ParsQuran
سوره ۲۰: طه - جزء ۱۶ - ترجمه مکارم شیرازی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طه ﴿۱﴾
طه. (۱)
مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿۲﴾
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكني. (۲)
إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى ﴿۳﴾
فقط آنرا براي يادآوري كساني كه (از خدا) ميترسند نازل ساختيم. (۳)
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿۴﴾
اين قرآن از سوي كسي نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاي بلند است. (۴)
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿۵﴾
او خداوندي است رحمن كه بر عرش مسلط است. (۵)
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿۶﴾
از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين و ميان اين دو و در اعماق زمين وجود دارد. (۶)
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾
اگر سخن آشكارا بگوئي (يا مخفي كني) او پنهانيها و حتي پنهانتر از آنرا نيز ميداند! (۷)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿۸﴾
او خداوندي است كه معبودي جز او نيست و براي او نامهاي نيك است. (۸)
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿۹﴾
و آيا خبر موسي به تو رسيده است ؟ (۹)
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾
هنگامي كه آتشي (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكي مكث كنيد كه من آتشي ديدم شايد شعله‏ اي از آن را براي شما بياورم، يا به وسيله اين آتش راه را پيدا كنم. (۱۰)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى ﴿۱۱﴾
هنگامي كه نزد آتش آمد ندا داده شد كه اي موسي! (۱۱)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾
من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس ‍ طوي هستي. (۱۲)
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿۱۳﴾
و من تو را (براي مقام رسالت) انتخاب كردم، اكنون به آنچه بر تو وحي مي‏شود گوش فرا ده! (۱۳)
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿۱۴﴾
من الله هستم، معبودي جز من نيست، مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من به پادار. (۱۴)
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿۱۵﴾
رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من مي‏خواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند. (۱۵)
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿۱۶﴾
و هرگز نبايد افرادي كه ايمان به قيامت ندارند و از هوسهاي خويش پيروي كردند تو را از آن باز دارند كه هلاك خواهي شد. (۱۶)
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿۱۷﴾
و چه چيز در دست راست توست اي موسي؟! (۱۷)
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿۱۸﴾
گفت اين عصاي من است، بر آن تكيه مي‏كنم، برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو مي‏ريزم، و نيازهاي ديگري را نيز با آن برطرف مي‏كنم. (۱۸)
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿۱۹﴾
گفت اي موسي آنرا بيفكن! (۱۹)
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿۲۰﴾
(موسي) آنرا افكند، ناگهان مار عظيمي شد و شروع به حركت كرد! (۲۰)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿۲۱﴾
فرمود آنرا بگير و نترس ما آنرا به همان صورت اول باز مي‏گردانيم. (۲۱)
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿۲۲﴾
و دست خود را در گريبانت فرو بر، تا سفيد و درخشنده بيعيب بيرون آيد، و اين معجزه ديگري است. (۲۲)
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿۲۳﴾
مي خواهيم آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم. (۲۳)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۲۴﴾
برو به سوي فرعون كه او طغيان كرده است! (۲۴)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿۲۵﴾
عرض كرد پروردگارا سينه مرا گشاده دار. (۲۵)
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿۲۶﴾
كار مرا بر من آسان گردان. (۲۶)
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ﴿۲۷﴾
و گره از زبانم بگشا. (۲۷)
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸﴾
تا سخنان مرا بفهمند. (۲۸)
وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي ﴿۲۹﴾
وزيري از خاندانم براي من قرار بده. (۲۹)
هَارُونَ أَخِي ﴿۳۰﴾
برادرم هارون را. (۳۰)
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾
به وسيله او پشتم را محكم كن. (۳۱)
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿۳۲﴾
و او را در كار من شريك گردان. (۳۲)
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿۳۳﴾
تا تو را بسيار تسبيح گوئيم. (۳۳)
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿۳۴﴾
و تو را بسيار ياد كنيم. (۳۴)
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿۳۵﴾
چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاي. (۳۵)
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾
فرمود آنچه را خواستهاي به تو داده شد، اي موسي! (۳۶)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾
و ما بار ديگر نيز تو را مشمول نعمت خود ساختيم. (۳۷)
