را ياور من بفرست كه به صدق من گواهى دهد كه من مىترسم مرا دروغگو بدانند (۳۴)
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ
﴿۳۵﴾
فرمود زودا كه تو را با [پيوستن] برادرت نيرومند سازيم و به شما دو تن سلطه دهيم كه با معجزات ما [كه همراه شماست] دستشان به شما نرسد شما و هركس از شما پيروى كند پيروزيد (۳۵)
فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ
﴿۳۶﴾
و چون موسى براى آنان معجزات روشنگر ما را آورد، گفتند اين جز جادوى برساخته نيست و ما در حق نياكانمان چنين چيزى نشنيدهايم (۳۶)
وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ
﴿۳۷﴾
و موسى گفت پروردگارم داناتر است كه چه كسى از سوى او رهنمود آورده است، و چه كسى نيك سرانجامى دارد، همانا ستمكاران رستگار نمىشوند (۳۷)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ
﴿۳۸﴾
و فرعون گفت اى بزرگان براى شما خدايى جز خود نمىشناسم، و اى هامان براى من آتش بر گل برافروز [/ آجر بپز] و براى من برجى [بلند] برآور، باشد كه به خداى موسى پى ببرم، و من او را از دروغگويان مىدانم (۳۸)
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ
﴿۳۹﴾
و او و سپاهيانش به ناحق در روى زمين استكبار ورزيدند، و پنداشتند كه ايشان به سوى ما بازگردانده نمىشوند (۳۹)
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ
﴿۴۰﴾
آنگاه او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را به دريا رها كرديم، پس بنگر كه سرانجام ستمكاران چگونه بوده است (۴۰)
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ
﴿۴۱﴾
و آنان را پيشوايانى خوانديم كه به سوى آتش دوزخ دعوت مىكنند، و روز قيامت يارى نمىيابند (۴۱)
وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ
﴿۴۲﴾
و در اين جهان، لعنتى گريبانگيرشان كرديم و در روز قيامت هم ايشان از نفرين زدگان هستند (۴۲)
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
﴿۴۳﴾
و به راستى پس از آنكه نسلهاى نخستين را نابود كرديم به موسى كتاب [آسمانى] داديم كه روشنگريهايى براى مردم و رهنمود و رحمت بود باشد كه پندگيرند (۴۳)
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ
﴿۴۴﴾
و تو در جانب غربى [كوه] طور نبودى آنگاه كه با موسى كار [رسالت] سپرى كرديم و تو از گواهان نبودى (۴۴)
وَلَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ
﴿۴۵﴾
ولى [در اين ميان] نسلهايى پديد آورديم و روزگار بر آنان دراز شد و تو در ميان اهل مدين مقيم نبودى كه آيات ما را برايشان بخوانى ولى ما فرستندگان [پيامبران] بوديم (۴۵)
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
﴿۴۶﴾
و تو در جانب [غربى كوه] طور نبودى آنگاه كه ندا در داديم، ولى اين [وحى] رحمتى از سوى پروردگار توست كه قومى را كه پيش از تو هشداردهندهاى به سويشان نيامده است، هشدار دهى باشد كه پند بگيرند (۴۶)
وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
﴿۴۷﴾
و اگر به خاطر كار و كردار پيشينشان مصيبتى به آنان نمىرسيد [و عذابى بر آنان نمىفرستاديم] مىگفتند پروردگارا چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى كه از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم (۴۷)
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ
﴿۴۸﴾
و چون از جانب ما حق به سوى آنان آمد گفتند چرا او [محمد -ص-] را نظير آنچه به موسى داده بودند، ندادهاند؟ آيا آنچه پيشتر به موسى داده شده بود، انكار نكردند؟ گفتند اين دو [تورات و قرآن] جادوهايى هستند كه از همديگر پشتيبانى مىكنند، و گفتند ما همه آنها را منكريم (۴۸)
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
﴿۴۹﴾
بگو اگر راست مىگوييد كتابى از سوى خداوند بياوريد كه از اين دو راهنماتر باشد، تا از آن پيروى كنم (۴۹)
فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
﴿۵۰﴾
