ParsQuran
سوره ۶۸: القلم - جزء ۲۹ - ترجمه فولادوند

فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ ﴿۲۱﴾
پس [باغداران] بامدادان يكديگر را صدا زدند (۲۱)
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ ﴿۲۲﴾
كه اگر ميوه مى‏چينيد بامدادان به سوى كشت‏ خويش رويد (۲۲)
فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ ﴿۲۳﴾
پس به راه افتادند و آهسته به هم مى گفتند (۲۳)
أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ ﴿۲۴﴾
كه امروز نبايد در باغ بينوايى بر شما در آيد (۲۴)
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ ﴿۲۵﴾
و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بينوايان] توانا مى‏ ديدند رفتند (۲۵)
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿۲۶﴾
و چون [باغ] را ديدند گفتند قطعا ما راه گم كرده‏ ايم (۲۶)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۲۷﴾
[نه] بلكه ما محروميم (۲۷)
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿۲۸﴾
خردمندترينشان گفت آيا به شما نگفتم چرا خدا را به پاكى نمى‏ ستاييد (۲۸)
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۹﴾
گفتند پروردگارا تو را به پاكى مى‏ ستاييم ما واقعا ستمگر بوديم (۲۹)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿۳۰﴾
پس بعضي‏شان رو به بعضى ديگر آوردند و همديگر را به نكوهش گرفتند (۳۰)