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾
آن زمان كه به مادرت آنچه را لازم بود الهام كرديم. (۳۸)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿۳۹﴾
كه او را در صندوقي بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آنرا به ساحل بيفكند، و دشمن من و دشمن او آنرا بگيرد و من محبتي از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابي. (۳۹)
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿۴۰﴾
در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه ميرفت و ميگفت آيا خانوادهاي را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مي‏كند (و دايه خوبي براي اوست) و به دنبال آن ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد، و تو كسي (از فرعونيان) را كشتي اما ما تو را از اندوه نجات داديم، پس از آن سالياني در ميان مردم مدين توقف نمودي و تو را بارها آزموديم سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اينجا آمدي. (۴۰)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿۴۱﴾
و من تو را براي خودم پرورش دادم! (۴۱)
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿۴۲﴾
تو و برادرت با آيات من به سوي فرعون برويد، و در ياد من كوتاهي نكنيد. (۴۲)
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾
به سوي فرعون برويد كه طغيان كرده است. (۴۳)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾
اما به نرمي با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد. (۴۴)
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى ﴿۴۵﴾
(موسي و هارون) گفتند: پروردگارا! از اين مي‏ترسيم كه او بر ما پيشي بگيرد يا طغيان كند. (۴۵)
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿۴۶﴾
فرمود نترسيد، من با شما هستم (همه چيز را) مي‏شنوم و مي‏بينم! (۴۶)
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿۴۷﴾
شما به سراغ او برويد و بگوئيد: ما فرستاده‏ هاي پروردگار توئيم، بني اسرائيل را با ما بفرست، و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما آيت روشني از سوي پروردگارت براي تو آورده‏ ايم و سلام و درود بر آن كس ‍ باد كه از هدايت پيروي مي‏كند. (۴۷)
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۴۸﴾
(به او بگوئيد) به ما وحي شده كه عذاب بر كسي است كه (آيات الهي) را تكذيب كند و سرپيچي نمايد. (۴۸)
قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿۴۹﴾
(فرعون) گفت پروردگار شما كيست، اي موسي؟! (۴۹)
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿۵۰﴾
گفت: پروردگار ما كسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمه آفرينش او بود داده، سپس رهبريش كرده است. (۵۰)
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿۵۱﴾
گفت: پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟ (۵۱)
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى ﴿۵۲﴾
گفت: آگاهي مربوط به آنها نزد پروردگار من در كتابي ثبت است پروردگار من هرگز گمراه نمي‏شود و فراموش نمي‏كند. (۵۲)
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى ﴿۵۳﴾
همان خداوندي كه زمين را براي شما محل آسايش قرار داد، و راههائي در آن ايجاد كرد و از آسمان آبي فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره) برآورديم. (۵۳)
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى ﴿۵۴﴾
هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد كه در اين نشانه‏ هاي روشني است براي صاحبان عقل. (۵۴)
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿۵۵﴾
ما شما را از آن (خاك) آفريديم و در آن باز ميگردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مي‏آوريم. (۵۵)
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿۵۶﴾
ما همه آيات خود را به او نشان داديم اما او تكذيب كرد و سر باز زد! (۵۶)
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿۵۷﴾
گفت: اي موسي! آيا آمده‏ اي كه ما را از سرزمينمان با اين سحرت بيرون كني؟! (۵۷)
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى ﴿۵۸﴾
ما هم قطعا سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد، هم اكنون (تاريخش را تعيين كن و) ميعادي ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو از آن تخلف نكنيم، آنهم در مكاني كه نسبت به همه يكسان باشد! (۵۸)
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿۵۹﴾
گفت ميعاد ما و شما روز زينت (روز عيد) است، مشروط بر اينكه همه مردم هنگامي كه روز بالا مي‏آيد جمع شوند. (۵۹)
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿۶۰﴾
فرعون آن مجلس را ترك گفت، و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد، و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (۶۰)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿۶۱﴾
موسي به آنها گفت: واي بر شما دروغ بر خدا نبنديد كه شما را با عذاب خود نابود مي‏سازد، و نوميدي و (شكست) از آن كسي است كه دروغ (بر خدا) ببندد. (۶۱)
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿۶۲﴾
آنها در ميان خود در ادامه راهشان به نزاع برخاستند و مخفيانه و درگوشي با هم سخن گفتند. (۶۲)