و اگر پاسخت را ندادند پس بدان كه ايشان از هوى و هوسهايشان پيروى مىكنند، و كيست گمراهتر از كسى كه بدون رهنمود الهى از هواى نفس خويش پيروى كند، بىگمان خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند (۵۰)
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
﴿۵۱﴾
و براى آنان سخن در سخن پيوستيم باشد كه پندگيرند (۵۱)
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ
﴿۵۲﴾
كسانى كه پيش از آن به ايشان كتاب آسمانى داده بوديم، به آن ايمان مىآورند (۵۲)
وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ
﴿۵۳﴾
و چون [قرآن] بر آنان خوانده شود گويند به آن ايمان داريم آن حق و از جانب پروردگار ماست، ما پيش از آن اهل تسليم [و باور] بودهايم (۵۳)
أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ
﴿۵۴﴾
اينانند كه به خاطر صبرى كه ورزيدهاند پاداششان دوباره داده شود، و بدى را با نيكى دفع كنند و از آنچه روزيشان كردهايم انفاق كنند (۵۴)
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ
﴿۵۵﴾
و چون لغوى بشنوند از آن روى بر مىگردانند و گويند اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شما، سلام بر شما، ما با نادانان كارى نداريم (۵۵)
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
﴿۵۶﴾
تو هركس را كه دوست دارى هدايت نمىكنى، بلكه خداوند است كه هركس را كه بخواهد هدايت مىكند و او به رهيافتگان داناتر است (۵۶)
وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
﴿۵۷﴾
و گويند اگر همراه تو از هدايت پيروى كنيم، از سرزمينمان ربوده و رانده شويم، [بگو] آيا آنان را در حرمى امن جاى ندادهايم كه فرآوردههاى هر چيز -كه روزىاى از جانب ماست[جمع و] به سوى آنان ارسال مىگردد؟ ولى بيشترينه آنان نمىدانند (۵۷)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ
﴿۵۸﴾
و چه بسيار شهرها كه از [شدت رفاه] زندگانيشان سرمستى مىكردند نابود كرديم و اين خانههايشان است كه پس از آنان جز اندكى مسكون نبوده است، و ما خود وارثانيم (۵۸)
وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ
﴿۵۹﴾
و پروردگار تو نابودگر شهرها نيست مگر آنكه در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه بر آنان آيات ما را بخواند، و ما نابودكنندگان شهرها نيستيم مگر آنكه اهالى آنها ستمگر باشند (۵۹)
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ
﴿۶۰﴾
و آنچه به شما داده شود بهره زندگانى دنيا و پيرايه آن است، و آنچه نزد خداوند است بهتر و پايدارتر است، آيا انديشه نمىكنيد (۶۰)
أَفَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ
﴿۶۱﴾
آيا كسى كه به او وعدهاى نيكو دادهايم و او دريابنده آن است، مانند كسى است كه به بهره زندگانى دنيا بهرهمندش ساختهايم، سپس در روز قيامت از حاضر شدگان [در صحنه عذاب] است (۶۱)
وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ
﴿۶۲﴾
و روزى كه به ايشان ندا در دهد و فرمايد پس همتايان من كه شما گمان مىبرديد، كجا هستند؟ (۶۲)
قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ
﴿۶۳﴾
كسانى كه حكم [عذاب] بر آنان تعلق گرفته گويند پروردگارا اينان كسانى هستند كه ما گمراهشان كرديم، ما همچنان كه خود گمراه بوديم آنان را گمراه كرديم، [اينك] در نزد تو تبرى مىجوييم، ايشان [در واقع] ما را نمىپرستيدند (۶۳)
وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ
﴿۶۴﴾
گفته شود همتايانى را كه قائل بوديد بخوانيد آنگاه بخوانندشان، ولى آنان به ايشان پاسخ ندهند و عذاب را بنگرند، و تمنا كنند كه كاش ايشان رهيافته بودند (۶۴)
وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ
﴿۶۵﴾
و روزى كه ايشان را ندا در دهد و فرمايد به فرستادگان چه پاسخى داديد؟ (۶۵)
فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءَلُونَ
﴿۶۶﴾
آنگاه در آن روز همه اخبار و احوال بر آنان مشتبه شود، و ايشان همپرسى نكنند (۶۶)
فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ
﴿۶۷﴾
