ParsQuran
سوره ۶۸: القلم - جزء ۲۹ - ترجمه خرمشاهی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾
ن [نون‏]، سوگند به قلم و آنچه نويسند (۱)
مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿۲﴾
تو -به لطف پروردگارتديوانه نيستى‏ (۲)
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ﴿۳﴾
و تو را پاداشى ناكاسته [/بى‏منت‏] است‏ (۳)
وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿۴﴾
و تو داراى اخلاق بسيار بزرگوارانه‏اى هستى‏ (۴)
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ ﴿۵﴾
زودا كه بنگرى و بنگرند (۵)
بِأَيْيِكُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾
كه كداميك از شما ديوانه‏ايد (۶)
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۷﴾
بى‏گمان پروردگارت به كسى كه از راه او گم گشته و به رهيافتگان آگاه‏تر است‏ (۷)
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۸﴾
پس از منكران اطاعت مكن‏ (۸)
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ ﴿۹﴾
خوش دارند كه با آنان سازگارى كنى تا با تو سازگارى كنند (۹)
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ ﴿۱۰﴾
و از هيچ بيهوده سوگند خوار پستى اطاعت مكن‏ (۱۰)
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ ﴿۱۱﴾
عيبجوى روانه در پى سخن‏چينى‏ (۱۱)
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿۱۲﴾
باز دارنده، از نيكى، تجاوزگر گناهكار (۱۲)
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ ﴿۱۳﴾
درشت‏خوى، و بعد از اين همه، ناپاكزاد (۱۳)
أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ ﴿۱۴﴾
به خاطر آنكه مالدار است و صاحب پسران‏ (۱۴)
إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۵﴾
چون آيات ما بر او خوانده شود، گويد افسانه‏هاى پيشينيان است‏ (۱۵)
سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ ﴿۱۶﴾
زودا كه بر بينى او نشانه‏اى بگذاريم‏ (۱۶)
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ ﴿۱۷﴾
ما آنان را آزموده‏ايم، همچنانكه باغداران را هم آزموده‏ايم، آنگاه كه سوگند خوردند كه صبحگاهان ميوه‏هاى آن را بازچينند (۱۷)
وَلَا يَسْتَثْنُونَ ﴿۱۸﴾
و ان شاء الله نگفتند (۱۸)
فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۱۹﴾
سپس بلايى شبانه از جانب پروردگارت، در حالى كه ايشان خفته بودند، بر آن زد (۱۹)
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ ﴿۲۰﴾
و مانند خاكستر سياه شد (۲۰)
فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ ﴿۲۱﴾
[آنان بى‏خبر] صبحگاهان همديگر را فراخواندند (۲۱)
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ ﴿۲۲﴾
كه اگر ميوه‏چين هستيد، پگاه به سراغ كشتزارتان برويد (۲۲)
فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ ﴿۲۳﴾
سپس رهسپار شدند، در حالى كه آهسته با همديگر سخن مى‏گفتند (۲۳)
أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ ﴿۲۴﴾
كه مبادا بى‏نوايى به آنجا بر شما وارد شود (۲۴)
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ ﴿۲۵﴾
و بر منع و مضايقه توانا شدند (۲۵)
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿۲۶﴾
و چون آن [باغ سياه‏سوخته‏] را ديدند [جا خوردند و] گفتند ما گم گشته‏ايم‏ (۲۶)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۲۷﴾
نه، مثل اينكه، بى‏بهره‏ايم‏ (۲۷)
قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ ﴿۲۸﴾
بهترينشان گفت مگر به شما نگفته بودم كه چرا تسبيح [و ان شاء الله‏] نمى‏گوييد؟ (۲۸)
قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۲۹﴾
گفتند پاك است پروردگارمان، ما خود ستمكار بوديم‏ (۲۹)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ ﴿۳۰﴾
سپس به سرزنش به همديگر روى آوردند (۳۰)
قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ ﴿۳۱﴾
گفتند واى بر ما، ما سركش بوده‏ايم‏ (۳۱)
عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ ﴿۳۲﴾
چه بسا پروردگارمان بهتر از آن را برايمان جانشين گرداند، ما به سوى پروردگارمان مى‏گراييم‏ (۳۲)
كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۳۳﴾
اين چنين است عذاب، و اگر مى‏دانستند عذاب اخروى سهمگين‏تر است‏ (۳۳)
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۳۴﴾
براى پرهيزگاران در نزد پروردگارشان بهشتهاى پرناز و نعمت است‏ (۳۴)
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ ﴿۳۵﴾
آيا مسلمانان را همانند گناهكاران مى‏شماريم؟ (۳۵)
مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴿۳۶﴾
شما را چه مى‏شود چگونه داورى مى‏كنيد؟ (۳۶)
أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ ﴿۳۷﴾
يا مگر كتابى داريد كه در آنها مطالعه مى‏كنيد (۳۷)
إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ ﴿۳۸﴾
كه در آن براى شما هرچه آرزو كنيد هست؟ (۳۸)
أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ ﴿۳۹﴾
يا شما را پيمانهايى است با ما كه حكم آن تا قيامت باقى باشد كه هر چه حكم كنيد براى شما باشد؟ (۳۹)
سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذَلِكَ زَعِيمٌ ﴿۴۰﴾
از ايشان بپرس كه كداميك از آنان ضامن اين امر است؟ (۴۰)
أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۴۱﴾
يا شركايى دارند، پس اگر راست مى‏گويند شريكانشان را به ميان آورند (۴۱)
يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ ﴿۴۲﴾
روزى كه هنگامه بالا گيرد، و آنان را به سجده دعوت كنند ولى نتوانند (۴۲)
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ ﴿۴۳﴾
ديدگانشان [از ترس‏] فرو افتاده باشد، غبار خفت و خوارى بر رخسارشان نشسته، و چنين بود كه به سجده دعوت مى‏شدند و تندرست بودند (۴۳)
فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۴﴾
پس مرا با كسى كه اين سخن را تكذيب مى‏كند، وابگذار، زودا كه آهسته آهسته به نحوى كه در نيابند، فرو خواهيمشان گرفت‏ (۴۴)
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ﴿۴۵﴾
و مهلتشان مى‏دهم، زيرا تدبير من سخت استوار است‏ (۴۵)
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ﴿۴۶﴾
يا مگر از آنان مزدى درخواست مى‏كنى، و آنان خود را زير بار تاوان، گرانبار مى‏يابند؟ (۴۶)
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ﴿۴۷﴾
يا مگر علم و اسرار غيب با ايشان است و از روى آن مى‏نويسند؟ (۴۷)
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿۴۸﴾
پس در انتظار حكم پروردگارت شكيبايى كن و همانند صاحب ماهى [ يونس‏] مباش كه [در تاريكى‏] ندا در داد و خشم فرو خورده بود (۴۸)
لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿۴۹﴾
اگر نعمتى از جانب پروردگارش او را دستگيرى نمى‏كرد، به كرانه‏[ى بى‏آب و علف‏] افكنده شده بود و قابل ملامت بود (۴۹)
فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۵۰﴾
سپس پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش قرار داد (۵۰)
وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾
و بسيار نزديك بود كه كافران چون قرآن را شنيدند، تو را با ديدگانشان آسيب برسانند و گفتند او ديوانه است‏ (۵۱)
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۵۲﴾
و حال آنكه آن جز پندى براى جهانيان نيست‏ (۵۲)