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿۶۳﴾
گفتند: اين دو مسلما ساحرند، مي‏خواهند شما را با سحرشان از سرزمينتان بيرون كنند، و آئين عالي شما را از بين ببرند! (۶۳)
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿۶۴﴾
اكنون كه چنين است تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد و در يك صف (به ميدان مبارزه) بيائيد، و رستگاري امروز از آن كسي است كه برتري خودش را اثبات كند! (۶۴)
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿۶۵﴾
(ساحران) گفتند اي موسي آيا تو اول (عصاي خود را) مي‏افكني يا ما اول بيفكنيم؟! (۶۵)
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿۶۶﴾
گفت: شما اول بيفكنيد، در اين هنگام طنابها و عصاهايشان بخاطر سحر آنها چنان به نظر مي‏رسيد كه حركت مي‏كنند! (۶۶)
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى ﴿۶۷﴾
در اين هنگام موسي ترس خفيفي در دل احساس كرد. (۶۷)
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى ﴿۶۸﴾
گفتيم: نترس تو مسلما (پيروز و) برتري! (۶۸)
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿۶۹﴾
و چيزي را كه در دست راست داري بيفكن، تمام آنچه را آنها ساخته‏ اند مي‏بلعد، چرا كه آن تنها مكر ساحر است، و ساحر هر كجا برود رستگار نخواهد شد. (۶۹)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿۷۰﴾
(موسي عصاي خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد) ساحران همگي به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسي و هارون ايمان آورديم!! (۷۰)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱﴾
(فرعون) گفت آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه سحر به شما آموخته، بيقين دست و پاهاي شما را بطور مختلف قطع مي‏كنم و بر فراز شاخه‏ هاي نخل به دار مي‏آويزم، و خواهيد دانست كداميك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است! (۷۱)
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۷۲﴾
گفتند به خدائي كه ما را آفريده ما تو را هرگز بر دلائل روشني كه به ما رسيده مقدم نخواهيم داشت، هر حكمي ميخواهي بكن كه تنها ميتواني در اين زندگي دنيا داوري كني. (۷۲)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۷۳﴾
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردي ببخشد، و خدا بهتر و باقيتر است. (۷۳)
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى ﴿۷۴﴾
هر كس مجرم در محضر پروردگارش حاضر شود آتش دوزخ براي اوست، كه نه در آن ميميرد و نه زنده مي‏شود! (۷۴)
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿۷۵﴾
و هر كس مؤ من باشد و عمل صالح انجام داده باشد در محضر او حاضر شود درجات عالي براي اوست. (۷۵)
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّى ﴿۷۶﴾
باغهاي جاويدان بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است هميشه در آن خواهند بود و اينست پاداش كسي كه خود را پاك كند! (۷۶)
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿۷۷﴾
ما به موسي وحي فرستاديم كه بندگانم را شبانه (از مصر) با خود ببر، و براي آنها راهي خشك در دريا بگشا كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهي ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا! (۷۷)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿۷۸﴾
(به اين ترتيب) فرعون با لشگريانش آنها را دنبال كردند، و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد! (۷۸)
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿۷۹﴾
و فرعون قوم خود را گمراه ساخت، و هرگز هدايت نكرد! (۷۹)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿۸۰﴾
اي بني اسرائيل ما شما را از (چنگال) دشمنتان نجات داديم، و در طرف راست كوه طور با شما وعده گذارديم، و من و سلوي بر شما نازل كرديم. (۸۰)
كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿۸۱﴾
بخوريد از روزيهاي پاكيزهاي كه به شما داديم، ولي در آن طغيان نكنيد كه غضب من بر شما وارد خواهد شد، و هر كس غضبم بر او وارد شود سقوط مي‏كند. (۸۱)
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲﴾
من كساني را كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت شوند مي‏آمرزم. (۸۲)
وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿۸۳﴾
اي موسي چه چيز سبب شد كه از قومت پيشي گيري و (براي آمدن به كوه طور) عجله كني؟! (۸۳)
قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿۸۴﴾
عرض كرد: پروردگارا! آنها به دنبال منند، و من عجله كردم به سوي تو تا از من راضي شوي. (۸۴)
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿۸۵﴾
فرمود ما قوم تو را بعد از تو به آزمايش گذارديم، و سامري آنها را گمراه كرد! (۸۵)
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي ﴿۸۶﴾
موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت و گفت: مگر پروردگار شما وعده نيكوئي به شما نداد؟ آيا مدت جدائي من از شما بطول انجاميده ؟ يا ميخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟! (۸۶)
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿۸۷﴾
گفتند: ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم، ولي ما مقداري از زينت آلات قوم را كه با خود داشتيم افكنديم، و سامري اينچنين القا كرد. (۸۷)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿۸۸﴾