و اما كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كارى شايسته در پيش گيرد، چه بسا از رستگاران باشد (۶۷)
وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ
﴿۶۸﴾
و پروردگارت آنچه بخواهد مىآفريند و بر مىگزيند، اختيارى براى آنان نيست، خداوند پاك و فراتر از شركى است كه مىورزند (۶۸)
وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ
﴿۶۹﴾
و پروردگارت آنچه دلهايشان پنهان مىدارد و آنچه آشكار مىدارد مىداند (۶۹)
وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
﴿۷۰﴾
و او خداوند است كه خدايى جز او نيست، سپاس او را در آغاز و انجام، و حكم او راست و به سوى او باز گردانده مىشويد (۷۰)
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ
﴿۷۱﴾
بگو بينديشيد اگر خداوند شب را بر شما تا روز قيامت پاينده گرداند، چه خدايى جز خداوند براى شما روشنايى به ميان مىآورد، آيا نمىشنويد؟ (۷۱)
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
﴿۷۲﴾
بگو بينديشيد اگر خداوند روز را بر شما تا روز قيامت پاينده گرداند، چه خدايى جز خداوند براى شما شب را به ميان مىآورد كه در آن بياراميد، آيا نمىنگريد؟ (۷۲)
وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
﴿۷۳﴾
و از رحمت او [اين است كه] براى شما شب و روز آفريده است تا در آن بياراميد، و از فضل او روزى خويش بجوييد باشد كه سپاس بگزاريد (۷۳)
وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ
﴿۷۴﴾
و روزى كه به ايشان ندا در دهد و فرمايد پس همتايان من كه شما گمان مىبرديد، كجا هستند؟ (۷۴)
وَنَزَعْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ
﴿۷۵﴾
و از هر امتى گواهى جدا كنيم و گوييم برهانتان را بياوريد، آنگاه دانند كه حق از آن خداوند است و برساختهشان از ديد آنان گم شود (۷۵)
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ
﴿۷۶﴾
قارون از قوم موسى بود و بر آنان شوريد و ما به او گنجينههايى بخشيده بوديم كه كليدهاى آن بر جوانانى نيرومند هم سنگين مىآمد، چنين بود كه قومش به او گفتند شادى مكن بىگمان خداوند شادى زدگان را دوست ندارد (۷۶)
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ
﴿۷۷﴾
و در آنچه خداوند بر تو بخشيده است، سراى آخرت را بجوى [و در عين حال] بهرهات را از دنيا هم فراموش مكن، و همچنانكه خداوند به تو نيكى كرده است، نيكى كن، و در اين سرزمين فتنه و فساد مجوى كه خداوند تبهكاران را دوست ندارد (۷۷)
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ
﴿۷۸﴾
گفت همانا به خاطر علمى كه دارم اينها را به من دادهاند، آيا نمىدانست كه خداوند پيش از او از ميان نسلها[يى كه بودند] كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، نابود كرده است، و گناهكاران را از گناهانشان نپرسند (۷۸)
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
﴿۷۹﴾
آنگاه [قارون] با تجملش در ميان قومش آشكار شد، و كسانى كه خواهان زندگانى دنيا بودند گفتند اى كاش ما نيز مانند آنچه به قارون داده شده است داشتيم، چرا كه او داراى بهره [و مال و منال] كلانى است (۷۹)
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ
﴿۸۰﴾
و دانش يافتگان گفتند واى بر شما، ثواب الهى براى كسى كه ايمان آورد و نيكوكارى كند بهتر است، و جز شكيبايان آن را فرانگيرد (۸۰)
فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ
﴿۸۱﴾
آنگاه او و خانهاش را به زمين فرو برديم، و كس و كارى نداشت كه در برابر خداوند ياريش دهند و به فريادش هم نرسيدند (۸۱)
وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ
﴿۸۲﴾
و كسانى كه ديروز مقام او را آرزو مىكردند مىگفتند وه كه خداوند روزى را بر هركس از بندگانش كه بخواهد گشاده مىدارد و بر هركس كه بخواهد تنگ مىگيرد، اگر خداوند بر ما منت نهاده [و نعمت نداده] بود، ما را نيز فرو مىبرد، وه كه كافران رستگار نمىشوند (۸۲)
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
﴿۸۳﴾
