أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
﴿۴۱﴾
يا آب آن [به اعماق زمين] فرو رود، و هرگز نتوانى بازش يافت (۴۱)
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
﴿۴۲﴾
و [سرانجام] دارايىاش بر باد رفت، و او به خاطر هزينهاى كه در آن كرده بود، دست [حسرت] بر دست مىزد، و آن باغ سقفها و ديوارهايش فرو ريخته بود، و مىگفت كاش من هيچ كس را با پروردگارم شريك نمىانگاشتم (۴۲)
وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا
﴿۴۳﴾
و براى او گروهى نبودند كه او را در برابر خداوند يارى دهند و انتقام گيرنده نبود (۴۳)
هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
﴿۴۴﴾
آنجاست كه ولايت از آن خداوند بر حق است، هموست كه خوش پاداشتر و بهترين بخشنده نيك سرانجامى است (۴۴)
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا
﴿۴۵﴾
و براى آنان زندگى دنيوى را به آبى مثل بزن كه آن را از آسمان نازل كنيم و به آن گل و گياه زمين آميزد، و سرانجام خرد و خوار شود كه بادها پراكندهاش كنند، و خداوند بر هر كارى تواناست (۴۵)
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
﴿۴۶﴾
اموال و پسران، تجمل زندگى دنيوى است، و كارهاى ماندگار شايسته، نزد پروردگارت خوش پاداشتر و اميدبخشتر است (۴۶)
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
﴿۴۷﴾
و روزى [آيد] كه كوهها را به حركت در آوريم و زمين را آشكار و هموار بينى و آنان را گرد آوريم و هيچ كس از آنان را فرو نگذاريم (۴۷)
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِدًا
﴿۴۸﴾
و [آنان را] بر پروردگارت به صف عرضه دارند [فرمايد] همچنانكه نخست بار شما را آفريده بوديم [تنها و برهنه] نزد ما آمديد، ولى گمان مىكرديد كه براى شما موعد [ديدارى] نمىگذاريم (۴۸)
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
﴿۴۹﴾
و كارنامهها را در ميان آورند، آنگاه گناهكاران را از آنچه در آن است هراسان بينى، و گويند واى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ خرد و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آنكه بر شمرده است، و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند و پروردگارت بر هيچ كس ستم روا نمىدارد (۴۹)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
﴿۵۰﴾
و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده بريد، همه سجده بردند مگر ابليس كه از جنيان بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد، آيا شما او و زاد و رودش را به جاى من به دوستى مىگيريد، و حال آنكه ايشان دشمنان شما هستند، ستمكاران [مشرك] بد جانشينى [به جاى خدا] دارند (۵۰)
|
||