و براي آنها مجسمهاي از گوساله كه صدائي همچون صداي گوساله داشت خارج ساخت، و گفتند اين خداي شما و خداي موسي است! و او فراموش كرد (پيماني را كه با خدا بسته بود). (۸۸)
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿۸۹﴾
آيا آنها نمي‏بينند كه (اين گوساله) پاسخ آنها را نمي‏دهد؟ و مالك هيچگونه نفع و ضرري از آنها نيست؟! (۸۹)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
و هارون قبل از آن به آنها گفته بود كه اي قوم! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتيد، پروردگار شما خداوند رحمان است، از من پيروي كنيد و اطاعت فرمان من نمائيد. (۹۰)
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
ولي آنها گفتند ما همچنان بر گرد آن ميگرديم (و به پرستش ‍ گوساله ادامه ميدهيم) تا موسي به سوي ما بازگردد! (۹۱)
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾
گفت: اي هارون! چرا هنگامي كه ديدي آنها گمراه شدند. (۹۲)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿۹۳﴾
از من پيروي نكردي؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟! (۹۳)
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿۹۴﴾
گفت: اي فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير!، من ترسيدم بگوئي تو ميان بني - اسرائيل تفرقه انداختي و سفارش مرا به كار نبستي. (۹۴)
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿۹۵﴾
(موسي رو به سامري كرد و) گفت، تو چرا اين كار كردي، اي سامري؟! (۹۵)
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾
گفت: من چيزي ديدم كه آنها نديدند، من قسمتي از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آنرا افكندم، و اين چنين نفس من مطلب را در نظرم جلوه داد! (۹۶)
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿۹۷﴾
(موسي) گفت: برو كه بهره تو در زندگي دنيا اين است كه (هر كس ‍ با تو نزديك شود) خواهي گفت با من تماس نگير! و تو ميعادي (از عذاب خدا) داري كه هرگز از آن تخلف نخواهي كرد، (اكنون) بنگر به معبودت كه پيوسته آن را پرستش مي‏كردي و ببين ما آنرا نخست مي‏سوزانيم، سپس ذرات آن را به دريا مي‏پاشيم! (۹۷)
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿۹۸﴾
معبود شما تنها خداوندي است كه جز او معبودي نمي‏باشد، و علم او همه چيز را فرا گرفته. (۹۸)
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا ﴿۹۹﴾
اينچنين اخبار گذشته را براي تو بازگو مي‏كنيم، و ما از ناحيه خود ذكر (و قرآني) به تو داديم. (۹۹)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿۱۰۰﴾
هر كس از آن روي گردان شود روز قيامت بار سنگيني (از گناه و مسئوليت) بر دوش خواهد داشت! (۱۰۰)
خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿۱۰۱﴾
جاودانه در آن خواهند ماند، و بد باري است براي آنها در روز قيامت! (۱۰۱)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿۱۰۲﴾
همان روز كه در صور دميده مي‏شود و مجرمان را با بدنهاي كبود در آن روز جمع مي‏كنيم. (۱۰۲)
يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿۱۰۳﴾
آنها در ميان خود آهسته گفتگو مي‏كنند (بعضي مي‏گويند) شما تنها ده (شبانه روز در عالم برزخ) (۱۰۳)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿۱۰۴﴾
ما به آنچه آنها مي‏گويند آگاه تريم، هنگامي كه آن كس كه از همه آنها روشي بهتر دارد مي‏گويد شما تنها يك روز درنگ كرديد! (۱۰۴)
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿۱۰۵﴾
و از تو در باره كوهها سؤ ال مي‏كنند، بگو: پروردگارم آنها را (متلاشي كرد). (۱۰۵)
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿۱۰۶﴾
سپس زمين را صاف و هموار و بيآب و گياه رها مي‏سازد! (۱۰۶)
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿۱۰۷﴾
به گونه‏ اي كه در آن هيچ پستي و بلندي نمي‏بيني! (۱۰۷)
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿۱۰۸﴾
در آن روز همگي از دعوت كننده الهي پيروي كرده (و دعوت او را به حيات مجدد لبيك مي‏گويند) و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان خاضع مي‏گردد، و جز صداي آهسته چيزي نمي‏شنوي! (۱۰۸)
يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿۱۰۹﴾
در آن روز شفاعت (هيچكس) سودي نمي‏بخشد، جز كسي كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضي است. (۱۰۹)
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿۱۱۰﴾
آنچه را آنها (مجرمان) در پيش دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشتند مي‏داند، ولي آنها احاطه به (علم) او ندارند. (۱۱۰)
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿۱۱۱﴾
و همه چهره‏ ها (در آن روز) در برابر خداوند حي قيوم خاضع مي‏شود، و مايوس (و زيانكار) كساني كه بار ظلم بر دوش كشيدند! (۱۱۱)
وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿۱۱۲﴾
(اما) آن كس كه اعمال صالحي انجام دهد در حالي كه مؤ من باشد نه از ظلمي مي‏ترسد، و نه از نقصان حقش. (۱۱۲)
وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿۱۱۳﴾