اين سراى آخرت است، آن را براى كسانى كه در روى زمين نمىخواهند سركشى و تبهكارى كنند، مقرر داشتهايم، و سرانجام نيك از آن پرهيزگاران است (۸۳)
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
﴿۸۴﴾
هركس كه نيكى پيش آرد، او را [پاداشى] بهتر از آن است، و هركس بدى پيش آورد، بدانند كه كسانى كه كارهاى ناروا انجام مىدهند جز همانند آنچه كردهاند كيفر نيابند (۸۴)
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
﴿۸۵﴾
بىگمان كسى كه [احكام] قرآن را بر تو واجب كرد، بازگرداننده تو به بازگشتگاه توست، بگو پروردگارم بهتر مىداند كه چه كسى هدايت پيش آورده است، و چه كسى در گمراهى آشكار است (۸۵)
وَمَا كُنْتَ تَرْجُو أَنْ يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِلْكَافِرِينَ
﴿۸۶﴾
و اميد نداشتى كه كتاب آسمانى بر تو فرود آيد، [اين نبود] مگر رحمتى از جانب پروردگارت، پس پشتيبان كافران مباش (۸۶)
وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
﴿۸۷﴾
و تو را از آيات الهى پس از آنكه بر تو نازل گرديده است باز ندارند، و به سوى پروردگارت بخوان و از مشركان مباش (۸۷)
وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
﴿۸۸﴾
و در جنب خداوند خدايى ديگر مخوان، كه خدايى جز او نيست، همه چيز فناپذير است، مگر ذات او، حكم او راست، و به سوى او بازگردانده مىشويد (۸۸)
سوره ۲۹: العنكبوت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الم
﴿۱﴾
الم الف لام ميم (۱)
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
﴿۲﴾
آيا مردم گمان مىبرند كه رهايشان كنند كه [به زبان] بگويند ايمان آوردهايم و ايشان را نمىآزمايند؟ (۲)
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ
﴿۳﴾
و به راستى پيشينيان آنان را آزمودهايم، و بىشك خداوند راستگويان و دروغگويان را معلوم مىدارد (۳)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ
﴿۴﴾
يا كسانى كه كارهاى ناروا انجام مىدهند گمان مىبرند كه بر ما پيشى مىگيرند، چه بد است داوريشان (۴)
مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
﴿۵﴾
هركس كه به لقاى الهى اميد داشته باشد [بداند كه] اجل مقرر الهى فرارسنده است و او شنواى داناست (۵)
وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ
﴿۶﴾
و هركس [در راه حق] بكوشد، به سود خويش كوشيده است، بىگمان خداوند از جهانيان بىنياز است (۶)
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ
﴿۷﴾
و كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند سيئاتشان را از ايشان مىزداييم و به بهتر از آنچه كردهاند پاداششان دهيم (۷)
وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
﴿۸﴾
و انسان را سفارش كردهايم كه به پدر و مادرش نيكى كند و [مىگوييم] اگر تو را واداشتند كه چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من گردانى، پس از آن دو اطاعت مكن، چرا كه بازگشت شما به سوى من است و آنگاه به [حقيقت] آنچه مىكرديد آگاهتان مىسازم (۸)
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ
﴿۹﴾
و كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، در زمره شايستگان در مىآوريمشان (۹)
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ
﴿۱۰﴾
و از مردم كسى هست كه مىگويد به خدا ايمان آوردهايم و چون در راه خدا رنج و آزار بيند، آزارگرى مردم را همچون عذاب الهى پندارد، و اگر نصرتى از سوى پروردگارت فراز آيد، مىگويند ما همراه شما بوديم، آيا خداوند به آنچه در دلهاى جهانيان هست آگاهتر نيست؟ (۱۰)
وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ
﴿۱۱﴾
و خداوند مؤمنان را [نيك] مىشناسد و منافقان را [نيك] مىشناسد (۱۱)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
﴿۱۲﴾
و كافران به مؤمنان گويند از راه ما پيروى كنيد ما گناهانتان را به گردن مىگيريم، ولى در حقيقت هيچ بارى از گناهان ايشان را به گردن نگيرند، كه ايشان دروغگو هستند (۱۲)
وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ
