يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ
﴿۴۵﴾
با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمى آيند (۴۵)
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ
﴿۴۶﴾
[باده اى] سخت سپيد كه نوشندگان را لذتى [خاص] مى دهد (۴۶)
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنْزَفُونَ
﴿۴۷﴾
نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مى افتند (۴۷)
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ
﴿۴۸﴾
و نزدشان [دلبرانى] فروهشته نگاه و فراخديده باشند (۴۸)
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ
﴿۴۹﴾
[از شدت سپيدى] گويى تخم شتر مرغ [زير پ ر ]ند (۴۹)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ
﴿۵۰﴾
پس برخيشان به برخى روى نموده و از همديگر پرسوجو مى كنند (۵۰)
قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ
﴿۵۱﴾
گوينده اى از آنان مى گويد راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم (۵۱)
يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ
﴿۵۲﴾
[كه به من] مى گفت آيا واقعا تو از باوردارندگانى (۵۲)
أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ
﴿۵۳﴾
آيا وقتى مرديم و خاك و [مشتى] استخوان شديم آيا واقعا جزا مى يابيم (۵۳)
قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ
﴿۵۴﴾
[مؤمن] مى پرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست] (۵۴)
|
||