فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا
﴿۱۱﴾
پس خدا [هم] آنان را از آسيب آن روز نگاه داشت و شادابى و شادمانى به آنان ارزانى داشت (۱۱)
وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا
﴿۱۲﴾
و به [پاس] آنكه صبر كردند بهشت و پرنيان پاداششان داد (۱۲)
مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا
﴿۱۳﴾
در آن [بهشت] بر تختها[ى خويش] تكيه زنند در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى (۱۳)
وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا
﴿۱۴﴾
و سايه ها[ى درختان] به آنان نزديك است و ميوه هايش [براى چيدن] رام (۱۴)
وَيُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا
﴿۱۵﴾
و ظروف سيمين و جامهاى بلورين پيرامون آنان گردانده مى شود (۱۵)
قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا
﴿۱۶﴾
جامهايى از سيم كه درست به اندازه [و با كمال ظرافت] آنها را از كار در آورده اند (۱۶)
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا
﴿۱۷﴾
و در آنجا از جامى كه آميزه زنجبيل دارد به آنان مى نوشانند (۱۷)
عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا
﴿۱۸﴾
از چشمه اى در آنجا كه سلسبيل ناميده مى شود (۱۸)
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا
﴿۱۹﴾
و بر گرد آنان پسرانى جاودانى مى گردند چون آنها را ببينى گويى كه مرواريدهايى پراكنده اند (۱۹)
وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا
﴿۲۰﴾
و چون بدانجا نگرى [سرزمينى از] نعمت و كشورى پهناور مى بينى (۲۰)
|
||