﴿۱۳﴾
و باشد كه بار گناهان خودشان و بار گناهانى علاوه بر بار گناهان خودشان را بر دوش گيرند، و روز قيامت از آنچه افتراء مىبستند خواهندشان پرسيد (۱۳)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ
﴿۱۴﴾
و به راستى نوح را به سوى قومش [به رسالت] فرستاديم و در ميان آنان هزار سال منهاى پنجاه سال به سر برد، آنگاه طوفان [سيل و بلا] آنان را فرو گرفت، در حالى كه ايشان ستمكار [مشرك] بودند (۱۴)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ
﴿۱۵﴾
آنگاه او و كشتىنشينان را نجات داديم و آن را مايه عبرت جهانيان گردانديم (۱۵)
وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
﴿۱۶﴾
و ابراهيم را [به رسالت فرستاديم] آنگاه كه به قومش گفت خداوند را بپرستيد و از او پروا كنيد، اين اگر بدانيد برايتان بهتر است (۱۶)
إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
﴿۱۷﴾
شما فقط بتهايى را به جاى خداوند مىپرستيد و بهتانى برساختهايد، بىگمان كسانى كه به جاى خداوند مىپرستيد اختيار روزى شما را ندارند، پس روزى را نزد خداوند بجوييد و او را بپرستيد و او را سپاس بگزاريد، كه به سوى او بازگردانده مىشويد (۱۷)
وَإِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
﴿۱۸﴾
و اگر [پيامبر را] دروغگو انگاريد بدانيد كه امتهاى پيش از شما هم تكذيب پيشه كردند، و بر عهده پيامبر جز پيامرسانى آشكار نيست (۱۸)
أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ
﴿۱۹﴾
آيا نينديشيدهاند كه خداوند چگونه آفرينش را آغاز مىكند و سپس بازش مىگرداند، بىگمان اين بر خداوند آسان است (۱۹)
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
﴿۲۰﴾
بگو در زمين سير و سفر كنيد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است و سپس نشاه آخرت را پديد مىآورد، بىگمان خداوند بر هر كارى تواناست (۲۰)
يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ
﴿۲۱﴾
هركس را كه بخواهد عذاب مىكند و بر هركس كه بخواهد رحمت مىآورد، و به سوى او بازگردانده مىشويد (۲۱)
وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
﴿۲۲﴾
و شما چه در زمين و چه در آسمان از خداوند گريز و گزيرى نداريد و در برابر خداوند يار و ياورى نداريد (۲۲)
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
﴿۲۳﴾
و كسانى كه آيات الهى و لقاى او را منكر شدند اينانند كه از رحمت من نوميد شدند، و اينانند كه عذابى دردناك [در پيش] دارند (۲۳)
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
﴿۲۴﴾
آنگاه پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند او را بكشيد يا بسوزانيد، سپس خداوند او را از آتش نجات داد، بىگمان در اين امر مايههاى عبرتى براى اهل ايمان است (۲۴)
وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ
﴿۲۵﴾
و گفت همانا به جاى خداوند بتانى را مىپرستيد كه در زندگانى دنيا مايه دوستىورزيدن بين شماست، سپس روز قيامت بعضى از شما بعض ديگر را رد و تخطئه مىكند و بعضى از شما بعض ديگر را لعنت مىكند، و سرا و سرانجام شما آتش دوزخ است و ياورى نداريد (۲۵)
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
﴿۲۶﴾
آنگاه لوط به او [ابراهيم] ايمان آورد، و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگارم مهاجرم، بىگمان او پيروزمند فرزانه است (۲۶)
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ
﴿۲۷﴾
و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و در ميان زاد و رود او پيامبرى و كتاب آسمانى قرار داديم و پاداش او را در دنيا به او داديم و او در آخرت از شايستگان است (۲۷)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ
﴿۲۸﴾
و لوط را نيز [به رسالت فرستاديم]، آنگاه كه به قومش گفت شما ناشايستى را مرتكب مىشويد كه هيچكس از مردم جهان در آن بر شما پيشدستى نكرده است (۲۸)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
﴿۲۹﴾