و اينگونه آنرا قرآني عربي (فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذار) را در آن بازگو نموديم، شايد آنها تقوا پيشه كنند، يا براي آنان تذكري ايجاد نمايد! (۱۱۳)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿۱۱۴﴾
پس بلند مرتبه است خداوندي كه سلطان حق است، و نسبت به قرآن عجله مكن پيش از آن كه وحي آن بر تو تمام شود، و بگو پروردگارا علم مرا افزون كن! (۱۱۴)
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾
ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم، اما او فراموش كرد، عزم استواري براي او نيافتيم! (۱۱۵)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾
آن هنگام كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد، همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد (و سجده نكرد). (۱۱۶)
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾
گفتيم: اي آدم اين دشمن تو و همسر تو است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهي افتاد. (۱۱۷)
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾
(اما تو در بهشت راحت هستي) در آن گرسنه نمي‏شوي، و برهنه نخواهي شد. (۱۱۸)
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾
و در آن تشنه نمي‏شوي و حرارت آفتاب آزارت نمي‏دهد! (۱۱۹)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾
ولي شيطان او را وسوسه كرد و گفت اي آدم! آيا مي‏خواهي تو را به درخت عمر جاويدان و ملك فناناپذير راهنمائي كنم؟! (۱۲۰)
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾
سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتيشان فرو ريخت) و عورتشان آشكار گشت و از برگهاي (درختان) بهشتي براي پوشاندن خود جامه دوختند، (بالاخره) آدم نافرماني پروردگارش را كرد و از پاداش او محروم شد! (۱۲۱)
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾
سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش ‍ كرد. (۱۲۲)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾
(خداوند) فرمود: هر دو (همچنين شيطان) از آن (بهشت) فرود آئيد، در حالي كه دشمن يكديگر خواهيد بود، ولي هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد هر كس از هدايت من پيروي كند نه گمراه مي‏شود، و نه در رنج خواهد بود. (۱۲۳)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾
و هر كس از ياد من رويگردان شود زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم. (۱۲۴)
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾
مي گويد: پروردگارا! چرامرا نابينا محشور كردي ؟ من كه بينا بودم! (۱۲۵)
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶﴾
ميفرمايد: اين بخاطر آن است كه آيات من به تو رسيد و آنها را فراموش كردي. امروز نيز تو فراموش خواهي شد! (۱۲۶)
وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿۱۲۷﴾
و اينگونه جزا ميدهيم كسي را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد و عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است! (۱۲۷)
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى ﴿۱۲۸﴾
آيا براي هدايت آنها كافي نيست كه بسياري از پيشينيان را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك كرديم و اينها در مساكن (ويران شده) آنان رفت و آمد دارند در اينها دلائل روشني است براي صاحبان عقل. (۱۲۸)
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿۱۲۹﴾
و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود عذاب الهي به زودي دامان آنها را ميگرفت. (۱۲۹)
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿۱۳۰﴾
بنابراين در برابر آنچه آنها مي‏گويند صبر كن و قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و همچنين در اثناء شب و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور تا خشنود شوي. (۱۳۰)
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾
و هرگز چشم خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههائي از آنها دادهايم ميفكن كه اينها شكوفه‏ هاي زندگي دنياست و براي آنست كه آنان را با آن بيازمائيم و روزي پروردگارت بهتر و پايد (۱۳۱)
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾
و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش ما از تو روزي نمي‏خواهيم بلكه ما به تو روزي ميدهيم و عاقبت نيك براي تقوا است. (۱۳۲)
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۳۳﴾
و آنها گفتند چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاي از سوي پروردگارش ‍ براي ما نمي‏آورد بگو آيا خبرهاي روشن اقوام پيشين كه در كتب آسماني نخستين بوده است براي آنها نيامد. (۱۳۳)
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى ﴿۱۳۴﴾
و اگر ما آنها را قبل از آن (قبل از نزول قرآن) با عذابي هلاك ميكرديم (در قيامت) ميگفتند پروردگارا چرا براي ما پيامبري نفرستادي تا از آيات تو پيروي كنيم پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم. (۱۳۴)
قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿۱۳۵﴾
بگو همه (ما و شما) در انتظاريم (ما در انتظار وعده پيروزي بر شما هستيم و شما در انتظار شكست ما) حال چنين است انتظار بكشيد اما به زودي ميدانيد چه كسي از اصحاب صراط مستقيم است و چه كسي هدايت يافته است. (۱۳۵)