آيا شما با مردان مىآميزيد و راه و پيوند [طبيعى] را مىبريد و در انجمنتان مرتكب زشتكارى مىشويد؟ آنگاه پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند اگر از راستگويان هستى عذاب الهى را [هماكنون] بر سرما بياور (۲۹)
قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ
﴿۳۰﴾
[لوط] گفت پروردگارا مرا در برابر تباهكاران يارى ده (۳۰)
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ
﴿۳۱﴾
و چون فرشتگان ما براى ابراهيم مژده آوردند، گفتند ما نابودگران اهالى اين شهر هستيم، چرا كه اهل آن ستمكارند (۳۱)
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ
﴿۳۲﴾
[ابراهيم] گفت در آنجا لوط هم هست گفتند ما به كسانى كه در آنجا هستند آگاهتريم، او و خانوادهاش جز همسرش را كه از واپسماندگان [در عذاب] است، نجات مىدهيم (۳۲)
وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ
﴿۳۳﴾
و چون فرشتگان ما به نزد لوط آمدند، از ايشان نگران شد و [از كمك به آنان] دستش كوتاه شد و [آنان] به او گفتند مترس و اندوهگين مباش، ما رهاننده تو و خاندانت هستيم، جز همسرت كه از واپس ماندگان [در عذاب] است (۳۳)
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ
﴿۳۴﴾
ما بر اهل اين شهر به خاطر نافرمانى ورزيدنشان عذابى از آسمان فرود مىآوريم (۳۴)
وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
﴿۳۵﴾
و به راستى از آن پديده روشنگرى براى خردورزان باقى گذارديم (۳۵)
وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
﴿۳۶﴾
و به سوى قوم مدين برادرشان شعيب را [به رسالت فرستاديم] كه گفت اى قوم من خداوند را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد، و در اين سرزمين فتنه و فساد برپا مكنيد (۳۶)
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ
﴿۳۷﴾
سپس او را دروغگو شمردند، آنگاه زلزله ايشان را فرو گرفت و در خانهشان از پاى در آمدند (۳۷)
وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ
﴿۳۸﴾
و عاد و ثمود نيز، و [اين امر] به راستى از خانهها و كاشانههايشان بر شما روشن شده است، و شيطان كار و كردارشان را در چشم آنان آراست و آنان را از راه [راست] بازداشت، و حال آنكه باريكبين مىنمودند (۳۸)
وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ
﴿۳۹﴾
و قارون و فرعون و هامان نيز، كه موسى براى آنان پديدههاى روشنگر آورد، آنگاه در آن سرزمين استكبار ورزيدند و پيشتاز نبودند (۳۹)
فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
﴿۴۰﴾
آنگاه هر يك از آنان را به گناهش فرو گرفتيم، پس بعضى از آنان بودند كه بر آنان شنبادى فرستاديم، و بعضى از آنان بودند كه بانگ مرگبار فروگرفتشان، و بعضى از آنان بودند كه به زمين فرو برديمشان، و بعضى از آنان بودند كه غرقهشان كرديم و خداوند نبود كه به آنان ستم كرد، بلكه خود بر خويشتن ستم كردند (۴۰)
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
﴿۴۱﴾
داستان كسانى كه به جاى خداوند سرورانى را به پرستش گرفتند همانند داستان عنكبوت است كه خانهاى ساخت، و اگر در مىيافتند سستترين خانهها، خانه عنكبوت است (۴۱)
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
﴿۴۲﴾
بىگمان خداوند هر چيز را كه به جاى او به پرستش مىگيرند، مىشناسد و او پيروزمند فرزانه است (۴۲)
وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ
﴿۴۳﴾
و اين مثلها را براى مردم مىزنيم و جز دانشمندان كسى درباره آنها تعقل نمىكند (۴۳)
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ
﴿۴۴﴾
خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است، بىگمان در اين امر مايه عبرتى براى مؤمنان است (۴۴)
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ
﴿۴۵﴾
آنچه از كتاب آسمانى كه بر تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار، كه نماز از ناشايستى و زشتكارى باز مىدارد، و ياد كرد خداوند [از هر كارى] مهمتر است و خداوند مىداند كه چه مىكنيد (۴۵)
|
||